تحلیلی بر آموزه‌های اخلاق ارتباطی در قرآن کریم

گروه اندیشه: اصول اخلاقی در آموزه‌های ارتباطی قرآن، بر مبنای انسانیت مشترک میان همه جوامع بشری شکل گرفته و از این‌رو می‌تواند مورد پذیرش همه فرهنگ‌ها قرار گیرد و روابط اخلاقی شهروندان دنیای واحدی را شکل دهد که فناوری‌های دیجیتال آن را ترسیم کرده است.

به گزارش طبس نیوز به نقل از خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا)، دین اسلام با به رسمیت شناختن عقل خودبنیاد بشر مضامین بالای اخلاق را ارائه داده است که عمل کردن به آنها که البته بسیار والاتر از دستورات صرفا فقهی است، برای بهبود روابط امروزی بشر بسیار کارگشاست. جهان امروز که با سیطره فناوری‌های دنیای مجازی فاصله‌ها را کم کرده و انسان‌ها به یکدیگر نزدیک‌تر شده‌اند.

در این خصوص با مریم صانع‌پور، عضو هیئت علمی گروه غرب‌شناسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و نویسنده کتاب «اخلاق شهروندان فضای مجازی» به گفت‌وگو نشستیم.

اخلاق چه نسبتی با دین اسلام دارد؟

ابتدا باید عرض کنم دو طرز تلقی می‌توان از دین اسلام ارائه داد: یکی اینکه دین اسلام در معنای متداولش یعنی دینی که به یک دسته احکام فقهی تقلیل داده شده و اخلاق اصولاً نقشی در آن ندارد؛ و دوم اینکه دین اسلام در معنای حقیقی‌اش که پیامبر (ص) فرمود من برای به کمال رساندن مکارم اخلاق مبعوث شده‌ام. بر اساس این حدیث نبوی اخلاق را می توان به دو قسم تقسیم کرد:

نخست، اخلاق حداقلی، که هر انسانی بر اساس فطرتش؛ و به اقتضای مشترکات انسانی‌اش با سایر انسان‌ها؛ و به ضرورت حیات اجتماعی‌اش؛ و بر اساس عقل عملی‌اش، ضرورت تقید به آن اخلاق را باور دارد. به عنوان مثال وفای به عهد یک اصل اخلاقی است که فطرت همه آدمیان آن را از مصادیق خیر می داند؛ همه انسانها با وجود تفاوت های تاریخی، جغرافیایی و فرهنگی شان در نیک بودن وفای به عهد به لحاظ اخلاقی، با یکدیگر مشترک هستند؛ نیاز انسان‌ها به تعاملات اجتماعی موجب می شود تا شهروندان جامعه ملی و جامعه جهانی وفای به عهد را یک ضرورت اخلاقی تلقی کنند؛ از این رو عقل عملی انسان بماهو انسان او را به رعایت این اصل اخلاقی فرامی خواند. بنابراین اخلاق حداقلی، یک اخلاق فرادینی، فرافرهنگی، فرانژادی، فراقومی، فراتاریخی و فراجغرافیایی است.

دوم، اخلاق حداکثری یا مکارم اخلاق؛ که منوط به ایمان فرد مسلمان است و مصداق «تخلقوا باخلاق الله» از اخلاقی کریمانه و الهی سخن می گوید به عنوان مثال امام سجاد در دعای مکارم الاخلاق از خداوند می خواهد در مقابل کسی که به او بدی کرده با خوبی پاسخ دهد؛ یعنی در اخلاق حداکثری یا مکارم اخلاق نه تنها مومن نسبت به هیچ انسانی، خواه دیندار و خواه بی دین مرتکب نقض عهد نمی شود، بلکه پاسخ عهدشکنی دیگران را نیز با وفای به عهد می دهد.

به عقیده من در ارزیابی نسبت میان اخلاق و دین معنای دوم دین و معنای اول اخلاق باید مورد توجه قرار گیرد زیرا اصولاً تقلیل دین اسلام به احکام فقهی، تحریف معنوی دین است پس فقط معنای دوم دین اسلام منطقی و معقول است یعنی دینی که در همه ابعاد اعتقادی- کلامی، فقهی – حقوقی، شعائری آیینی، و تأویلی عرفانی اش، با اخلاق مطابقت کامل دارد.

