هنر در کنترل سیا، علیه کمونیسم

درحالی‌که ویرانی‌های ناشی از جنگ‌‌جهانی‌ دوم هزینه‌های سنگین رویارویی نظامی را به دوطرف یادآوری می‌کرد، قدرت‌طلبی و منافع این کشورها، کارشناسان‌ و متفکران آن‌ها را برآن‌ داشت تا برای رسیدن‌ به اهداف خود، راه‌ها و ابزارهای دیگری را دنبال کنند.

پیشگفتار کتاب «جنگ‌ سرد فرهنگی» نوشته «فرانسیس استونر ساندرس» ثابت می‌کند سازمان‌ سیای آمریکا در طول دوران جنگ‌سرد به‌طور مخفیانه از تمام ابزارهای فرهنگی و هنری در سرتاسر دنیا برای مبارزه علیه‌ کمونیسم و شوروی استفاده می‌کرده است. این کتاب، به‌دلیل استفاده نویسنده از مدارک معتبر موفق شده تا توجه بسیاری را به خود جلب کند. در گزارش پیش رو با استفاده از کتاب خانم‌ ساندرز، به بیان برخی ازشیوه‌های سازمان‌ سیا در استفاده از ابزارهای هنری برای جنگ علیه‌ کمونیست و شوروی در دوران جنگ‌سرد پرداخته ‌شده است.​

ایالات‌متحده به‌دنبال آن بود تا از این طریق هم به تهاجم‌های‌ کمونیست‌ها پاسخ‌ دهد وهم خود را به‌عنوان‌ یک مرکز فرهنگی معرفی کند. در همین ‌راستا برنامه‌ریزی کنفرانس‌های بین‌المللی موسیقی، تور اروپاگردی گروه‌های نوازندگان سیاه‌پوست، حضور درعرصه تئاتر و ایجاد یک‌طرح عظیم‌ تئاتر، حمایت از سوررئالیسم و اکسپرسیونیسم انتزاعی درعرصه نقاشی، استفاده از موزه هنرهای مدرن و رادیو اروپای آزاد در دستور کار قرار گرفت.

 

پس از پایان جنگ جهانی دوم و خسارات فراوان در خلال این جنگ به کشورهای درگیر تحمیل شد، متخصصان جنگ آمریکایی به دنبال راه جدیدی برای جنگی با هزینه کمتر افتاده‌اند. درچنین شرایطی ورودبه عرصه فرهنگ و استفاده از ابزارهای موجود در این حوزه برای کنترل افکار عمومی مردم جهان در راستای اهداف این کشورها، به‌جای‌گزینه نظامی دردستورکاردوطرف قرارگرفت. ازآنجایی‌که درشرایط جنگ‌سرد، کنترل‌ پنهانی‌ بر ابزار فرهنگی‌ و انتقال‌ پیام به‌ صورت‌ مخفیانه،‌ باعث‌ افزایش تأثیرگذاری می‌شد، سازمان‌ سیا به‌ عنوان‌ یک‌ سازمان اطلاعاتی‌ و جاسوسی، فرماندهی جنگ‌ سرد فرهنگی، آمریکا علیه شوروی را برعهده گرفت. هنر به‌عنوان یکی از اثربخش‌ترین عواملی بود که این سازمان برای مبارزه علیه‌ کمونیست و شوروی استفاده کرد. ایالات‌متحده به‌دنبال آن بود تا از این طریق هم به تهاجم‌های‌ کمونیست‌ها پاسخ‌ دهد وهم خود را به‌عنوان‌ یک مرکز فرهنگی معرفی کند. در همین ‌راستا برنامه‌ریزی کنفرانس‌های بین‌المللی موسیقی، تور اروپاگردی گروه‌های نوازندگان سیاه‌پوست، حضور درعرصه تئاتر و ایجاد یک‌طرح عظیم‌ تئاتر، حمایت از سوررئالیسم و اکسپرسیونیسم انتزاعی درعرصه نقاشی، استفاده از موزه هنرهای مدرن و رادیو اروپای آزاد در دستور کار قرار گرفت.

