سریان علم در موجودات از منظر قرآن

ملاّصدرا با براهین عقلی سریان علم را در همه موجودات عالم اثبات می‌کند، امّا ممکن است این گونه به نظر برسد که این دیدگاه با اصل تجرّد علم که از سوی ملاّصدرا پذیرفته شده است، در تعارض باشد.

 

چکیده

آنچه انسان‌ها با حواسّ خود درمی‌یابند، این است که جمادات فاقد شعورند، امّا خداوند در قرآن همه موجودات عالم را از انسان و حیوان گرفته تا گیاه و جماد، دارای شعور و آگاهی معرّفی می‌فرماید و اموری مانند تسبیح، سجده، خشوع و ….. را به آنها نسبت می‌دهد. اعتقاد به سریان کمالات وجودی از قبیل علم، حیات و اراده در جمیع موجودات از اصول مسلّم و پذیرفته در حکمت متعالیه است. ملاّصدرا با براهین عقلی سریان علم را در همه موجودات عالم اثبات می‌کند، امّا ممکن است این گونه به نظر برسد که این دیدگاه با اصل تجرّد علم که از سوی ملاّصدرا پذیرفته شده است، در تعارض باشد. در این مقاله، برای حلّ این تعارض کوشش به عمل آمده است و اثبات شده که تعارضی وجود ندارد و ملاّصدرا با استمداد از آیات و روایات این راز را دریافته است.

کلیدواژگان

سریان علم؛ تجرّد علم؛ تسبیح؛ خشیت؛ قرآن؛ تجلّی

مقدّمه

یکی از آموزه‌هایی که در کتاب و سنّت بر روی آن تأکید شده اینکه همه موجودات عالم، حتّی جمادات، از علم و ادراک برخوردارند. آیات زیادی در قرآن کریم حکایت از آن دارد که هر چه در آسمان‌ها و زمین است، تسبیح‌گوی ذات پروردگار هستند و در برابر او خاشع هستند. باور به سریان علم و ادراک در جمیع موجودات، در برخی از اندیشه‌های فلسفی و عرفانی وجود دارد. در این میان، آنچه حکمت متعالیّه را از دیگر نظام‌های فلسفی متمایز و ممتاز می‌گرداند، تحلیل عقلانی این مسئله بر اساس مبانی فلسفی است. از دیدگاه ملاّصدرا، علم مساوق با وجود است و هر موجودی دارای علم و ادراک است و همچنان‌که مراتب وجود دارای شدّت و ضعف هستند، علم و ادراک موجودات نیز به فراخور مرتبه وجودی آنان، دارای کمال و نقص است.

بحث در مساوقت وجود با علم، نتایج فراوانی دارد که برخی از آنها عبارتند از هدفدار بودن همه موجودات در جمیع افعال و حرکات، تسبیح و تقدیس همه آنها نسبت به خداوند جهان، شهادت و یا شکایت و شفاعت آنها در معاد، صلاحیّت معلوم حضوری و بالذّات واقع شدن همه آنها که این نتیجه در بحث علم، واجب، بلکه در اصل مسئله علم کاملاً مورد بهره‌برداری قرار می‌گیرد.

از سوی دیگر، ادراک در حکمت متعالیّه امری مجرّد است و ملاّصدرا هم در بسیاری از موارد، علم را حضور معلوم بالذّات نزد عالم می‌داند و هم معتقد است که در جهان طبیعت حضور در کار نیست. در این میان، برای حلّ این تعارض، راه حل‌هایی وجود دارد، امّا به نظر می‌رسد بهترین آنها توجّه به نوع نگاه هستی‌شناسانه ملاّصدراست که اساس آن اصالت وجود و تشکیک وجود است.

بر پایه اصالت وجود، آنچه عینیّت دارد، خود هستی است، نه ماهیّات، و بر اساس تشکیک وجود، این وجود عینی دارای مراتب است که نازل‌ترین مرتبه آن هیولای اولی و بالاترین مرتبه آن واجب‌الوجود بالذّات است که فوق همه مراتب و لایتناهی فوق مالایتناهی است. در این نوشتار، ابتدا دیدگاه قرآن را درباره علم و ادراک موجودات بیان کرده‌ایم و آنگاه به بررسی تأثیرپذیری ملاّصدرا از قرآن کریم در این مسئله پرداخته‌ایم.

