نظم روسی در خاورمیانه

تهران- ایرنا- تارنمای دیپلماسی ایرانی در یادداشتی آورده است:اگر روسیه بخواهد دیپلماسی خاورمیانه‌ای نوین خود را با جدیت پیگیری نماید، طبعا سبد شرکای خود را گسترده خواهد کرد.

سید احمد حسینی، کارشناس و تحلیلگر ارشد حوزه اوراسیا در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می‌نویسد: روسیه، کشوری در حال گذر است که با پشت سر گذاشتن پس لرزه های ناشی از فروپاشی شوروی، ابتدا به بازسازی و احیاء قدرت ملی خود پرداخته و با ساماندهی شرایط سیاسی و اقتصادی در داخل، محیط خارج نزدیک یعنی کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز و حوزه مشترک المنافع را بعنوان اولویت خود قرار داده و آنگاه برای اولین بار در دوره پساشوروی در موضوع سوریه، چهره جدید و متقاوتی از خود را به نمایش گذاشته است.

هر چند در مورد روسیه، همه تحولات به یک شخص و آن هم ولادیمیر پوتین ختم می شود اما اگر نگاه واقع بینانه ای داشته باشیم خطاست همه رویدادها و روندها را به نام یک فرد ثبت کنیم چرا که پوتین نماینده جامعه ای است که در رویاروئی با غرب، سرخورده و تحقیر شده است و به دنبال کسی است که او را به منزلت گذشته بازگرداند. بنابراین رفتارهای کنونی این کشور را باید در حس و مطالبه ای جستجو کرد که بدنبال بدست آوردن سنگرها و مواضع پیشین و البته با رعایت الزامات و واقعیت های عصر کنونی و شرایط حال است.

با این نگاه، باید اقدام روسیه در موضوع سوریه را یک گام راهبردی در حرکت به سمت نظمی در منطقه دانست که اهداف بزرگی فراتر از کمک به یک شریک منطقه ای را دنبال می کند. سخن در این زمینه بسیار است که واکاوی آن را به مجال دیگری وا می گذاریم اما اجمالا، مبانی نظم جدیدی که روس ها به دنبال پیاده کردن آن هستند و راهکار آن را در عملیات میدانی و مذاکرات صلح سوریه دنبال می کنند، می توان در موضوعات زیر دسته بندی نمود:

الف- سوریه، نقطه بازگشت:

روس ها در دو دهه گذشته، انتخاب های مختلفی در سیاست خارجی خود انجام دادند؛ از گرایش افراطی به غرب تا گرایش به شرق و اتخاذ شیوه ترکیبی: همکاری با غرب و شرق تا مشارکت در موضوعات و چالش های منطقه ای و بین المللی.

ره آورد روس ها از این اقدامات، هر چند خلق فرصت ها برای خرید زمان و بازیابی قدرت و ارتقاء نسبی جایگاه بود اما از نگاه غربی ها، روس ها همواره بازیگر حاشیه ای و خارج از متن بودند که نباید روی آن حساب می کردند و مفروض این بود که مسکو در برابر فشارها ایستادگی نمی کند و در دقیقه ۹۰ عرصه را وامی گذارد.

تجاربی همچون یوگسلاوی، عراق، لیبی، موضوع هسته ای ایران و بسیاری موارد دیگر چنین تصویر و نقشی از روس ها در بازی قدرت ایجاد کرده بود. سوریه تجربه ای بود که به این نوع از سیاست عقب نشینی و مماشات روس ها پایان دارد و مسکو این بار منافع خود را در ایستادگی بر مواضعش تشخیص داد.

از نظر مسکو، سوریه نمونه ای است که نه تنها باید از آن مراقبت کرد بلکه رسالتی مهم برای بازگرداندن روسیه به مواضع از دست رفته و ارتقاء جایگاه این کشور در منطقه حساس خاورمیانه و منطقه جنوب دارد و مرحله بعدی، اهداف فرامنطقه ای در برابر کشورهای غربی و ایالات متحده آمریکا قرار دارد.

ب-افزایش اتکاء به روسیه:

از آنجا که تحولات در منطقه شدت یافته و کشورها بدلیل اتکاء بیش از حد به غرب، آسیب پذیری بیشتری احساس می کنند روسیه با نمایش قدرتی که در بحران سوریه می دهد بدنبال آن است که خود را بعنوان یک کشور توانا و قابل اتکا نشان داده و کشورها را بسوی تعامل بیشتر با خود بکشاند.

به همین خاطر، برای روسیه مهم است که موضوع سوریه بصورت موفقیت آمیز حل و فصل شود تا الگوئی برای نقش جدید این کشور در منطقه باشد تا کشورها، عامل روسی را بیش از گذشته مورد توجه قرار دهند.

ج-گسترش حلقه شرکاء:

اگر روسیه بخواهد دیپلماسی خاورمیانه ای نوین خود را با جدیت پیگیری نماید، طبعا سبد شرکای خود را گسترده خواهد کرد. اقدام در سوریه با مشارکت نزدیک ایران، آغاز و در ادامه ترکیه که در حالت تردید و شرایط دشوار قرار گرفته است را شامل شده است.

از دید مسکو، باید الگوی ترکیه تداوم یافته و کشورهای دیگری نظیر عربستان نیز در این حلقه قرار گیرند چرا که نگاه درازمدت روسیه به منطقه صرفا سیاسی و امنیتی نیست بلکه مشارکت های اقتصادی و نفع اقتصادی در میان است و باید که محصول هزینه هائی که صورت گرفته، چیده شود. به همین خاطر، مسکو با پیشرفت فرآیند سیاسی، تلاش خواهد نمود کشورها و گروه های بیشتر را وارد فاز تعامل سیاسی نموده و سیاست خاورمیانه ای خود را از انحصار یک یا دو بازیگر خارج سازد.