 

اهداف آمریکا برای استفاده از هنر

ایالات‌متحده آمریکا دو هدف عمده را برای استفاده از هنر در دوران جنگ‌ سرد دنبال می‌کرد. هدف‌ اول، جلوگیری‌ از گسترش تفکر کمونیسم و هم‌چنین مقابله با تهاجم‌های فرهنگی شوروی بعداز پایان‌ جنگ که چهره‌ای زشت‌ و ناپسند از آمریکا نشان می‌داد، به‌همین دلیل اگرچه بلوک‌ غرب به‌رهبری ایالات‌متحده در ابتدا به‌وسیله اقدامات شوروی غافلگیر شد اما با ورود سازمان‌ سیا، به‌سرعت اقدامات و برنامه‌های دقیق و کارآمدی را برای پاسخ‌گویی به این تهاجمات به‌کار گرفت. هدف‌دوم، معرفی آمریکا به‌عنوان پایتخت فرهنگ‌وهنر در دوران پس از جنگ‌سرد و در شرایط ویران‌ شدن اروپا به‌عنوان مرکز تمدن جهان بود تا با در اختیار گرفتن افکار و عقاید مردم و به‌خصوص روشنفکران‌ و گروه‌های اقلیت تأثیرگذار، راه برای تحقق اهداف سیاسی و اقتصادی آمریکا در آینده هموار شود. درواقع ایالات‌متحده سعی داشت تا از لحاظ فرهنگی خود را جایگزین اروپا معرفی کند و از گسترش کمونیسم که درنهایت منجربه افزایش قدرت و نفوذ شوروی به‌عنوان رقیب‌ اصلی او می‌شد، جلوگیری کند.

در راستای این‌ دو هدف، ترتیب‌ دادن همکاری نزدیک بین سازمان‌های هنری عالی‌رتبه آمریکا با همتایان اروپایی خود و نیز ایجاد موقعیتی کاملاً برابر درجهت تولیدات هنری آمریکا و اروپا پیگیری می‌شد. نمایش اقتدار و استقلال فرهنگی تمدن اروپا و آمریکا تأثیر بسیار مثبت‌ و همه‌ جانبه‌ای را برحیات‌ فرهنگی جهان‌ آزاد می‌گذاشت‌ و می‌توانست افسانه‌های حقیرکننده فرهنگ آمریکا را که توسط استالینیست‌ها خیلی‌خوب توسعه‌ یافته بود، در اروپا از بین ببرد.[۱]

برنامه‌های سیا برای موسیقی

موسیقی یکی از ابزارهای فرهنگی بود که موردتوجه سازمان‌سیا قرار گرفت و برای استفاده از آن برنامه‌ریزی‌های بسیاری شد. برای به‌کارگیری این هنر، سازمان‌ سیا تصمیم گرفت تا از کنگره آزادی‌ فرهنگی که تحت سیطره خود داشت برای برپایی یک کنفرانس بین‌المللی موسیقی استفاده کند. براساس این تصمیم کنفرانس بین‌المللی موسیقی قرن‌ بیستم که برای برگزاری در رُم و به‌مدت دو هفته در اواسط آوریل ۱۹۵۴ درنظر گرفته شد، تعهد کنگره‌ را به اعتلای‌ موسیقی و آهنگ‌سازی پیشتاز نشان می‌داد. کنگره در آستانه مطرح‌شدن به‌عنوان یک پیشتاز عرصه موسیقی قرار داشت و با این کار نمونه‌ای غنی از موسیقی‌ای را که به‌شدت توسط استالین ممنوع شده بود، به جهانیان عرضه می‌کرد.[۲] موسسه فارفیلد تأمین هزینه‌های این کنفرانس را برعهده داشت و درمجموع ۲۵۵ هزار فرانک سوئیس (۶۰۰۰۰ دلار) ازاین پول برای جایزه‌دادن به بهترین کنسرتوی ویلون، بهترین ارکستر، بهترین سمفونی کوتاه، بهترین موسیقی‌ مجلس برای صدای‌ تک و بهترین آلات‌موسیقی صرف شد.

