تجلی صفات الهی در انسان

آنچه این مقاله بدان اهتمام می ورزد، تحلیل مفاهیم تشبه به خدا، قداست، توحید، عدالت، تقوا و برگزیدگی در عهد عتیق با توجه به آموزه معاد است.

 

چکیده

جوهر تعالیم اخلاقی عهد عتیق، شباهت انسان به خداوند است که از طریق عمل به شریعت در زندگی دنیوی محقق می گردد. ازاین رو در تورات، اخلاق و شریعت با یکدیگر رابطه ا‌ی ناگسستنی دارند و طرح تربیتی حیات مقدس را فراهم می آورند. قداست دارای دو بعد سلبی و ایجابی است که نفیاً مستلزم تقوا و دوری جستن از همه چیزهایی است که مخالفت با اراده خداست و اثباتاً خود را وقف عبادت او کردن است.

آنچه این مقاله بدان اهتمام می ورزد، تحلیل مفاهیم تشبه به خدا، قداست، توحید، عدالت، تقوا و برگزیدگی در عهد عتیق با توجه به آموزه معاد  است. ازجمله رهیافت های مهم مقاله حاضر این است که از طرفی اخلاق در عهد عتیق بر محور قداست، توحید، عدالت، شریعت و تقواست و برگزیدگی قوم یهود براساس ایمان به خدا و رعایت عهد و میثاق است و مطلق نیست. از طرفی دیگر، بیشتر آموزه های دینی و اخلاقی در راستای آبادانی حیات دنیوی است و اسفار خمسه فاقد هرگونه اندیشه  صریح نسبت به عالم آخرت به عنوان تضمینی برای اجرای ارزش های اخلاقی است و پهنای این آموزه  در عهد عتیق به گستردگی قوانین شریعتی و آموزه های عبادی نیست!

کلیدواژگان: اخلاق، معاد، تشبه به خدا، قداست، توحید، عدالت، تقوا.

مقدمه

اخلاق یهودی هم زمان با پیدایش کتاب مقدس عبری شکل گرفته است. دستورات و احکام شریعت آیین یهود، داستان‌های حِکمی و تعالیم پیامبران، سرچشمه‌های اصلی اخلاق یهود در کتاب مقدس هستند. البته خاستگاه ها و سرچشمه های اخلاقی یهودی تنها منحصر به آموزه‌های کتاب مقدس نیست، بلکه دارای ابعاد و دوران‌های دیگری همچون اخلاق حاخامی،  قرون  وسطایی و معاصر نیز هست (مناخیم، ۱۳۸۲، ص۲۴۸-۲۳۹). هدف ما در این مقاله بررسی مبانی اخلاقی در عهد عتیق است.

کتاب مقدس عبری، مهم ترین منبع اخلاق یهودی است‌. فرمان‌های الهی که در ده ‌فرمان آمده است، هسته اولیه تعالیم اخلاق یهود را شکل می‌دهند. ده فرمان، نخستین بیانیه های تشریعی- اخلاقی یهود است که از طریق موسی(ع) در کوه طور به بنی اسرائیل ابلاغ شد (کتاب مقدس، خروج، فصل۲۰، آیات۱۸-۱). از میان این فرمان ها شش فرمان کاملاً اخلاقی هستند:

پدر و مادر خود را احترام نما، قتل مکن، زنا مکن، دزدی مکن، بر همسایه خود شهادت دروغ مده، به خانه همسایه خود طمع مورز و به زن همسایه ات و به غلامش و کنیزش و گاوش و الاغش به هیچ  چیزی که از آنِ همسایه ات باشد، طمع مکن (همان، آیات۱۸-۱۴).

جز این موارد، آموزه های پرشمار اخلاقی دیگری در کتاب مقدس وجود دارد. سپس تعالیم موعظه‌ای در سرتاسر کتاب مقدس به شرح این فرمان‌ها می‌پردازند. این مواعظ در سفر پیدایش، نوشته‌های تاریخی، کتاب‌های پیامبران و دیگر نوشته‌های حکیمانه یهود پخش گردیده است. در ادبیات اخلاقی یهود گاه از اخلاق توراتی با عنوان دوره توراتی نام برده می شود که منظور از آن احتمالاً دوره ای است که متن تورات شکل گرفته و به عنوان تنها منبع دینی یهودیان مطرح بوده که زمان تقریبی آن از حدود قرن چهارم تا قرن اول پیش از میلاد است (پرچم و حبیب اللهی، ۱۳۹۲، ص۶۸).