۱ـ علم از منظر قرآن

علم و ادراک از مباحث مهمّ فلسفی است و تبیین حقیقت علم از مباحثی است که فلاسفه از دیرزمان به آن پرداخته‌اند. در فلسفه اسلامی نیز این موضوع مورد توجّه قرار گرفته است و در معرّفی ماهیّت و چیستی علم، آراءی گوناگونی وجود دارد. در قرآن مجید، علم یک حقیقت وجودی است که از جانب خداوند به آدمیان، بلکه به جمیع ممکنات افاضه می‌شود. آیات متعدّدی در قرآن به این نکته اشاره دارد که علم جمیع پیامبران و فرشتگان، بلکه جمیع آدمیان از جانب خداوند به آنان اعطا شده است که در ذیل به برخی از آنها اشاره می‌شود:

ـ وَلُوطًا آتَیْنَاهُ حُکْمًا وَعِلْمًا: و لوط را (به یاد آور) که به او حکومت و علم دادیم (الأنبیاء/ ۷۴).

ـ وَلَقَدْ آتَیْنَا إِبْرَاهِیمَ رُشْدَهُ: ما وسیله رشد ابراهیم را به او دادیم (الأنبیاء/ ۵۱).

ـ وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَاسْتَوَى آتَیْنَاهُ حُکْمًا وَعِلْمًا: و هنگامى که به بلوغ و قوّت رسید، ما حکم و علم به او دادیم (القصص/ ۱۴).

ـ وَلَقَدْ آتَیْنَا دَاوُودَ وَسُلَیْمَانَ عِلْمًا: و ما به داوود و سلیمان، دانشى عظیم دادیم (النّمل/ ۱۵).

ـ وَإِذْ عَلَّمْتُکَ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَه: و هنگامى که به تو کتاب و حکمت را آموختم (المائده/ ۱۱۰).

ـ وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء کُلَّهَا: و علم اسماء را همگى به آدم آموخت. (البقره/ ۳۱).

قرآن از زبان حضرت یوسف(ع) نیز می‌فرماید: عَلَّمَنِی رَبِّی: دانشى پروردگارم به من آموخته است (یوسف/ ۳۷) و در باب خاتم‌الأنبیاء می‌فرماید: وَأَنزَلَ اللّهُ عَلَیْکَ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَه وَعَلَّمَکَ مَا لَمْ تَکُنْ تَعْلَمُ: و خداوند، کتاب و حکمت بر تو نازل کرد؛ و آنچه را نمى دانستى، به تو آموخت (النّساء/ ۱۱۳).

در آیه ۷۹ سوره انبیاء، قرآن علم همه پیامبران را از جانب خدا می‌داند و در سوره احقاف از زبان هود نبی، نه تنها علم پیامبران، بلکه علم جمیع آدمیان، چه علم کشفی که با عبادت حاصل شود و چه علم کسبی که از طریق استاد و کتاب به دست آید، همه را از جانب خدا می‌داند: قَالَ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِندَ اللَّهِ: گفت: علم تنها نزد خداست (الأحقاف/ ۲۳). آیه أُوتُواْ الْعِلْمَ نیز که بارها در قرآن آمده، بیانگر آن است که علم عالمیان از جانب خداست.

همچنین خداوند موسی(ع) را مأمور فرمود که علم باطن را از عبد صالح خدا بیاموزد؛ بنده‌ای که خداوند از نزد خود به او علم عطا کرده بود: فَوَجَدَا عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا آتَیْنَاهُ رَحْمَه مِنْ عِندِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا: در بنده اى از بندگان ما را یافتند که رحمت (و موهبت عظیمى) از سوى خود به او داده، و علم فراوانى از نزد خود به او آموخته بودیم. (الکهف/ ۶۵).