مؤسسه فارفیلد علاوه‌بر پرداخت یارانه برای آهنگسازان و اجرا کنندگانی که در جشنواره رُم شرکت کردند، یک سری از کمک‌های مالی رابه هنرمندان دیگر هم اعطا می‌کرد، برای مثال این مؤسسه مبلغ ۲۰۰۰ دلار به ارکستر فرهنگستان موتسارت (Mozarteum Academie Orchester) در سالزبورگ (Salzburg)، به‌منظور برگزاری یک دوره بین‌المللی ارکستر برای جوانان اعطا کرد. هم‌چنین سازمان‌سیا کمک‌هزینه سالانه بلاعوضی به مبلغ ۲۰۰۰ دلار را در ۱۲ قسط برای آندره پانوفنیک (Andrzej Panufnik)، آهنگساز تبعیدی لهستانی که فرار مخوفی را از ورشو به لندن داشت و هم‌چنین کمک هزینه ماهانه ۳۰۰ دلاری را برای جورجیس انسکو (Georges Enesco)، موسیقی‌دان تبعیدی رومانیایی پرداخت می‌کرد که از این طریق توانست وفاداری این افراد را به‌دست آورد و ازآن‌ها برای اجرای کنسرت‌ها و برنامه‌های موردنظر خوددر مکان‌های مختلف اروپا استفاده کند.[۳]

 

علاوه‌بر این کمونیست‌ها برای نشان‌دادن این موضوع که شعارهای آمریکایی‌ها درمورد برابری و آزادی تنها سخنانی برای فریب‌دادن افکار عمومی است به‌وجود تبعیض‌نژادی علیه رنگین‌پوستان به‌خصوص سیاه‌پوستان و وضعیت ناگوار فرهنگی و اقتصادی آن‌ها در این کشور اشاره می‌کردند. برای پاسخ‌گویی به این ادعاها، سازمان‌ سیا تصمیم گرفت تا با استفاده از یک‌ گروه نوازندگان‌ سیاه‌پوست که درسرتاسر اروپا به اجرای برنامه می‌پرداختند به مردم جهان نشان‌دهد که سیاه‌پوستان هم در ایالات‌متحده از این فرصت برخوردارند که به شکوفایی‌ استعدادهای خود بپردازند و یک زندگی آزاد و برابر را همراه بادیگر هم‌وطنان خود داشته باشند. یکی از گزارش‌های حکومت‌نظامی آمریکا در مارس ۱۹۴۷ طرح‌هایی را مبنی‌بر اجرای کنسرت توسط نوازندگان درجه‌ یک سیاه‌پوست آمریکایی در آلمان و اهمیت بسیار،حضور مارتین اندرسون (Martin Anderson) یا دوروثی مینور (Dorothy Maynor) دربرابر تماشاگران‌ آلمانی آشکار می‌کند. دراین‌زمان ارتقای هنرمندان‌ سیاه‌پوست در حال تبدیل‌شدن به یکی از اولویت‌های فوری برای مبارزان جنگ‌ سرد فرهنگی بود.[۴]

 

 طرح عظیم تئاتر

سازمان‌سیا برای کامل‌شدن برنامه‌های فرهنگی خود وارد عرصه تئاتر و سینما شد و در مشورت با اساتید دانشگاه، فیلم‌نامه‌نویسان و کارگردانان، یک طرح عظیم تئاتر را آغاز کرد. نمایش‌هایی از لیلان هلمان (Lillian Helman)، یوجین اونیل (Eugene Oneill)، تورنتون وایلدر (Thornton Wilder)، جان اشتاین‌بک (John Steinbeck) و غیره به مردمی تقدیم شد که در سالن‌های یخ‌زده، با قندیل‌های آویزان از سقف، از فرط سرما به هم دیگر چسبیده بودند. مسئولان آمریکایی با پیروی از اصل شیلر (Schiller) در مورد تئاتر با عنوان موسسه اخلاقی، یعنی جایی که انسان می‌تواند تمام اصول بنیادین زندگی را در آن ببیند، فهرستی از درس‌های مطلوب اخلاقی را تهیه کردند و به گسترش‌دادن آن‌ها به‌وسیله نمایش‌های مختلف پرداختند.

