کلید حل بحرانهای اروپا دست آلمان است

یک کارشناس مسائل اروپا معتقد است که کلید حل بحران های اروپا در دست آلمان است.

خبرگزاری مهر-گروه بین المللشقایق لامع زاده: قاره سبز در حالی سال جدید میلادی را آغاز کرده با چالش های متعددی از جمله ارتش واحد اروپایی، خروج انگلیس از اتحادیه اروپا و انتخابات در برخی از کشورها روبرو است.

به منظور بررسی این موارد با «مرتضی خوانساری» دیپلمات بازنشسته وزارت امورخارجه ایران، کارشناس در حوزه مسائل اروپا و دارای تجربه فعالیت دیپلماتیک در کشورهای آلمان، اتریش، سوئیس و افغانستان به گفتگو نشسته ایم. آنچه در ذیل می آید مشروح گفتگوی مهر با وی است.

*نظر شما نسبت به ائتلاف احزاب مختلف در آلمان در انتخابات آتی ریاست جمهوری این کشور چیست؟

رئیس جمهوری در آلمان را حزبی که بیشترین کرسی را در پارلمان این کشور دارد؛ انتخاب می کند. حزب مورد نظر کاندیدای خود را معرفی کرده و با رای نمایندگان پارلمان به عنوان رئیس جمهوری جدید انتخاب می شود. رئیس جمهوری در آلمان بر خلاف بسیاری از کشورهای اروپایی یک پست تشریفاتی است، وی دارای اختیاراتی است، اما از این اختیارات استفاده نمی کند. برفرض رئیس جمهوری نمی تواند دستور انحلال مجلس داده یا فرمان جنگ صادر کند.

در مقام تشریفاتی رئیس جمهوری استوارنامه سفرا را تقدیم کرده و بعضا در سخنرانی های لازم شرکت می کند و این اصلا به معنای تاثیرگذاری بر سیاست داخلی یا خارجی نیست.

*تمایل «آنگلا مرکل» بر انتخاب «ولفگانگ شویبله» و «اورزلا فون در لاین» برای کسب پست ریاست جمهوری است، آیا این امر را شدنی می دانید؟

مرکل از دست گذاشتن روی «ولفگانگ شویبله» یک هدف سیاسی را دنبال می کند، زیرا شویبله خود در صدد معرفی حزب برای انتخابات صدراعظمی آتی آلمان بوده است. شویبله چهره شناخته شده در آلمان است که از پایگاه مردمی بسیار خوبی برخوردار است که اگر کاندیداتوری خود را برای پست ریاست جمهوری اعلام کند، قطعا از سوی پارلمان رای لازم را به دست می آورد. این در حالی است که حرف از کاندیداتوری «فرانک والتر اشتاین مایر» نیز مطرح است.

اما در عین حال مردم آلمان حساسیت زیادی روی انتخاب رئیس جمهوری ندارند، شاید بتوان گفت که شمار زیادی از مردم این کشور حتی نمی دانند که پستی با عنوان رئیس جمهوری در کشورشان دارند.

*ارزیابی شما از انتخابات صدراعظمی در آلمان چیست؟

انتخابات صدراعظمی در آلمان کمی با کشورهای دیگر متفاوت است. احزاب در آلمان بسیار مردم نهاد بوده و ارتباط گسترده و خوبی با مردم دارند. برنامه های مربوط به سیاست خارجی ممکن است که اجازه مانور در انتخابات را بدهد ولی این به اندازه کشورهای دیگر دنیا نیست. حضور مردم و رسانه ها در آلمان کمتر این اجازه را می دهد که بتوانند چیزی را که در افکار عمومی اهمیت دارد برای کسب رای مطرح کنند.

از آنجایی که «فرانسوا اولاند» و «آنگلا مرکل» مخالفت خود را با سیاست های ترامپ اعلام کرده و وی را فردی نادان قلمداد کرده اند، فردی که بخواهد از سوی آلمان به عنوان کاندیدای صدراعظمی شود باید بتواند بالانسی در خصوص مناسبات با روسیه ایجاد کند، زیرا با توجه به تحریم های پیش آمده رابطه اروپا با روسیه، آلمان با روسیه به سمت و سوی شکنندگی گام بر می دارد. بحران موجود در اروپا را در حال حاضر تنها آلمانی ها می توانند به لحاظ اقتصادی و سیاسی حل کنند. در حالی که انگلیس نیز در حال جدا کردن خود از اتحادیه اروپا است.

آلمان

*چشم انداز انگلیس و اروپا پس از برگزیت را چطور ارزیابی می کنید؟

خروج انگلیس از اتحادیه اروپا موضوع ساده ای نیست. امری که کارشناسان معتقدند پروسه ای ۵ تا ۱۵ ساله است. اجرایی شدن خروج انگلیس از اتحادیه اروپا مرحله به مرحله است. اینطور نیست که با فشار دادن دکمه ای بتوان آن را آغاز کرد. با توجه به شرایط آسان زندگی در انگلیس این کشور سرمایه های زیاد اروپایی را در خود جای داده است، ضمن اینکه در صورت خروج سرمایه ها از انگلیس این کشور باید فرصت جایگزین کردن این سرمایه ها را داشته باشد.