همچنین در دنیای کنونی که توسط فناوری های اطلاعات و ارتباطات دیجیتالی همه مرزهای جغرافیایی، فرهنگی، دینی‌اش برداشته شده و ملیت های مختلف در یک ارتباط فراملی با یکدیگر قرار گرفته اند باید دین اسلام را به گونه ای فرافرهنگی و فرافرهنگی وارد عرصه تعاملات جهانی از جمله تعاملات اخلاقی کرد. همانگونه که ۱۴۰۰ سال پیش، قرآن با محور قرار دادن «ناس» دین را وارد یک عرصه بدون مرز جهانی کرده است زیرا منظور از ناس انسان بماهو انسان، خواه دیندار و خواه بی دین است. به نظر من نسبت میان اخلاق حداقلی با دین اسلام را، نسبت عام و خاص است یعنی هر چه دینی است، اخلاقی است اما هر چه اخلاقی است می تواند دینی نباشد.

انسان با توجه به مضامین قرآنی چگونه تعریف می شود؟

انسان بماهو انسان خواه مومن و خواه کافر، در دیدگاه قرآنی ذاتاً گرامی، کرامت مند، و شایسته احترام است زیرا قرآن می فرماید«وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی آدَمَ» یعنی همه فرزندان آدم ابوالبشر را خداوند اکرام کرده است از آنجا که همگان امانتدار روح الهی در ذات خود هستند و دمیدن نفخه الهی در انسان ربطی به مومن یا کافر بودن او ندارد. از این رو همه انسانها در نگاه یک مسلمانِ قرآن مدار، آیه خداوند هستند چون ذاتشان الهی است بنابراین هیچگونه نگرش غیراخلاقی نسبت به انسان‌ها، و کنش غیراخلاقی در مواجهه با انسانها خواه مومن و خواه کافر در فرهنگ قرآنی اجازه داده نمی شود. در آیات قرآن و بر مبنای اخلاق انسانی، ما نمی توانیم انسانها را به اصلی و فرعی تقسیم کنیم زیرا همگان با توجه به دمیده شدن روح الهی در ذاتشان، اصلی هستند. از دوگانگی «من» و «دیگری» در قرآن خبری نیست و هرگونه تبعیضی میان انسان‌ها غیرمجاز شمرده می شود.

برخی آیه «إِنَّ أَکرَمَکُم عِندَاللّهِ أَتقَاکُم» را مجوز تبعیض می دانند اما توجه به عبارت «عندالله» در این آیه نشان می دهد که تقوا چیزی نیست که بتوان با استناد به شواهد ظاهری، کثرت عبادات، یا تظاهر به شعائر آن را فهمید بلکه فقط خداوند است که با اشراف به قلب فرد می تواند میزان اخلاص او را دریابد بنابراین هیچ یک از ملاکهای ذکر شده نمی تواند بر متقی تر بودن فرد و ترجیح او بر دیگری دلالت کند. بنابراین قرآن کریم هیچ‌گونه تبعبضی را میان افراد یک اجتماع خواه ملی و خواه جهانی برنمی تابد. همانگونه که علی علیه السلام در قضاوت میان خود و یک غیرمسلمان، محترمانه تر خطاب کردن قاضی نسبت به خود نسبت به فرد غیرمسلمان را علامت تبعیض قائل شدن و ناعادلانه بودن قضاوت معرفی کردند.

آیا از نگاه قرآن انسان با عقل خود بنیاد می تواند ارزش ها را درک کند؟

همانگونه که قبلا به عرض رساندم قرآن کریم عقل خودبنیاد انسان را کاملاً به رسمیت می‌شناشد و هم از این رو همه آیات و مضامین اعتقادیش را به همین عقل خودبنیاد بشر عرضه می کند تا او پس از پذیرش ایمان بیاورد. اصولاً در قرآن تقابلی میان عقل و ایمان وجود ندارد. و چرا وجود داشته باشد زیرا در آموزه های اسلامی، عقل، صادر اول است هرچند منظور از صادر اول، عقل کل است، اما از آنجا که انسان به فطرت الهی آفریده شده و روح الهی را در ذات خود دارد، عقل انسان حتی در تعبیر خودبنیادش مقدس است زیرا مراتبی از همان عقل اول است که در قوس نزول و به واسطه روح الهی در وجود آدمی کاشته شده است.