به لحاظ گستره، عهد عتیق تمام زندگی و فعالیت های آن را دربر می گیرد. در واقع همه شیوه های حیات تحت شمول قوانین آن قرار می گیرند. ازاین رو تورات به ابزاری برای تقویت تفوق اراده  مقدس الهی به عنوان میزانی برای کشش و تمایلات قلبی انسان و به  وسیله ای برای مرتبط ساختن همه  جزئیات حیات فردی و جمعی به عبادت و خدمت به خدا تبدیل می شود (اپستاین، ۱۳۸۸، ص۲۸). تورات نه تنها شیوه های رفتار درست دینی و اخلاقی، بلکه معرفت به خدا و خواست و مشیت او را به انسان تعلیم می دهد. انبیا نیز با تمسک به این معرفت، تورات را با نیرویی سرشار از تازگی و ابداع تفسیر کردند. به واسطه  مساعی آنان، دین به موضوعی مربوط به حیات مبتنی بر تقوا تبدیل شد، نه صرف عمل به شعائر (همان، ص۶۱).

در میان اصول اخلاقی کتاب مقدس، مهم ترین حکم اخلاقی فرمانبرداری از خداست: «اینک ای بنی اسرائیل! خداوند از شما می خواهد که از او بترسید، در مسیر او گام بردارید، به او عشق بورزید، و پروردگار خویش را با تمام وجود عبادت کنید» (کتاب مقدس، تثنیه، فصل۱۲، آیه۱۰؛ فصل۹، آیه۲۹؛ فصل۴، آیه۲۴؛ لاویان، فصل۲، آیه۱۹). در این آیات، دو دستور روشن وجود دارد: تقدس و فرمانبرداری از خدا. این تقدس باید در قلمرو دین و اخلاق رسوخ یابد. این دو حوزه خود به دو نوع سلبی و ایجابی تقسیم می شوند: احکام ایجابی برای آراستن انسان به صفات حسنه و فضایل اخلاقی، و دستورهای سلبی برای پیرایش انسان از رذایل اخلاقی وضع شده اند. در حوزه دین، حیات قدسی نفیاً خواستار دوری از شرک و بت پرستی و اثباتاً خواهان پذیرش آیینی است که هم شریف و هم تعالی بخش باشد. در حوزه اخلاقیات، عدالت جنبه سلبی قداست و تقوای اخلاقی جنبه اثباتی آن است. بر این اساس قداست اخلاقی عبارت است از مقاومت در برابر هرگونه خودپرستی و در خدمت اجتماع بودن (اپستاین، ۱۳۸۸، ص۲۰-۱۹). از لوازم حیات قدسی در عهد عتیق، توجه به رفتارهای فردی و اجتماعی ازجمله رعایت حق حیات، حق مالکیت، حق کار، حق داشتن مسکن و حقوق فردی، تقوای اخلاقی در قبول تکالیف، اهتمام به امور مستمندان و استفاده نمودن از خیرهای دنیوی است (همان، ص۲۴-۲۳). در پیوند با قانون اخلاقی عهد عتیق باید به حقوق مدنی و قضایی آن اشاره کرد. در تورات انگیزه اساسی حمایت از شخصیت انسان است. قیودی که تورات بر حوزه مسئولیت صاحبان قدرت می گذارد، نشان می دهد که تا چه حد حقوق فرد اهمیت داشته است (کتاب مقدس، لاویان، فصل۱۹، آیه۱۳؛ خروج، فصل۲۱، آیات۲۷-۲۶؛ تثنیه، فصل۲۳، آیات۱۷-۱۶). سرانجام قداست باید در اخلاق شخصی و طهارت خانوادگی، خودداری از هر نوع رابطه نامشروع نظیر زنا با محارم و نیز لواط و بدرفتاری با حیوانات و کنترل شهوات و لذایذ مادی، و نیز رعایت عفاف در رفتار، گفتار و اندیشه به نمایش درمی آمد (اپستاین، ۱۳۸۸، ص۲۵؛ کهن، ۱۳۸۲، ص۴۵-۴۳).