 

بنابراین تحت عنوان آزادی و دموکراسی آثاری چون پییرژینت (Peer Gynt) از ایبسن و حواری شیطان (Devil Disciple) از شاو خلق شد، قدرت ایمان در نمایش‌نامه فاوست (Faust) از گوته و آثار استردینگ (Strindberg) و شاو قابل مشاهده بود، برابری انسان‌ها پیامی بود که از «اعماق پست» (Lower Depths) اثر ماکسیم گورکی و مدیا (Media) نوشته فرانتس گریل پارتزر قابل دریافت‌بود، آثاری چون لیسیستراتا (Lysistrata) از آریستوفان و پایان سفر (Joumeys end.) از شِریف را می‌توان درموضوع جنگ‌ و صلح دسته‌بندی کرد و فساد و عدالت، موضوع آثاری چون هملت (Hamlet) و اصلاحگر (Reviser) نوشته گوگول و عروسی فیگارو (Figaro’s Wedding) از بومارشه‌ هست.

 

ازسوی‌دیگر تمام نمایش‌نامه‌هایی که مانند آثار کلاسیک یونان، باور به برتری بی‌چون و چرای تقدیر و گریزناپذیربودن آن را، بیان می‌کردند و همه‌ چیز را به‌سوی ویرانی‌ و خودکشی می‌بردند؛ برای وضعیت روحی‌ و روانی حال‌ حاضر آلمان‌ها نامناسب تشخیص‌داده می‌شدند. برای مثال نمایش‌نامه‌های جولیوس سزار (Julius Caesar) و کوریولانوس (Coriolanus) به‌دلیل تجلیل‌ از دیکتاتوری، پرنس هامبورگ (Prinz von Homburg) و کلایست (Kleist) به‌دلیل میهن‌پرستی افراطی و جسد زنده (Living Corpse) از تولستوی به‌دلیل این‌که نقد منصفانه‌ای از جامعه‌ای که عاقبتی غیراجتماعی دارد، و تمام نمایشنامه‌های نویسندگانی که به آسانی و بی‌درنگ به خدمت نازی‌ها درآمدند در فهرست سیاه قرار گرفتند.[۵]

 

ترویج سبک‌های نقاشی ضدکمونیستی

در حوزه نقاشی، سازمان‌سیا آثاری از چپی‌های قدیمی و برآمده از سوررئالیسم اروپایی را که می‌توانست برای مردم بسیار نفرت‌انگیز باشد، بررسی و با یافتن قدرتی نهفته در آن برای رسیدن به‌ اهداف‌ خود استفاده کرد.[۶] علاوه‌بر این سازمان دریافته‌ بود که اکسپرسیونیسم  انتزاعی نوعی از هنر است که هیچ  ارتباطی با رئالیسم اجتماعی ندارد و حتی آن را بسیار خشک‌تر و محدودتر ازآنچه هست، جلوه می‌دهد و از این ارتباط در بعضی نمایشگاه‌ها هم سوءاستفاده می‌شد. مسکو نیز در آن زمان هرگونه ناسازگاری با الگوهای خشک و انعطاف‌ناپذیر خود را به‌شدت محکوم می‌کرد. بنابراین هرکسی می‌توانست که هر آنچه مسکو از آن انتقاد می‌کند ارزش حمایت‌کردن را به هرنحو ممکن دارد و این کار تنها از طریق سازمان‌ها و عملیات‌های سیا می‌توانست‌ انجام‌ شود.[۷] درواقع  اکسپرسیونیسم انتزاعی برای صاحب‌منصبان آمریکایی‌ مزیتی‌ متفاوت‌ داشت‌ و از یک‌ ایدئولوژی ضدکمونیستی که همان ایدئولوژی آزادی و اقتصاد آزاد بود سخن می‌گفت.[۸]