از همین رو هر انسانی با همان عقل خودبنیاد (که در حقیقت خدابنیاد، در معنای تکوینی است) می تواند تفاوت میان حق و باطل، و درست و نادرست را درک کند و اگر خواست با اراده خود در مسیر حق قرار گیرد. وقتی قرآن می فرماید« لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ» یعنی هر کسی با همان عقل خودبنیادش می تواند حقیقت را بشناسد و اگر خواست و اراده کرد با اختیار خودش دین را برگزیند یعنی خداوند همین عقل خودبنیاد آدمی را به رسمیت می شناسد. زیرا اصولاً خداوند انسان را جانشین خود بر روی زمین قرار داده و تقابلی میان خدا و انسان قائل نیست تا عقل خودبنیاد انسان را شیطانی بداند. در گفتمان قرآنی عقلانیت انسان محصول همان روح الهی است که ذاتش را شکل داده یعنی درواقع «خدابنیاد» است.

اسلام که دینی جهانشمول دانسته می شود موازین اخلاقی را چگونه تبیین می کند؟

قرآن کریم همه انسان ها را فرزندان حضرت آدم و حضرت حوا معرفی می کند که هم دارای ذاتی الهی بودند و هم اسماء الهی را از خداوند آموخته بودند، و معلوم است که آموختن اسماء از خداوندِ صاحب اسماء حسنا، دریافت یک سری الفاظ نبوده بلکه طبق قاعده وحدت علم و عالم و معلوم، تعلیم اسماء به آدم، استعداد صفاتی الهی را در انسان ایجاد کرد و به ایشان عقلانیت و نیروی تمیزی الهی بخشید؛ فرآیندی که با شکل گیری هر جنین انسانی در رحم مادرش تکرار می شود. بنابراین از روز اول خلقت، انسان برای جانشینی خداوند خلق شد نه در مقابل خداوند، تا او را در منازعه با خداوند تصور کنیم و قدرتش را در مقابله با قدرت خداوند مشاهده نماییم.

خداوند در قرآن همه انسان‌ها را فرزندان یک پدر و مادر یعنی خواهران و برادران یکدیگر معرفی کرده که طبعاً باید دارای حقوق انسانی مساوی با یکدیگر باشند و در ارتباطی اخلاقی، تعاملی هم افزایانه با یکدیگر را تجربه کنند تا بتوانند زمین را آباد کنند و با تأسی به خالقشان خدای رحمان، رحمت، صلح، امنیت، و عدالت را در جهان بگسترانند. و این همان اخلاقی است که دین اسلام در آموزه‌های اخلاقیش برای «ناس» ترسیم کرده و محمد(ص) را «رحمه للعالمین» یعنی پیامبر رحمت(ص) برای همه جهانیان اعم از مومن و معرفی کرده است.

آیا می‌توان بر اساس مبانی قرآنی، موازین اخلاقی را جهانشمول ارائه کرد؟

بر مبنای آنچه در پاسخ به سوالات قبلی عرض کردم و با توجه به خاتم‌النبیین بودن پیامبر اسلام(ص)، انقطاع وحی ایجاب می‌کند که برخلاف سایر پیامبران (که معجزه شان با وفاتشان از میان می رفت مانند عصای موسوی و دم مسیحایی) معجزه محمدی قرآن باشد که کتاب تبیین است و آموزه‌هایی عام دارد که بر اساس عقل انسان بماهو انسان استدلال و روشنگری می کند تا همگان بتوانند آن را بخوانند و از آن روشنی جویند چنانکه امام صادق (ع) فرمود: قرآن زنده‌ای است که هرگز نمی‌میرد و جاری است همان‌گونه که شب و روز، و خورشید و ماه در جریان است»؛ بنابراین قرآن علاوه بر عقاید اسلامی که پذیرشش با عقل همه انسان‌ها در سراسر تاریخ و جغرافیای بشری ممکن است، آموزه‌هایی اخلاقی نیز دارد که مبتنی بر عقل عملی انسان بماهو انسان است و می‌تواند آرامش و امنیت حیات جمعی جوامع بشری را تأمین کند.

اگر قرار باشد آموزه‌های عام اخلاقی در قرآن مبتنی بر عقل عملی انسان بماهو انسان باشد؛ و همه انسان‌ها به عنوان اعضا و شهروندان برابر جامعه بشری به رسمیت شناخته شوند؛ و هیچ تبعیضی اعم از نژادی، جنسیتی، فرهنگی، جغرافیایی، دینی و… میان اعضای مشترک جامعه انسانی مجاز دانسته نشود می‌توان بر مبنای آموزه‌های اخلاقی قرآن خطاب به «ناس» اصول واحد اخلاقی را از قرآن اخذ کرد.