یهودیان با استناد به آیاتی از کتاب مقدس به دو اصل اساسی «برگزیدگی قوم بنی اسرائیل» و «سرزمین اسرائیل» معتقدند. این در حالی است که با مطالعه کتاب مقدس معلوم می گردد که انتخاب و برگزیدگی قوم یهود، مشروط به ایمان به خدا و وفاداری و رعایت عهد و میثاق است؛ در غیر این صورت، این موهبت عظیم الهی از آنان گرفته می شود (کتاب مقدس، تثنیه، فصل۲۸، آیات۶۸-۱؛ فصل۲۶، آیات۱۹-۱۶). همچنین تورات بخشش این سرزمین را منوط به اطاعت و فرمانبرداری بنی اسرائیل می داند (همان، پیدایش، فصل۱۷، آیات۱۱-۸؛ فصل۲۶، آیات۳-۲).

از طرف دیگر، آموزه معاد به عنوان ضمانت اجرای ارزش های اخلاقی امری ضروری است؛ با این وجود با تأمل در اسفار خمسه  موسی(ع) – که یهودیان به آن تورات می گویند – روشن می شود که در این کتاب سخنی از رستاخیز، جزا، بهشت و جهنم ذکر نشده است. اما در دیگر بخش های عهد عتیق، تحت تأثیر آموزه های زردشیان اشاراتی دراین باره آمده و نیز در تلمود و ادبیات بعدی یهود این موضوع با اندک اختلافی بیان شده است (بنگرید به: مشکور، ۱۳۶۸، ص۱۳۴و۱۴۲؛ توفیقی، ۱۳۸۱، ص۱۱۰).

با توجه با مطالب فوق، پژوهش حاضر درصدد است تا مهم ترین بنیاد اخلاقی عهد عتیق که شباهت  به  خداست را در محور مفاهیم قداست، توحید و برائت از شرک، عدالت، تقوا و برگزیدگی بررسی کند تا دریابد چگونه این مفاهیم والا و باارزش در نبود آموزه معاد در تورات قوام می یابد؟ چرا آموزه  معاد در عهد عتیق به گستردگی قوانین شریعتی و آموزه های عبادی نیست؟ شباهت انسان  به  خدا پس از مرگ آدمی و اتمام حیات دنیوی چه سرانجامی دارد؟
بعید به نظر می رسد که این دین توحیدی با داشتن چنین مضامین والای اخلاقی، این اصول را بدون پشتوانه اخروی رها کرده باشد. در حقیقت این آموزه ها با آموزه معاد به تکامل می رسد. این اصول دال بر این است که به احتمال زیاد آموزه معاد در الواح اولیه ای که بر موسی(ع) نازل شده بود، وجود داشته و در طول تاریخ این قسمت ها از آن حذف گردیده است. تاریخ نیز گواهى قطعى مى دهد که نسخه هاى تورات بارها در جریان حوادث مختلف تاریخى – به خصوص در حمله بخت النصر به یهود – از میان رفته و عده اى از رجال مذهبى یهود آن را بعداً به رشته تحریر درآورده اند[۱].

مسلّماً تنظیم هر نظام اخلاقی به منظور عمل به اصول آن و پیاده شدن در زندگی و شکل دهی به رفتار و عمل پیروانش نیاز به ضمانت اجرا دارد. تعداد کمی از مردم به این درجه از درک و شناخت رسیده اند که به خوبی به خاطر حُسن پایبند باشند و از بدی به خاطر قبحش دوری گزینند. در این میان نیاز به نیروی محرکّی هست تا با بالا بردن انگیزه و اراده در شخص، زمینه‌ تربیت اخلاقی را در وی فراهم سازد. بنابراین در مقام تضمین عملی، اخلاق به دین وابسته است. اعتقاد به معاد و ثواب و عقاب، نوعی کنترل درونی ایجاد می‌کند؛ چراکه در قیامت، اعمال حسابرسی خواهند شد.     