در این گونه موارد، نکره بودن کلمه «علماً» نشانه تعظیم است؛ بدین معنا که آن مرد بهره قابل ملاحظه‌ای از علم داشت و بنده‌ای بود که معلّم او خداوند بود. علاّمه طباطبائی در تفسیر این آیه می‌فرماید: «این علم، علمی است که غیر از خدا کسی در آن دخالتی ندارد و اموری مانند حسّ و فکر در آن واسطه نیستند، بلکه علمی غیراکتسابی و مختصّ اولیاست» (طباطبائی، ۱۳۷۶، ج ۱۳: ۴۷۴).

همچنین ایشان ذیل آیه شریفه قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ: بگو: آیا کسانى که مى دانند با کسانى که نمى دانند یکسانند؟ (الزّمر/ ۹) می‌فرماید:

«در این آیه شریفه، علم داشتن و نداشتن هر دو مطلق آمده است و نفرموده علم به چه چیز، ولیکن مراد از آن بر حسب مورد آیه، علم به خداست، چون علم به خداست که آدمی را به کمال می‌رساند و نافع به حقیقتِ معنای کلمه است و نیز نداشتنش ضرر می‌رساند. امّا علوم دیگر مانند مال هستند که تنها در زندگی دنیا به‌درد می‌خورد و با فنای دنیا فانی می‌گردد» (طباطبائی، ۱۳۷۶، ج۱۷: ۳۷۱).

در روایات متعدّد نیز به این نکته که علم از جانب خداوند است و نیز ارزش علم اشاره شده است؛ از جمله امام صادق(ع) می‌فرماید: «اِنَّ اللهَ لاَ یَقبِضُ العِلمَ بَعدَ مَا یَهبِطُهُ: خداوند دانشی را که بر انسان افاضه فرموده، پس نگیرد» (کلینی، ۱۳۸۷، ج ۱: ۲۵). امام باقر(ع) نیز می‌فرماید: «عَالِمٌ یُنْتَفَعُ بِعِلْمِهِ أَفْضَلُ مِنْ سَبْعِینَ أَلْفَ عَابِدٍ: عالمی که علمش مورد بهره‌مندی باشد، از هفتاد هزار عابد برتر است» (همان: ۲۲).

در پایان می‌توان گفت که طبق آنچه در آیات و روایات آمده است، جمیع علوم را خداوند اعطاء می‌فرماید و با توجّه به اینکه علم مساوق با وجود است، به هر چیزی که وجودی عطا نموده، علم نیز عطا نموده است.

۲ـ سریان علم در موجودات از منظر قرآن

انسان‌ها با تکیه بر حواسّ خود، جمادات را فاقد شعور تصوّر می‌کنند. این در حالی است که شواهد تاریخی متعدّدی از وجود شعور در اشیای مادّی حکایت دارد. گاهی برخی اولیای خدا با اشیای مادّی سخن گفته‌اند و یا از آنها چیزی خواسته‌اند و آنها اجابت کرده‌اند؛ مثلاً پیامبر اکرم(ص) خطاب به درخت، از آن می‌خواهد از ریشه کنده شود و نزد او بیاید و درخت نیز فرمان ایشان را اجابت می‌کند (نهج‌البلاغه/ خ ۱۹۲). یا ستون حنّانه پس از جدا شدن آن حضرت از آن، ناله سر می‌دهد و همه اصحاب می‌شنوند (طباطبائی، ۱۳۷۶، ج ۱۳: ۱۶۸).

آیاتی از قرآن نیز بر وجود علم و شعور در همه موجودات عالم از جمله جمادات دلالت دارد. خداوند در قرآن در آیات متعدّدی موجودات را دارای ادراک و شعور معرّفی می‌کند و اموری مانند تسبیح، سجده، حمد، نماز، قنوت و خشوع را به آنها نسبت می‌دهد.