 

موزه هنرهای مدرن پوششی برای فعالیت‌های سازمان سیا

موزه هنرهای مدرن که به‌طور مخفیانه‌ای با سیا کار می‌کرد؛ پوشش معقولی را برای اقدامات این سازمان به‌‎وجود آورده بود. بررسی کمیته‌ها و شوراهای موزه هنرهای مدرن، ازدیاد رابط‌های سازمان سیا را در آن نشان می‌داد. نخستین و برترین آن‌ها نلسون راکفلر بود که آژانس اطلاعاتی زمان‌ جنگ‌ دولت (CIAA) را در آمریکای‌ لاتین رهبری می‌کرد. این آژانس در میان فعالیت‌های دیگر خود، به حمایت مالی از تورهای نمایشگاهی «نقاشی معاصر آمریکا» می‌پرداخت که نوزده مورد از این نمایشگاه‌ها با موزه هنرهای مدرن قرارداد بسته بودند.[۹] ویلیام پالی (William Paley)، وارث کمپانی سیگار کنگره، یکی دیگر از متولیان موزه هنرهای مدرن بود که روابط نزدیکی با دنیای اطلاعات داشت. وی به شبکه سی‌بی‌اس که خود صاحب آن بود اجازه داد تا پوششی برای کارمندان سیا فراهم کند و در اوج این ارتباط، گزارشگران و خبرنگاران سی‌بی‌اس یک‌بار در سال برای صرف شام و شنیدن توجیه‌های لازم به نزد مقامات سیا می‌رفتند.[۱۰]

رادیو اروپای آزاد علیه حامیان استالین

پس‌از گذشت دوازده‌ماه ازتشکیل کمیته اروپای‌آزاد، اعضای مؤسس‌ و غیررسمی آن تصمیم‌گرفتن تا طرح‌های کمیته را ازحالت بدوی‌ و آزمایشی به طرح‌های‌ جامع‌ و تعریف‌شده، با محدوده عملیاتی وسیع مبدل کنند. این کمیته که دستگاهی مهم و خوش‌اسلوب برای دستیابی به پیروزی عقاید به‌نظر می‌رسید، در کل ۴۱۳ کارمند داشت. از این تعداد ۲۰۱ نفر آن‌ها آمریکایی بودند که بیشتر آن‌ها اصل‌ونسب اروپایی داشتند و ۲۱۲ نفر آن‌ها هم متخصصانی بودند که وطن خود را در اروپای شرقی ترک کرده بودند. این کمیته بودجه ده‌میلیون دلاری را برای رادیو اروپای‌ آزاد (RFE) که در سایه توجهات کمیته‌ ملی اروپای‌ آزاد در سال ۱۹۵۰ در برلین راه‌اندازی شد، درنظر گرفت. پس ازآن رادیو اروپای‌ آزاد طی چندسال از بیست‌ونه ایستگاه رادیویی به شانزده زبان مختلف برای خبرپراکنی بهره‌مند گشت و تمامی حقه‌های سخنوری‌ای را که زمانی دیماسنز (خطیب و رهبر سیاسی در یونان) و سیسرو (خطیب و سیاستمدار رومی در قرن چهارم قبل از میلاد) در نطق‌های انتقادآمیز خود استفاده می‌کردند، برضد هرکسی که حامی رژیم استالینی بود به‌کار گرفت و علاوه‌براین از تمامی دستگاه‌های اطلاع‌رسانی که در آن‌ سوی پرده‌آهنین قرار داشتند، تقاضا کرد تا برنامه‌های‌ کمونیست‌ها را زیرنظر بگیرند، از سخنرانی‌ها و کتاب‌های ضدکمونیستی روشنفکران غربی حمایت کنند و نتایج تحقیقات خود را میان قشرهای تحصیل‌کرده و روزنامه‌نگاران توزیع نمایند.[۱۱]