از بررسی عهد عتیق – به خصوص بخش اسفار خمسه – چنین برمی آید که این کتاب فاقد هرگونه اندیشه  صریح نسبت به عالم آخرت است و بیشتر وعده هایی که در آن بر انجام واجبات الهی داده شده، مربوط به بازگشت ایشان به زمین مقدس و بهره مند شدن از نعمت های بی پایان آن می باشد. این امر موجب گشته که آیین یهود رنگ مادی به خود بگیرد و توجه به امور معنوی در آن اندک باشد (سبحانی، ۱۳۸۷، ص۵۰). با این وجود، در بخش های دیگر کتاب مذکور تعابیری به کار رفته که به نحو ضمنی بر عالم پس از مرگ دلالت دارند، اما در بیشتر موارد متفرق، محدود و مبهم بوده و تحت عناوینی چون «داوری»، «نجات»، «ابدالآباد» و «پیوستن اسماعیل بعد از مرگ به نیاکان و اجداد خود» آمده است (قربانی، ۱۳۷۵، ص۵۱). صریح ترین جمله ای که در عهد عتیق درباره رستاخیز وارده شده، چنین است: «خداوند می میراند و زنده می کند؛ به قبر فرود می آورد و برمی خیزاند» (کتاب مقدس، اول سموئیل، فصل۲، آیه۶). همچنین در کتاب اشعیا آمده است: «مردگان‌ تو زنده‌ خواهند شد و جسدهای‌ من‌ خواهند برخاست‌. ای‌ شما که‌ در خاک‌ ساکنید! بیدار شده‌، ترنم‌ نمایید! زیرا که‌ شبنم‌ تو شبنم‌ نباتات‌ است‌. و زمین‌ مردگان‌ خود را بیرون‌ خواهد افکند» (همان، اشعیا، فصل۲۶، آیه۱۹). البته یهودیان پس از تبعید در تماس با فرهنگ بابلی و به خصوص ایرانی، کم کم به بقای روح، پاداش و کیفر، بهشت و جهنم و رستاخیز مردگان اعتقاد پیدا کردند (کهن، ۱۳۸۲، ۳۶۳-۳۶۲؛ مشکور، ۱۳۶۸، ص۱۳۴و۱۴۲؛ توفیقی، ۱۳۸۱، ص۱۱۰).

ابن میمون هدف از انجام دستورات شریعت موسی(ع) را به استناد آیه ۲۴ از فصل ۶ سفر تثنیه، رسیدن به دو کمال می داند: اصلاح امور دنیوی مردم و دستیابی به اخلاق فاضله. در راستای این دو امر کلی نیز به مواردی دیگر ازجمله نفی بت پرستی و انکار اعتقاد پرستش بت ها در بهبود و آبادانی زندگی دنیوی، کنار گذاشتن شهوات دنیوی و خوار کردن آن، طهارت و قداست، نرم خویی و مدارا با مردم و دوست داشتن پروردگار اشاره می کند، ولی به ثواب و پاداش اخروی و تجسم اعمال در سرای آخرت یا بهشت اشاره نمی کند (موسی  بن میمون، ۱۹۷۴،ص۶۰۹-۵۸۰).

ابن کمونه، از متکلمان یهودی به ثواب و پاداش اخروی در بهشت و جهنم معتقد است. او ثواب اطاعت از خدا را خلود در بهشت و کیفر گناهان را عذاب در جهنم بدون خلود مطرح می کند؛ اما می گوید این موضوع در تورات تبیین نشده، ولی علمای یهود آن را نقل کرده و ویژگی های آن را بیان نموده اند. او رستاخیز مردگان را در دو زمان مطرح می کند: یک  بار در زمان مسیح موعود که این رستاخیز به صالحان اختصاص دارد و یک  بار در قیامت که مربوط به همه مردم است. وی در مورد عدم ذکر قیامت در اسفار خمسه می گوید که انبیا همانند طبیبان، درد بیماران را مداوا می‌کنند. مردم زمان موسی(ع) از منکرین عقاب و قیامت نبودند، بلکه مرضشان پرستش بت‌ها و ستارگان و امثال آن بود و این تصور را داشتند که پرستش غیر خدا باعث آبادانی زمین و افزایش میوه‌هاست. خداوند قصد داشت این افکار غلط را از ذهن آنان بردارد. ازاین رو به وسیله موسی(ع) خبر داد که پرستش خدا باعث آبادانی زمین و صحت و سلامت افراد است. یهودیان به قیامت و رستاخیز معتقد بودند و این مسئله نسل درنسل به دیگران منتقل می‌شد و آنان بر مردگانشان ترحم می‌ورزیدند و به توبه قبل از مرگ اعتقاد داشتند و افرادی که به قصاص کشته می‌شدند، از خداوند درخواست کاهش عذاب اخروی داشتند (ابن کمونه، ۱۳۸۳، ص۱۳۵-۱۳۴و ۱۵۹-۱۵۷).