«تسبیح» در لغت به معنای حرکت سریع در آب یا هواست و در فرهنگ قرآنی، به معنای تنزیه و مبرّا دانستن خدا از هر عیب و نقص است (ر.ک؛ راغب اصفهانی، ۱۴۱۲ق.: ماده سبح). قرآن خاطر نشان می‌سازد که همه موجودات خدا را تسبیح می‌گویند، امّا تسبیح آنها برای انسان‌ها قابل فهم نیست: تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالأَرْضُ وَمَن فِیهِنَّ وَإِن مِّن شَیْءٍ إِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدَهِ وَلَکِن لاَّ تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ: آسمان‌هاى هفتگانه و زمین و کسانى که در آنها هستند، همه تسبیح او مى گویند؛ و هر موجودى، تسبیح و حمد او مى گوید؛ ولى شما تسبیح آنها را نمى فهمید (الإسراء/۴۴).

بخش عمده‌ای از آیات قرآن به تسبیح عمومی موجودات اشاره دارند. در قرآن کریم هفت سوره معروف به مسبّحات وجود دارد که با ماده تسبیح شروع می‌شود و در آنها از تسبیح همگانی موجودات و لزوم همراهی انسان با موجودات عالم سخن به میان آمده است. علاوه بر این، به طور خاص به تسبیح رعد، طیر، لیل و نهار، کوه‌ها و همه موجودات عالم اشاره شده است؛ مثلاً در آیه ۱۳ سوره رعد می‌فرماید: وَیُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ وَالْمَلاَئِکَه مِنْ خِیفَتِهِ: و رعد و (نیز) فرشتگان از ترس او تسبیح و حمد او مى گوید.

در جایی دیگر نیز از تسبیح پرندگان و هر آنچه در آسمان‌ها و زمین است، سخن می‌گوید: أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُسَبِّحُ لَهُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّیْرُ صَافَّاتٍ کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِیحَهُ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِمَا یَفْعَلُونَ: آیا ندیدى تمام آنان که در آسمان‌ها و زمین‌ هستند براى خدا تسبیح مى کنند، و همچنین پرندگان به هنگامى که بر فراز آسمان بال گسترده اند؟! هر یک از آنها نماز و تسبیح خود را مى داند؛ و خداوند به آنچه انجام می‌دهند، داناست! (النّور/ ۴۱)؛ سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ: آنچه در آسمانها و زمین است براى خدا تسبیح مى گویند؛ و او عزیز و حکیم است. (الحدید/ ۱) و وَسَخَّرْنَا مَعَ دَاوُودَ الْجِبَالَ یُسَبِّحْنَ وَالطَّیْرَ وَکُنَّا فَاعِلِینَ:و کوه ها و پرندگان را با داوود مسخّر ساختیم، که تسبیح (خدا) مى گفتند؛ و ما این کار را انجام دادیم! (الأنبیاء/۷۹).

البتّه درباره تسبیح موجودات بین مفسّران اختلاف نظر وجود دارد. برخی مفسّران مانند فخر رازی و طبرسی معتقدند تسبیح انسان، تسبیح قولی و تسبیح دیگر موجودات، تسبیح حالی است (ر.ک؛ صدرای شیرازی، ۱۳۸۶: ۱۷۵)؛ به عبارت دیگر، آنها تسبیح را در موجودات ذی‌شعور، حقیقی و در موجودات فاقد شعور، مجازی می‌دانند. منظور از تسبیح حالی آن است که هر موجودی با فقر ذاتی خود دلالت بر آفریدگاری دارد که واجد همه کمالات است و تسبیح در موجودات فاقد شعور، همان آیت بودن آنهاست؛ زیرا هیچ موجودی نیست مگر اینکه به تسبیح خدا می‌پردازد، همگی حادث و مصنوع هستند و هر مصنوعی احتیاج به صانعی دارد که خود ساخته نیست (ر.ک؛ طبرسی، بی‌تا: ۳۳۰). این مفسّران فقدان علم و آگاهی در جمادات را دلیل قول خود می‌دانند.