د- مهار واگرائی:

از منظر روس ها، بحران سوریه نمونه یک اقدام جدی و همه جانبه برای مهار جریان های واگرا و تهدیدآفرین در منطقه است تا از طریق آن همگان متوجه شوند که اقدامات گذشته در عراق و لیبی که منجر به سقوط دولت ها و پیدایش کانون های تنش و بحران گردید، قابل تکرار نبوده و برای همگان، هزینه های سنگینی در بر دارد. این موضوع بخصوص در قفقاز و شرق اروپا که در سال های اخیر روسیه با سیاست های تهاجمی غرب مواجه بوده، بیشتر مصداق داشته و مسکو این پیام را منتقل می نماید که بر سر خواسته هایش جدی است و مقاومت خواهد کرد و این کشورهای منطقه هستند که باید مراقب باشند در سناریوهای ضد روسی قدرت های بزرگ گرفتار نشوند.

ه-محدودسازی بازیگران:

از منظر مسکو، حال که خلا قدرت در منطقه صورت گرفته، باید که سهم مناسبی به روسیه داده شود. طبعا این هدف از طریق کاهش سهم دیگران امکانپذیر است و نگاه روسیه این است که هر بازیگری از مواضع بدست آمده در سوریه عقب نشینی نماید که البته این امر ممکن است در ادامه، نقاط اصطکاکی با شرکای نزدیک این کشور ایجاد نماید که بهتر است از هم اکنون تدبیر لازم در قبال آنها اتخاذ گردد.

و- محاسبه هزینه- فایده:

همانند هر پدیده ای، موضوع سوریه یک تیغه دو لبه است و به همان نسبت که موجد فرصت و نقش آفرینی است می تواند روسیه را در یک جنگ فرسایشی بی پایان گرفتار سازد. به همین خاطر روس ها بدنبال راه حل نسبی گرایانه در منطقه هستند و به هیچ وجه مایل نیستند بعنوان طعمه ای در دسترس گروه های تروریستی در منطقه قرار گرفته و متحمل هزینه های مادی و انسانی روزافزون گردند، چیزی که در هفته های اخیر برای اتباع و شهروندان این کشور رخ داده است.

در همین راستا، روسیه بدنبال آن است که بحران سوریه را از سطح منطقه ای به سطح بین المللی ارتقاء داده و توافقات حاصله را به اجماعی بین المللی تبدیل کند تا بازیگران و گروه ها، توان بر هم زدن نظمی که در حال شکل گرفتن است را نداشته باشند.

ز- ابزارسازی در برابر غرب:

سیاست خاورمیانه ای روسیه، پیچیده و چند وجهی است. ویژگی اورآسیائی این کشور امکان می دهد در شرایطی که باب تعاملات با غرب مسدود است از ظرفیت های بخش آسیائی و خاورمیانه ای بهره گرفته و خود را برای مواجهه جدی تر با غرب آماده سازد.

آنچه در این مسیر به کمک روسیه آمده، تغییرات جدی در وضعیت دو بازیگر عمده غرب یعنی اروپا و آمریکاست که رخ داده است. اروپا اکنون با خروج انگلیس و چالش های فراروی در ضعیف ترین شرایط خود قرار دارد و در سوی دیگر آمریکاست که با روی کار آمدن ترامپ در شرایط بسیار بهتر برای آزمودن صحنه جدید روابط با روسیه قرار گرفت هاست.

از منظر روس ها، اوباما و دموکرات ها بدترین گزینه برای این کشور بودند که با سیاست های اجماع سازی عملا درهای بسیاری از کشورها در اروپا و نقاط مختلف جهان را به روی روسیه بستند اما ترامپ از نظر روس ها فاقد این ویژگی است بخصوص اینکه دغدغه دولت آتی واشنگتن این خواهد بود که توجهات را بیشتر به داخل خود معطوف دارد. لذا روسیه می تواند امیدوار باشد که با نقش محوری در موضوع سوریه و دستاوردهائی که در این عرصه بدست آورده با قدرت بیشتری به مواجهه با رفتارهای آمریکا در دوره جدید برود. همین محاسبات است که باعث خودداری دولت روسیه از اقدامات تلافی جویانه با اقدامات روزهای پایانی اوباما گردیده و تلاش دارد صحنه شطرنح روابط با آمریکا را برای ورود به دوره ترامپ بیش از این پیچیده ننماید.

جمع بندی:

هر چند نمی توان در مورد تحولات کنونی خاورمیانه و سهم روسیه در آن، بزرگنمائی نمود اما این کشور بدنبال ارتقاء جایگاهش در نظم جدید در این منطقه است و برای این منظور، همه توان و ظرفیت های خود را بکار برده است.

مسکو علاوه بر اینکه تلاش می کند با طرف های مختلف درگیر در موضوع سوریه در تماس باشد هوشیار است تا اقدامات تحریک آمیز همانند ترور سفیر این کشور در ترکیه و یا اقدامات دولت اوباما در روزهای پایانی، خللی در رویکردی که در پیش گرفته است، ایجاد ننماید.

همچنین تلاش دیگر روسیه بر این است که در شرایطی که بازیگران منطقه ای همانند عربستان، ترکیه، قطر و نیز کشورهای غربی و آمریکا، موضع ضعیفی در تحولات سوریه بخصوص پس از آزادی حلب پیدا کرده اند، آهنگ دیپلماسی خود را تندتر کرده و آنان را هر چه بیشتر به سمت تعامل بیشتر با خود در این زمینه بکشاند.

*منبع:دیپلماسی ایرانی/۱۷ دی ۹۵
*اول*۱۵۶۶*انتشاردهنده:علیرضا فرجی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

یک × 3 =