از آنچه گفته شد چنین برمی آید که نظریه  رستاخیز در اسفار خمسه وجود داشته، اما طی تحولات تاریخی حذف شده و مجدداً در دوران پس از کتاب مقدس مطرح شده است؛ همچنان که در تلمود، اعتقاد به رستاخیز از اصول دین و ایمان یهودی معرفی می شود و انکار آن گناهی بزرگ و نابخشودنی انگاشته می شود. ازاین رو بهشت به عنوان پاداش برای انجام فضایل اخلاقی و جهنم به عنوان عقاب برای ارتکاب رذایل اخلاقی در تورات به خصوص اسفار خمسه وجود ندارد. ثواب و عقاب در عهد عتیق معمولاً در چارچوب زمان تحقق می یابد (مسیری، ۱۳۸۳، ج۵، ۳۱۳). در ده فرمان آمده است که فرمانبرداری از والدین باعث طول عمر می شود. در سفر تثنیه اطاعت از فرمان های الهی موجب  نزول باران دانسته شده (کتاب مقدس، تثنیه، فصل۱۱، آیات۱۴-۱۳) و در سفر ایوب اعطای پاداش خیر به او در همین دنیا آمده است (همان، ایوب، فصل۴۲، آیات۱۵-۱۲).

تشبه به خدا و قداست

ازآنجاکه انسان به  صورت خداوند آفریده شده است (همان، پیدایش، فصل۱، آیه۲۷)، شناخت صفات الهی و سعی در شبیه سازی آنها در ضمیر انسان، پایه  مهم ترین اصل اخلاقى عهد عتیق، یعنى فرمانبرداری از خدا را تشکیل می دهد. ازاین رو عهد عتیق هدف نهایی اخلاق را تشبه به خداوند قرار داده است که از طریق عمل به فرامین الهی و شریعت محقق می گردد. ازاین رو در یهودیت، اخلاق و شریعت با یکدیگر رابطه‌ عمیق و ناگسستنی دارند (کهن، ۱۳۸۲، ص۲۳۱). در پی این اصل اخلاقی است که بنی اسرائیل مکلف می شوند برهنگان را بپوشانند (کتاب مقدس، پیدایش، فصل۱۸، آیه۱)، همان گونه که خدا برهنگان را جامه پوشانید (همان، فصل۳، آیه۲۱)؛ به عزاداران تسلیت دهند، آن گونه که خدا به عزاداران تسلیت داد (همان، فصل۲۵، آیه۱۱)؛ در نهایت نیز اینکه لازم است انسان شفیق، دیرخشم و کثیرالاحسان باشد،  همان گونه که خدا هست (همان، خروج، فصل۳۴، آیه۶). مضمون اخلاقی این اصل مهم برای بنی اسرائیل دو دستاورد مهم در پی دارد: نخست اینکه به بنی اسرائیل یاد می دهد که «همنوعت را مانند خود دوست بدار» (همان، لاویان، فصل۱۸، آیه۱۹)؛ زیراکه دیگران هم  به مانند خود انسان در صورت خدا آفریده شده و شایسته احترام اند. دیگر اینکه به بنی اسرائیل می آموزد که می توانند به مقام «چون خدایی» برسند؛ زیراکه در آغاز در این مقام آفریده شده اند.