در مقابل، برخی دیگر تسبیح را هم در موجودات ذی‌شعور و هم در موجودات فاقد شعور، قولی و حقیقی می‌دانند. بر این اساس، مفسّرانی مانند ملاّصدرا، امام خمینی(ره) و علاّمه طباطبائی(ره) بر این باورند که علم و ادراک در همه موجودات وجود دارد و تسبیح بدون علم تحقّق نمی‌یابد، لذا تسبیح آنها آگاهانه و قولی است. علاّمه طباطبائی(ره) در تفسیر آیه ۴۴ سوره اسراء می‌فرماید: «از کلام خدای تعالی فهمیده می‌شود که علم در تمام موجودات هست. هر جا که خلقت راه یافته، علم نیز بدانجا رخنه کرده است و هر یک از موجودات به مقدار حظّی که از وجود دارد، بهره‌ای از علم نیز دارد» (طباطبائی، ۱۳۷۶، ج ۱۳: ۱۵۱).

ایشان همچنین در تفسیر این آیه شریفه فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ اِئْتِیَا طَوْعًا أَوْ کَرْهًا قَالَتَا أَتَیْنَا طَائِعِینَ: به آن و به زمین دستور داد: به وجود آیید (و شکل گیرید)، خواه از روى اطاعت و خواه اکراه!. آنها گفتند: ما از روى طاعت مى آییم (و شکل مى گیریم) (فصّلت/ ۱۱) می‌فرماید: «از کلام خدای تعالی استفاده می‌شود که علم را برای تمام موجودات قائل است. چیزی که هست، سخن گفتن خدا با هر چیزی به حسب حال آن چیز و مناسب با آن است» (طباطبائی، ۱۳۷۶، ج ۱۷: ۵۵۴).

امام خمینی(ره) قول به حالی بودن تسبیح موجودات را ناشی از احتجاب ارباب عقول می‌داند و می‌فرماید: «حقیقت وجود عین شعور، علم، اراده، قدرت، حیات و دیگر شئون حیاتیّه است. به طوری که اگر شیئی از اشیاء را علم و حیات مطلقاً نباشد، وجود نباشد و هر کس حقیقت اصالت وجود و اشتراک معنوی آن را با ذوق عرفانی ادراک کند، می‌تواند ذوقاً یا علماً حیات ساریّه در موجودات را تصدیق کند» (موسوی خمینی(ره)، ۱۳۷۸: ۶۵۵). وی همچنین در این زمینه می‌فرماید: «پُرواضح است که تسبیح، تقدیس و ثنای حق‌تعالی مستلزم علم و معرفت به مقام مقدّس حقّ و صفات جمال و جلال است و بدون معرفت و علم متحقّق نشود… . پس موجودات و ثنای آنها حق را از روی شعور و ادراک است» (همان: ۴۱۷).

برخی دیگر از آیات قرآن بر این اشاره دارد که همه موجودات عالم خدا را سجده می‌کنند: وَلِلّهِ یَسْجُدُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ مِن دَآبَّهوَالْمَلآئِکَه وَهُمْ لاَ یَسْتَکْبِرُونَ: (نه تنها سایه ها، بلکه) تمام آنچه در آسمان‌ها و زمین از جنبندگان وجود دارد، و همچنین فرشتگان، براى خدا سجده مى کنند و تکبّر نمى ورزند. (النّحل/ ۴۹) و أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یَسْجُدُ لَهُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَمَن فِی الْأَرْضِ: آیا ندیدى که تمام کسانى که در آسمان‌ها و کسانى که در زمین هستند، براى خدا سجده مى کنند؟ (الحج/ ۱۸). حقیقت سجده در موجودات جهان به معنای فرمانبرداری و اطاعت بی‌چون و چرای موجودات از حق‌تعالی و ابراز تذلّل و کوچکی در برابر اوست و مسلّماً تا عظمت حق‌تعالی درک نشود، اظهار تذلّل صورت نمی‌گیرد.

