روایت امام جمعه موقت طبس از حادثه تلخ زلزله طبس/ روحانیت در خط مقدم کمک به مردم زلزله‌زده

به بهانه سی و نهمین سالگرد زلزله طبس به سراغ امام جمعه موقت شهر طبس رفتیم؛ او می‌گوید در آن زمان بدلیل فعالیت هایی که علیه رژیم منحوس پهلوی انجام می‌داد تحت تعقیب بود…

به گزارش پایگاه خبری طبس نیوز، ۳۹ سال از زلزله هولناک طبس می گذرد، زلزله ای که مردمان‌شهر با یادآوری و بازگویی خاطرات دلخراش آن اشک بر گونه هایشان جاری می شود و یاد گذشته، غمی پنهان و سنگین بر روحشان حاکم می کند.

امروز اما اگر نسل جوان بخواهد طبس قدیم را بشناسد می تواند به کتاب دو جلدی یعقوب دانشدوست با نام «طبس، شهری که بود» مراجعه کند.

دانشدوست معلمی قدیمی است که دهه ۸۰ زندگی اش را سپری می کند و کهولت سن، او را زمین گیر نموده است.

به بهانه سی و نهمین سالگرد زلزله طبس به سراغ امام جمعه موقت شهر طبس رفتیم تا بگوید چطور طبس «شهری که هست» شد.

میگوید در آن زمان بدلیل فعالیت هایی که علیه رژیم منحوس پهلوی انجام میداد تحت تعقیب بود و به خواست مادرش برای اینکه آب ها از آسیاب بیفتد به مشهد پناه برده بود که شب بعد، لابلای گریه های مادربزرگش خبر زلزله را می شنود.

امام جمعه موقت طبس در گفتگو با خبرنگار طبس نیوز درباره روز پس از این حادثه برایمان گفت که در ادامه میخوانید:

حجت الاسلام محمدجواد زنجانی طبسی:

در شهر غبار غم و ناامیدی همه جا را فرا گرفته بود و از گوشه و کنار صدای ناله و ضجه شنیده می شد.

خانواده ای نبود که عزیزی از دست نداده باشد و بعضی خانواده ها اصلا بازمانده ای نداشتند و همگی از دنیا رفته بودند مانند خانواده «مؤمن» که از زهاد و مردمان نیک آن زمان بودند.

اگر دو نفری که جان سالم از این زلزله به در برده بودند به هم می رسیدند آنچنان همدیگر را در آغوش می کشیدند و گریه های جانسوز سر می دادند که دل سنگ هم آب می شد.

اهالی بشرویه و پس از آن فردوس از اولین هایی بودند که برای کمک به مردم طبس پیش قدم شدند.

هوای گرم روزهای کویری و وجود هزاران کشته و مجروح باعث ایجاد بوی تعفن در شهر شده بود.

شب ها هوا سرد می شد و برای مردمان بی سرپناه طبس آزاردهنده بود و تا نیمه های شب صدای گریه و نوحه سرایی آنانی که عزیزانشان را از دست داده بودند به گوش می رسید.

درست یک هفته از جنایت شاه در میدان ژاله تهران(میدان شهدای کنونی) می گذشت که آرام آرام عمق فاجعه برای مردم هویدا گشت و سخاوتمدانه به یاری مردم طبس شتافتند.

حضور روحانیون از شهرهای مشهد، قم و تهران موجب ایجاد جرقه های دمیدن روح و امید در کالبد شهر طبس شد.

این روحانیون با ایجاد اکیپ یا گروه های امدادی در شمال شهر یا پشت باغ گلشن امروزی برای رسیدگی به مشکلات و کمبودهای شهر تلاش می کردند.

این مکان مرکز تجمع نیروهای مبارز و انقلابی بود که در حقیقت به نوعی در هدایت انقلاب در سطح کشور نیز تاثیرگذار بود.

آیت الله گل پایگانی از قم که در مسیر رفت و آمد در سانحه ای فرزندشان را از دست دادند، آیت الله قمی و آیت الله شیرازی، آیت‌الله صدوقی از شهر یزد، روحانیت مبارز شامل بزرگانی چون مقام معظم رهبری، آیت‌الله واعظ طبسی، شهید هاشمی نژاد و شهید صدوقی در پشت باغ گلشن گروه امداد «امام …» را بوجود آوردند و علت استفاده سه نقطه بعد از کلمه امام این بود که رژیم استفاده از نام امام خمینی (ره) را ممنوع کرده بود.

با ابتکار و تشویق روحانیون اولین مغازه آهنی با آنچه که از میان آوار قابل استفاده بود در اطراف کمپ های اسکان ساخته شد و پس از آن در عرض یک ماه حدود ۵۰ مغازه دیگر در آن مکان دایر شد و بارقه امید را در دل مردمان شهر کویری طبس زنده کرد.

جوشکاری، بنایی، خیاطی، ساندویچی، بقالی و .‌‌… از جمله اولین مغازه های بعد از زلزله بودند.

پس از این اقدام امیدوارانه روحانیون، دستگاه پهلوی احساس کرد که در این زمینه عقب مانده است و برای جبران مافات سریعا بازدیدی به طبس ترتیب دادند و میدان امام(ره) کنونی را احداث نمود.

واقعیت این است که اگر داستان غمناکی را برای مخاطبین بازگو کنید باعث انتقال این غم و اندوه به آنان می شود و برعکس این موضوع نیز صدق می کند.

باید مردم را به هر اندازه که به غم می آوریم و در مراسمات سوگواری روضه و عزاداری می کنیم در شادی نیز نشاط و شادابی را به آنان منتقل کنیم.

باید دهه‌های شادی داشته باشیم و روایتی از امام صادق(ع) بر این گفته من صحه می گذارد که شیعیان ما در شادی ما شاد و در ناراحتی ما ناراحت هستند.

خبرنگار: فهیمه‌سادات حقانی‌ثانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

2 + یک =