حداقل پولی که بانک مرکزی انگلیس برای جابجایی سرمایه ها در نظر گرفته ۲۰۰ میلیارد است که گمان می رود بیش از این ها نیاز شود و خیلی بیشتر از این هزینه مالی باید نیروی متخصص جایگزین کنند. در حال حاضر و با توجه به شرایط پیش آمده بسیاری از افراد که اقامت انگلیس را دارند درصدد اقدام برای برخورداری از اقامت آلمان هستند که بتوانند از امکانات اتحادیه اروپا در جابجایی سرمایه ها استفاده کنند.

«دیوید کامرون» نخست وزیر وقت انگلیس در خصوص خروج از اتحادیه اروپا دچار اشتباه شده و این اشتباه در رسانه های انگلیس تقویت شد. بسیاری از مردم بدون اطلاع از پیامدهای این رویداد تنها برای بیان مخالفت و موافقت وارد میدان شدند. روند انتخابات در اروپا نیز بگونه ای است که مردم به «نه»  بهتر از «بله» رای می دهند، چون در دید آنها بله گفتن هزینه هایی را در بر دارد که «نه» آنها را ندارد و این بار این تئوری برای مردم انگلیس برعکس عمل کرده و پاسخ منفی آنها هزینه های زیادی را برای آنها به ارمغان آورده است. انگلیس ها بطور سنتی رابطه خوبی با کشورهای اروپایی ندارند، بخصوص با آلمان، فرانسه و بعد از آن روسیه.

تقابل مردم انگلیس با اتحادیه اروپا یکی دیگر از عواملی بود که در «نه» گفتن آنها نقش کلیدی داشت، اتحادیه اروپا درصدد حفظ انگلیس در این کشور برآمد، اما مردم به مقابله با آنها برخاستند. از سوی دیگر همه امیدوارند تا در پروسه اجرایی شدن برگزیت اتفاقی پیشامد کند که این رویداد بطور کامل محقق نشود.

*تاثیر معاهده تجارت آزاد روی برگزیت چگونه است؟

هر معاهده تجارت آزادی قطعا ضربه بزرگی برای انگلیس است. چون مجموعه ای از کشورها با ظرفیت و پتانسیل بالا اگر در کنار انگلیس قرار بگیرند راحت تر می توانند آن را پیش ببرند چون اگر اشتباهی پیش بیاید قابل جبران است.

*تحقق ارتش واحد اروپایی را چطور می دانید؟

اروپا پس از جنگ جهانی دوم برای تشکیل ارتش اروپایی مصر بود، اما باید دانست که این مهم را نمی تواند جامه عمل بپوشاند، چون کشورهایی که عضو ناتو هستند، آن هم ناتویی که فرماندهی آن با آمریکا است به این راحتی نمی تواند ارتش مستقل درست کند.

در درگیری های یوگسلاوی نیز  شاهد بودیم که اروپایی ها نتوانستند این بحران را حل و فصل کنند و در نهایت از آمریکایی ها برای این امر کمک گرفتند.

آمریکایی ها هم در این میان خطاب به اروپایی ها گفتند که شما تنها مصرف کننده امنیت هستید و ما تامین کننده امنیت شما بوده ایم؛ اقدامی که دیگر تصمیم به تداوم آن نداریم. اینطور نیست که شما آتشی را به پا کنید و ما به عنوان آتش نشان وارد میدان شویم.

اولین سیاستمداری که بطور جدی اندیشه ارتش واحد را دنبال می کرد «فرانسوا میتران» بود.

ایجاد سازمان امنیت و همکاری اروپا سبب شد تا در نهادی مستقل به مسائل امنیتی اروپا پرداخته شود. نهادی که روسیه و یوگسلاوی وقت نیز در آن عضویت پیدا کردند و در آن جریانی سازمان یافته بررسی اوضاع امنیتی را دنبال کرده و این باعث کم رنگ شدن نقش آمریکا به عنوان پلیس جهانی بود که در واکنش به آن روی سلاح های هوشمند تمرکز کردند که روس ها فاقد برخورداری از آن هستند. به همین دلیل اعلام کردند که نیازی به ناتو نداریم. همین سبب بروز جریان سازی رسانه ای در اروپا شد که ناتو از اصالت قدیمی خود برخوردار نیست.

آمریکا برای پر کردن خلا فروپاشی روسیه و مطرح کردن خود به عنوان پلیس جهانی دست به یک پروژه دیگر زد. ورود به خاورمیانه! طرح موضوع تروریسم و جنگ افغانستان نیز گام های آتی بود. آنها عراق را تشویق به حمله به کویت کردند و خودشان به عنوان آتش خاموش کن وارد میدان شدند در چارچوب فرماندهی ناتو، ناتو را احیا کردند. خودشان را فرمانده ناتو کردند و اصالت ناتو را به اصالتی جهانی مطرح کردند. از آن تاریخ به بعد امنیت جهانی در گرو ناتو و در گرو فرماندهی آمریکا قرار گرفت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

شش − سه =