در بعضی از آیات قرآن، خشوع نسبت به خداوند به جمادات نسبت داده شده است؛ مثلاً خداوند در آیه ۲۱ سوره حشر می‌فرماید اگر قرآن را بر کوه نازل می‌کردیم، از شدّت درک و شعور عجز خود و اینکه نمی‌تواند این بار سنگین را تحمّل کند، خاشع می‌شد: لَوْ أَنزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَّرَأَیْتَهُ خَاشِعًا مُّتَصَدِّعًا مِّنْ خَشْیَه اللَّهِ: اگر این قرآن را بر کوهى نازل مى کردیم، مى دیدى که در برابر آن خاشع مى شود و از خوف خدا مى شکافد (الحشر/ ۲۱).

در جایی دیگر خداوند می‌فرماید پاره‌ای از سنگ‌ها از خشیت خدا فرومی‌افتند: وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَه اللّهِ وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ: و پاره اى از خوف خدا (از فراز کوه) به زیر مى افتد و خداوند از اعمال شما غافل نیست. (البقره/ ۷۴).

از آنجا که خشوع در برابر یک قدرت برتر تنها در سایه شعور و آگاهی حاصل می‌شود، این هبوط و خشوع نشان‌دهنده شعور و آگاهی نسبت به ربّ‌العالمین است.

آیات متعدّد دیگری نیز در قرآن وجود دارد که اندک‌تأمّلی در آنها ما را به این نکته رهنمون می‌سازد که همه موجودات، حتّی جمادات دارای علم و ادراک هستند؛ از جمله در سوره نمل از درک و شعور، سخن گفتن و پیام‌رسانی مورچه و هدهد سخن به میان آمده است: قَالَتْ نَمْلَه یَا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاکِنَکُمْ لَا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا یَشْعُرُونَ: مورچه اى گفت: به لانه هاى خود بروید تا سلیمان و لشکرش شما را پایمال نکنند در حالى‌که نمى فهمند!  (النّمل/ ۱۸) و قَالَ سَنَنظُرُ أَصَدَقْتَ أَمْ کُنتَ مِنَ الْکَاذِبِینَ: گفت: ما تحقیق مى کنیم، ببینیم راست گفتى یا از دروغگویان هستى؟ (النّمل/ ۲۷). روشن است که اگر هدهد دارای شعور نبود، راستگویی یا دروغ‌گویی درباره او معنا نداشت.

در جای دیگر، سخن از عرضه کردن امانت به آسمان‌ها، زمین و کوه‌ها و رد کردن امانت از سوی آنهاست و نپذیرفتن امانت از سوی آنها به این دلیل است که از سویی، عظمت امانت و از سوی دیگر، عدم استعداد خویش را برای پذیرش چنین امانتی درک کردند: إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَه عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَن یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُومًا جَهُولاً: ما امانت را بر آسمان‌ها و زمین و کوه ها عرضه داشتیم، آنها از حمل آن سر برتافتند، و از آن هراسیدند؛ امّا انسان آن را بر دوش کشید؛ او بسیار ظالم و جاهل بود (الأحزاب/ ۷۲) و تَکَادُ السَّمَاوَاتُ یَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَتَنشَقُّ الْأَرْضُ وَتَخِرُّ الْجِبَالُ هَدّاً: نزدیک است به خاطر این سخن آسمانها از هم متلاشى گردد، و زمین شکافته شود، و کوه ها بشدّت فرو ریزد (مریم/۹۰). این آیه نیز دلالت دارد بر اینکه آسمان‌ها و زمین گفته زشت و عقیده باطل را درک می‌کنند و نسبت به آنها واکنش نشان می‌دهند.

علاوه بر موارد مذکور، آیاتی از قرآن به سخن گفتن خداوند با جمادات اشاره دارند، بدین گونه که جمادات مورد خطاب واقع شده‌اند و چیزی را پذیرفته‌اند یا نپذیرفته‌اند؛ مثلاً خداوند به زمین خطاب می‌کند که آب خود را فرو بَر و به آسمان امر می‌کند که از ریختن باران باز ایست. زمین و آسمان نیز امر الهی را درک کرده، از آن اطاعت می‌کنند: وَقِیلَ یَا أَرْضُ ابْلَعِی مَاءکِ وَیَا سَمَاء أَقْلِعِی: و گفته شد: اى زمین، آبت را فرو بر! و اى آسمان، خوددارى کن (هود/ ۴۴).