تقدس الهی به عنوان الگوی ایدئال برای انسان در جهت تشبه جستن به ذات مقدس الهی است (همان، پیدایش، فصل۱، آیه۲۶). قداست و پاک دامنی، هدف اصلی وعده های تورات است. در مقدمه مجموعه قوانین اخلاقی تورات آمده است: «مقدس باشید؛ زیرا من خداوند، خدای شما، مقدس هستم» (همان، لاویان، فصل۱۹، آیه۳). صفت قدوسیت دال بر آن است که خداوند به دور از هر پستی و پلیدی و دارای کمال واقعیِ خارج از فهم انسانی است. مقدس بودن بشر به این معناست که فرد یهودی، عالی ترین وظیفه خود را این بداند که با احتراز از رفتار ناپسند، قدوسیت خدا را از بی حرمت شدن حفط نماید (کهن، ۱۳۸۲، ص۴۸-۴۷). قداست یعنی خالی بودن از گناه و داشتن طهارت کامل، که این ازجمله صفات مخصوص خداوند و وسیله ای برای شناسایی حق تعالی از خدایان بت پرستان است. خداوندِ قدوس گناه را مکروه می دارد و گنهکار را معاقبت می نماید (هاکس، ۱۳۸۳، ص۶۹۰). اهمیت این حیات از معنای معادل عبری آن، یعنی «قدش» به دست می آید که بیانگر کیفیتی است که نفیاً دوری جستن از همه آن چیزهای است که مخالف اراده الهی می باشد و اثباتاً به معنای خود را وقف عبادت او کردن است. این تقدس در حوزه اخلاق و دین است. در حوزه دین، حیات قدسی نفیاً خواستار برائت از شرک و بت پرستی و اثباتاٌ پذیرش آیین یهود است که تعالی بخش بشر می باشد. در حوزه اخلاق، قداست نفیاً مخالفت با خودپرستی و اثباتاً تسلیم در برابر اخلاقی است که محورش خدمت به دیگران می باشد (اپستاین، ۱۳۸۸، ص۲۰-۱۹) ازاین رو در قانون اخلاقی قداست، دو اصل مهم وجود دارد که در بطن همکاری خلاقانه انسان با خدا نهفته است: عدالت و تقوای اخلاقی؛ عدالت جنبه سلبی قداست و تقوای اخلاقی جنبه اثباتی آن است (همان، ص۲۴).

تجلی صفات الهی در انسان

در مورد صفات الهی، تقسیم بندی های متفاوتی وجود دارد؛ چنان که برخی صفات الهی چون قدوسیت ، عدالت، محبت و لطف الهی جنبه اخلاقی دارند.

دو اصل بنیادین شیوه رفتار خداوند با افراد عبارت است از عدالت و لطف یا رحمت. این دو صفت براساس تفسیر علمای یهود به ترتیب با دو نام الهی «الوهیم» و «یهوه» نشان داده می شوند. خدای عدالت و خدای لطف و رحمت در یهودیت یکسان هستند. عدل الهی دال بر تأکید و اثبات خداوند به عنوان داور نهایی است که با احکام و داوری های خود با نوع انسان مواجه می شود. در تلمود اینکه جهان بدون وجود کسی که در باب آنچه در آن اتفاق می افتد، داوری کند، اعتقادی تزلزل ناپذیر اعلام می شود. در واقع این امر روا داشته نمی شود که هیچ  عمل انسانی نافرجام بماند. هیچ  لحظه ای در تاریخ بشری وجود ندارد که خداوند در  باب آن به داروی ننشیند. رحمت الهی جلوه ای از صفت نجات بخشی خداوند است (کتاب مقدس، مزامیر، فصل۱۳۰، آیه۱۷). داوری های او درباره ملت ها و افراد در مقام نجات دهنده، ماهیتی انتقام جویانه ندارد (اپستاین، ۱۳۸۸، ص۱۶۲). محبت خداوند به مردمش و علاقه او به اصلاح و رستگاری آنان، از این حقیقت روشن می شود که او راه نجات، یعنی تورات را به بنی اسرائیل تعلیم داده است. اگرچه خداوند بردبار و بخشنده است، اما در نهایت به بندگان خود پاداش و جزا می دهد. او هم زمان خدای محبت و خدای جزادهنده است و رحمت و عدالت هردو به او نسبت داده می شود. ازاین رو در یهودیت در یک زمان او هم پدر و هم پادشاه (نشانه های محبت و قدرت) خوانده می شود.

نام هایی که بر خداوند نهاده می شود، به گونه ای متعالی متعلق به خود اویند: «هر صفتی که در آفریده هست، در آفریننده نیز هست، اما چگونگی آن متفاوت و فراتر است. هر اسمی که بیانگر یک کمال مطلق است، همچون رحمت و حکمت، نخست به خداوند اختصاص می یابد و سپس بر آفریدگان نهاده می شود» (ماسون، ۱۳۸۵، ج۱، ص۴۸).