 

نتیجه‌گیری

بعداز جنگ‌جهانی‌دوم، جهان‌ به‌ دو بلوک‌شرق به‌رهبری شوروی و غرب‌ به‌رهبری ایالات‌متحده آمریکا تقسیم شد. شرایط پس از جنگ به‌گونه‌ای بود که استفاده از گزینه نظامی را برای دو قدرت بزرگ درآن زمان غیرممکن می‌کرد و به‌همین دلیل ابزارهای اقتصادی و فرهنگی به‌عنوان جایگزین موردتوجه قرار گرفتند. سازمان‌ سیا که جنگ‌ سرد‌ فرهنگی آمریکا علیه‌ کمونیست و شوروی را برعهده داشت، با بهره‌گیری از گزینه‌هایی مانند تئاتر، موسیقی، موزه‌های هنری و رادیوی اروپای‌ آزاد توانست بسیاری از برنامه‌های خود را برای ضربه‌زدن به دولت شوروی و اندیشه‌های کمونیستی محقق سازد.

 منابع:

http://www.haadi.ir/s/606

[۱] جنگ سرد فرهنگی، فرانسیس استونر ساندرز، گروه ترجمه بیناد فرهنگی پژوهشی غرب شناسی، چاپ ۱۳۸۲، صفحه ۱۸۵

[۲] جنگ سرد فرهنگی، فرانسیس استونر ساندرز، گروه ترجمه بیناد فرهنگی پژوهشی غرب شناسی، چاپ ۱۳۸۲، صفحه ۳۵۸

[۳] جنگ سرد فرهنگی، فرانسیس استونر ساندرز، گروه ترجمه بیناد فرهنگی پژوهشی غرب شناسی، چاپ ۱۳۸۲، صفحه ۳۶۲-۳۶۳

[۴] جنگ سرد فرهنگی، فرانسیس استونر ساندرز، گروه ترجمه بیناد فرهنگی پژوهشی غرب شناسی، چاپ ۱۳۸۲، صفحه ۳۷

[۵] جنگ سرد فرهنگی، فرانسیس استونر ساندرز، گروه ترجمه بیناد فرهنگی پژوهشی غرب شناسی، چاپ ۱۳۸۲، صفحه ۳۸-۳۹

[۶] جنگ سرد فرهنگی، فرانسیس استونر ساندرز، گروه ترجمه بیناد فرهنگی پژوهشی غرب شناسی، چاپ ۱۳۸۲، صفحه ۴۲۰

[۷] جنگ سرد فرهنگی، فرانسیس استونر ساندرز، گروه ترجمه بیناد فرهنگی پژوهشی غرب شناسی، چاپ ۱۳۸۲، صفحه ۴۲۱

[۸] جنگ سرد فرهنگی، فرانسیس استونر ساندرز، گروه ترجمه بیناد فرهنگی پژوهشی غرب شناسی، چاپ ۱۳۸۲، ۴۱۱-۴۱۲

[۹] جنگ سرد فرهنگی، فرانسیس استونر ساندرز، گروه ترجمه بیناد فرهنگی پژوهشی غرب شناسی، چاپ ۱۳۸۲، صفحه ۴۲۱

[۱۰] جنگ سرد فرهنگی، فرانسیس استونر ساندرز، گروه ترجمه بیناد فرهنگی پژوهشی غرب شناسی، چاپ ۱۳۸۲، صفحه ۴۲۴

[۱۱] جنگ سرد فرهنگی، فرانسیس استونر ساندرز، گروه ترجمه بیناد فرهنگی پژوهشی غرب شناسی، چاپ ۱۳۸۲، صفحه ۲۱۲-۲۱

پایگاه هادی

انتهای متن/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

15 − 2 =