در جای دیگر، خداوند از آتش می‌خواهد که برای ابراهیم سرد و سالم باشد و آتش نیز فرمان خدا را می‌پذیرد: قُلْنَا یَا نَارُ کُونِی بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَى إِبْرَاهِیمَ: گفتیم: اى آتش! بر ابراهیم سرد و سالم باش! (الأنبیاء/ ۶۹).

در آیه ۱۱ سوره فصّلت نیز خداوند زمین و آسمان را مورد خطاب قرار می‌دهد: ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاء وَهِیَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ اِئْتِیَا طَوْعًا أَوْ کَرْهًا قَالَتَا أَتَیْنَا طَائِعِینَ: سپس به آفرینش آسمان پرداخت، در حالى‌که بصورت دود بود؛ به آن و به زمین دستور داد: به وجود آیید، خواه از روى اطاعت و خواه اکراه! آنها گفتند: ما از روى طاعت مى آییم (فصّلت/ ۱۱).

در آیات فوق، خداوند با زمین و آسمان که از جمادات هستند، سخن می‌گوید و آن دو در پاسخ به خداوند لب به سخن می‌گشایند و این نشان می‌دهد که کلام خدا را فهمیده‌اند و در مقام پاسخ برآمده‌اند. در تشریح وقایع قیامت نیز مواردی ذکر شده است که حاکی از وجود علم و شعور در عالم جمادات است؛ مانند اینکه زمین در قیامت اَخبار خود را بیان می‌کند: یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا * بِأَنَّ رَبَّکَ أَوْحَى لَهَا: در آن روز زمین تمام خبرهایش را بازگو مى کند* چرا که پروردگارت به او وحى کرده است! (زلزال/ ۴ـ۵).

همچنین شهادت و گواهی اعضاء و جوارح در روز قیامت نشانگر آن است که این اعضا در دنیا با علم و آگاهی، شاهد اعمال و رفتار شخص بوده‌اند، چون در غیر این صورت، شهادت آنها بی‌معناست و شخص می‌تواند اعتراض کند که چگونه اعضا و جوارحی که در دنیا به من علم و آگاهی نداشتند، امروز علیه من شهادت می‌دهند: یَوْمَ تَشْهَدُ عَلَیْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَأَیْدِیهِمْ وَأَرْجُلُهُم بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ: در آن روز زبان‌ها و دست‌ها و پاهایشان بر ضدّ آنها به اعمالى که مرتکب مى شدند گواهى مى دهد! (النّور/ ۲۴).

البتّه ملاّصدرا در این باب معتقد است که شهادت تکوینی است؛ بدین معنا که انسان‌ها بر اساس نیّات خود محشور می‌شوند و اعضای آنها خود گواه وجود آنهاست؛ مثلاً اگر به صورت خوک محشور شوند، دست و پا و سر آنها خود گواه خوک بودنشان است:

«و أما تحوّل النفس من نشأه الطبیعیّه الدّنیویّه إلی النّشأه الأخرویّه و صیرورتها بحسب ملکاتها و أحوالها مصوّره بصوره أخرویّه حیوانیّه أو غیرها حسنه بهیّه نوریّه أو قبیحه ردیّه ظلمانیّه سبعیّه أو بهیمیّه متخالفه الأنواع حاصله من أعمالها و أفعالها الدّنیویّه الکاسبه لتلک الصوره و الهیئات … . و شهاده الأعضاء بحسب هیئاتها المناسبه لملکاتها الحاصله من تکرّر أفعالها فی الدّنیا و قوله تعالی یَوْمَ تَشْهَدُ عَلَیْهِمْ أَلْسنّتهُمْ وَ أَیْدِیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ بما کانُوا یَعْمَلُونَ فصوره الکلب مثلاً و لسانه أو صوته الّذی بواسطه لسانه تشهد بعمله الّذی هو الشرّ و علی سوء باطنه و عادته و کذا غیره من الحیوانات الهالکه تشهد علیها أعضاؤها بأفعالها السیّئه و کقوله تعالی وَ نَحْشُرُهُمْ یَوْمَ الْقِیامَه عَلی وُجُوهِهِمْ» (صدرای شیرازی، ۱۹۷۱م.، ج ۹: ۵).