کامل ترین انکشاف صفات اخلاقی خداوند در تجلی خاص او بر موسی(ع) آشکار گردید که در آن خدا، خود را به عنوان موجودی رحیم، بخشنده، عفوکننده  گناهان، سرچشمه  عشق و محبت و حقیقت، ارزانی دارنده  عشق و محبت خود به نسل های متوالی، بخشاینده  بدی، تعدی و گناه معرفی می کند؛ اما درعین حال خدایی است که به هیچ وجه از کیفر گناهکاری که توبه نکند، درنمی گذرد (کتاب مقدس، خروج، فصل۳۴، آیات۷-۶). این ویژگی ها که معمولاً به صفات سیزده گانه معروف اند، هیچ  نسبتی با ذات منزه خداوند ندارند. همه صفات مورد بحث به معاملات و رفتار خدا با انسان ارتباط دارد (اپستاین، ۱۳۸۸، ص۲۶).

شبیه بودن انسان به خداوند، تنها از ناحیه  روح است نه جسم، و دارا بودن روح آسمانی سبب تفوق و برتری او نسبت به سایر موجوادت و مخلوقات آفریدگار شده است. به همین جهت انسان باید روح خود را پاک و پاکیزه نگه  دارد (کهن، ۱۳۸۲، ص۹۵) تا بتواند به بالاترین درجه از کمال که شبیه شدن انسان به خداوند است، دست یابد (مفاخیم، ۱۳۸۲، ص۲۴۱). انسان وجودی جسمانی و روحانی در طبیعت و اعجاز بزرگ آفرینش است. خداوند از انسان می خواهد در تحقق هدف او که استقرار نهایی خیر بر روی زمین است، با وی شریک باشد. بدین منظور، وظیفه اساسی آدمی تقلید و پیروی از خداوند است. خداوند ذاتاً مقدس است؛ بنابراین انسان نیز باید مقدس باشد. پس وظیفه هر یهودی رعایت اصول تورات است که از طرف خداوند فرستاده شده است. ارتباط خداوند با انسان در یهودیت، بسیار پرهیزکارانه است. این ارتباط براساس حس مشارکت و همکاری می باشد و همیشه آکنده از عشق و بخشایش است. انسان شریک فعال خداوند در حاکمیت یافتن اخلاق بر جهان است. انسان به واسطه خلقت اساساً روحانی خود می تواند با توسل به خداوند به ابدیت دست یابد. آدمی می تواند با اعمال نیک و صالح خود به ابدیت برسد. از دیدگاه دین یهود، هدف خداوند از آفرینشِ روح انسانی آن بوده است که آفریده اش را از خوبی های خود بهره مند سازد، اما اگر روح انسانی بدون زندگی جسمانی و هیچ تلاش و زحمتی از ابتدا به طور مستقیم در معرض فیض و خوبی های بی پایان پروردگار در جهان آخرت قرار می  گرفت، دچار شرم و خجلت ناشی از عدم بروز شایستگی پاداش می شد و نمی توانست به طور کامل از نور و رحمت الهی بهره مند شود. ازاین رو می بایست آن روح در لباس مادی جسم و تن آدمی به این جهان وارد شود و مدت زمانی را در آزمایش های گوناگون و گاه سخت و دشوار بگذارند تا با کوشش و تلاش، وفاداری خود را به خداوند و دستورات او نشان دهد و پس از آن با فرارسیدن مرگ جسمانی و در صورت موفقیت از آزمون های متفاوت زندگی بتواند با افتخار بر سر سفره فیض الهی بنشیند و با لذت کامل و بدون خجلت از آن بهره مند شود.

در سراسر گفته های دانشمندان یهود در تلمود، رابطه ای که بین آفریدگار و آفریدگان وجود دارد، به شکل رابطه  بین پدر و فرزند تصور شده است؛ چنان که خداوند را همواره «ای پدر ما که در آسمان هستی» خطاب می کنند. نزدیکی انسان به خداوند که نتیجه  پیشرفت های عقلانی تزکیه نفس خود اوست، وی را مسئول قرار می دهد که شایستگی خود را نسبت به این عطیه آسمانی ثابت نماید. اگر به انسان این افتخار داده شده است که به شباهت خدا خلق شود، این وظیفه نیز برعهده  او نهاده شده که زندگی خود را به نحوی بگذراند که مورد تأیید آفریدگار قرار گیرد.

همان گونه که مشاهده گردید، عهد عتیق از یک سو آفرینش جسم و روح انسان را جهت تجلی صفات الهی در او و نیل به والاترین درجه از کمال که شبیه شدن انسان به خداوند است، بیان نموده است؛ از سوی دیگر تحقق عملی این اصل بدون وجود آموزه معاد ممکن نیست. اگر با مرگ انسان، حیات او خاتمه یابد و عالم دیگری در کار نباشد، این سیر تعالی و تکامل ناقص مانده و هدف از خلقت انسان محقق نمی شود. به علاوه، تمام تلاش هایی که یک شخص با رعایت قوانین دینی و اخلاقی برای رسیدن به کمال انسانی انجام داده است، بی ثمر خواهد بود. بدین ترتیب چگونه ممکن است آموزه معاد در تورات وجود نداشته باشد؟!

پی نوشت:

[۱]. برای مطالعه بیشتر دراین باره بنگرید به: هاکس، جیمز، قاموس کتاب مقدس، تهران: انتشارات اساطیر، ۱۳۸۳.

فهرست منابع

کتاب مقدس، ترجمه تفسیری شامل عهد عتیق و عهد جدید، انجمن بین المللی کتاب مقدس، ۱۹۹۵م.
آشتیانی، جلال الدین، تحقیقی در دین یهود، چ۲، تهران: نگارش، ۱۳۶۸.
آنترمن، اَلن، باورها و آیین های یهودی، ترجمه رضا فرزین، قم: مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، ۱۳۸۵.
ابن کمونه، سعد بن منصور، تنقیح الابحاث للملل الثلاث، چ۱، دانشگاه تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، ۱۳۸۳.
اپستاین، ایزیدور، یهودیت؛ بررسی تاریخی، ترجمه بهزاد سالکی، چ۲، تهران: مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، ۱۳۸۸.
پرچم، اعظم و مهدی حبیب اللهی، «خاستگاه اخلاق یهودی در عهد عتیق»، پژوهشنامه ادیان، ش۱۳، ۱۳۹۲.
توفیقی، حسین، آشنایی با ادیان بزرگ، تهران: سمت، ۱۳۸۱.
سبحانی، جعفر، معادشناسی، مقدمه  و ترجمه علی شیروانی، چ۴، قم: دار الفکر، ۱۳۸۷.
قربانی، زین العابدین، به سوی جهان ابدی، قم: سایه، ۱۳۷۵.
کمیجانی، داود، پژوهشی توصیفی در کتب مقدس، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۸۴.
کهن، ابراهام، گنجینه ای از تلمود، ترجمه امیرفریدون گرگانی، تهران: اساطیر، ۱۳۸۲.
گروهی از نویسندگان، معجم اللاهوت الکتابی، گروه مترجمان عرب زبان، بیروت: دار المشرق، ۱۹۸۶م.
گندمی، رضا، «اندیشه قوم برگزیده در یهودیت»، هفت آسمان، ش۲۶، ۱۳۸۴.
ماسون، دنیز، قرآن و کتاب مقدس، درون مایه‌های مشترک، ترجمه فاطمه‌السادات تهامی، تهران: دفتر پژوهش و نشر سهروردی، ۱۳۸۵.
مسیری، عبدالوهاب، دایره المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، ترجمه مؤسسه مطالعات و پژوهش های تاریخ خاورمیانه، تهران: دبیرخانه کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین، ۱۳۸۳.
مشکور، محمدجواد، خلاصه ادیان در تاریخ دین های بزرگ، تهران: شرق، ۱۳۶۸.
مناخیم، کلنر، «اخلاق یهودی»، ترجمه مهدی حبیب اللهی، هفت آسمان، ش۱۷، ۱۳۸۲.
موسی بن میمون، دلاله الحایرین، تحقیق حسین آتای، آنکارا: دانشگاه آنکارا، ۱۹۷۴م.
هاکس، جیمز، قاموس کتاب مقدس، تهران: انتشارات اساطیر، ۱۳۸۳.
Atlen, Henri, Chosen People, New York: Contemporary Jewisn Religious Thought, 1987.

نویسندگان:

سمیه عمادی اندانی: دانش آموخته دکتری علوم قرآن و حدیث دانشگاه اصفهان

اعظم پرچم: دانشیار گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه اصفهان

فصلنامه انسان پژوهی دینی شماره ۳۴

ادامه دارد…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیست + 7 =