در مجموع، از سخن گفتن خدا با جمادات درمی‌یابیم که حق‌تعالی اجلّ از آن است که کار عبث و بیهوده از او سر زند. پس اگر خداوند جمادات را مورد خطاب قرار می‌دهد، قطعاً به این دلیل است که آنها علم و شعور دارند و کلام خدا را درک می‌کنند و واکنش نشان می‌دهند که اگر چنین نبود، اصلاً مخاطب حق‌تعالی واقع نمی‌شدند.

در برخی تفاسیر نیز به این مطلب اشاره شده و آمده است که بر اساس آیات قرآن می‌توان گفت آسمان و زمین و همه موجودات دارای شعور و ادراک هستند و به همین دلیل، مورد خطاب واقع شده‌اند (ر.ک؛ امین اصفهانی، بی‌تا: ۳۱۵).

در تفسیر مِن هدی القرآن آمده است: «دَه‌ها آیه در قرآن و روایات متعدّد نشان‌دهنده شعور در موجودات است… . ما از چگونگی شعور موجودات عاجزیم و چون احاطه علمی به جزئیّات چیزی نداریم، نباید آن را انکار کنیم» (مدرّس، ۱۴۰۶ق.: ۱۸۳).

مراجع

قرآن کریم.

امین اصفهانی، بانو نصرت. (بی‌تا). مخزن العرفان. ج ۷. تهران: نهضت زنان مسلمان.

جوادی آملی، عبدالله. (۱۳۸۱). رحیق مختوم. ج۲. قم: اسراء.

ـــــــــــــــــــــ. .(۱۳۷۲).  شرح حکمت متعالیّه. تهران: انتشارات الزّهرا(س).

راغب اصفهانی، حسین بن محمّد. (۱۴۱۲ق.). المفردات فی غریب القرآن. تحقیق صفوان عدنان داود. چاپ اوّل. بیروت: دارالعلم.

سهروردی، شهاب‌الدّین یحیی. (۱۳۵۵). حکمه الإشراق. تهران: انجمن فلسفه ایران.

شریف‌الرّضی، محمّد بن حسین. نهج‌البلاغه. (۱۳۷۹). ترجمه محمّد دشتی. قم: صحفی.

صدرای شیرزای، محمّد. (۱۳۴۶). شواهد. مشهد: دانشگاه فردوسی.

ـــــــــــــــــــــ . (۱۳۸۶). مفاتیح الغیب. تهران: بنیاد صدرا.

ـــــــــــــــــــــ . (۱۹۸۱ م.). اسفار. بیروت: دار احیاء التّراث العربی.

ـــــــــــــــــــــ . (۱۳۷۲). شرح حکمه الأشراق. تهران: مؤسّسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.

طباطبائی، سیّد محمّدحسین. (۱۳۷۶). المیزان. ترجمه محمّدباقر موسوی همدانی. قم: دفتر انتشارات اسلامی.

طبرسی، فضل‌بن حسن. (بی‌تا). مجمع‌البیان. ج ۹. بیروت: دارالمعرفه.

کلینی، محمّدبن ‌یعقوب. (۱۳۸۷). کتاب کافی. بیروت: انتشارات الأمیره.

مدرّس، سیّد محمّدتقی. (۱۴۰۶ق.). مِن هدی القرآن. ج ۱۲. بی‌جا: دارالهدی.

مصباح الشّریعه. (۱۳۶۰). منسوب به جعفر بن محمّدصادق(ع). ترجمه حسن مصطفوی. چاپ اوّل. تهران: بی‌نا.

موسوی خمینی(ره)، روح‌الله. (۱۳۷۸). چهل حدیث. تهران: مؤسّسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره).

نویسندگان:

محمد حسین بیات: دانشگاه علامه طباطبایی

حامده راستایی  

فصلنامه سراج منیر شماره ۲۰

ادامه دارد…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

10 − 6 =