از آنجا که اصول اخلاقی مزبور قرار است مورد پذیرش جوامع متکثر با فرهنگ های متنوع و متفاوت قرار گیرد بنابراین نمی تواند خاستگاه دینی و اعتقادی اسلامی قرآنی را با خود حمل کند زیرا فرض بر این است که فرهنگ‌ها و ادیان مختلف آن‌ها را بپذیرند؛ از این‌رو اصول اخلاقی مزبور باید دارای مبانی فرافرهنگی، فرادینی، فراتاریخی و فراجغرافیایی باشد.

جهان‌شمول و زمان‌شمول بودن قرآن ایجاب می‌کند که تعالیم اخلاقیِ فراجغرافیایی و فراتاریخی داشته باشد تا امنیت، آرامش، صلح، و اعتمادی جهانی را در میان همه مردم جهان یعنی «ناس» برقرار کند؛ تعالیمی که بتواند مورد پذیرش همه جوامع انسانی قرار گیرد، بدون آن که غیرمسلمانان را مجبور به پذیرش اجباری اسلام کند.

بدین منظور با توجه به مبانی انسان‌شناسانه قرآن مانند برادری و برابری میان انسانها، اعتدال‌گرایی و حق‌جویی ذاتی انسان‌ها، آزادی انتخاب و استقلال رأی همه انسانها، و نیز تبیین و استدلال طلبی همه انسانها بر اساس عقلانیت حق جویانه، می‌توان زمینه های زیست اخلاقی در میان همه جهانیان را از قرآن اخذ کرد که عبارتند از: فراگیری رحمت و رأفت، فراگیری وحدت، فراگیری امنیت و صلح، فراگیری عدالت، تکریم انسانیت.

و به این ترتیب می توان اصولی اخلاقی را براساس زمینه های اخلاقی مبتنی بر انسان شناسی قرآنی اخذ کرد که عبارتند از : فضیلت‌هایی از قبیل صداقت در گفتار و کردار، احسان به یکدیگر، احترام به حق مالکیت یکدیگر، مودت افزایی متقابل، توصیه یکدیگر به فضایل، نهی یکدیگر از رذایل، مدارا در مقابل خطاکاران، بخشش گناهکاران، امانت داری، قضاوت عادلانه، وفاداری نسبت به پیمان و پیمانه. براساس مشترکات انسانی فراجغرافیایی و فراتاریخی مأخوذ از قرآن همچنین اجتناب از رذایلی ضروری می نماید مانند اجتناب از تکبر، فخرفروشی، مریدپروری، تعصب، جزمیت، تجاوز به حریم خصوصی، و افشای اسرار دیگران.

لطفاً در مورد اخلاق‌مداری در دنیای مجازی توضیح دهید و بفرمایید آیا آموزه‌های قرآنی در دنیای مجازی هم کارایی دارد؟

امروزه امکانات و الزامات ارتباطی دنیای مجازی شرایطی را ایجاد کرده که بی‌اخلاقی‌ها می تواند بیش از گذشته امنیت روابط انسانی را تهدید کند و روشن است که تکثرات دینی و فرهنگی قادر نیستند اصولی جهان‌شمول را برای دنیای مجازی فراهم کنند. پس چاره‌ای جز ابتنا بر مشترکات انسانی در ترسیم اصول اخلاقی وجود ندارد.

شکل‌گیری دنیای مجازی، امروزه هویتی جهانی را برای شهروندان یک کلانشهر سایبری واحد رقم زده؛ شهروندانی که میراث علمی و اطلاعاتی جوامع گوناگون بشری را با وجود تنوعات تاریخی، جغرافیایی، فرهنگی، دینی، و … در یک مجموعه واحد یعنی هوش مصنوعی جمع آوری کرده که می توان از آن به عنوان میراث علمی و اطلاعاتی انسانیت نام برد؛ همچنین میان شرق و غرب، و شمال و جنوب عالم، جهان توسعه یافته و توسعه نایافته، ساکنان ثروتمند و فقیر سیاره زمین، دینداران و بی دینان کره خاکی، ارتباطی همزمان و فراگیر برقرار کرده و به این ترتیب هویتی جهانی برای شهروندان دنیای مجازی رقم زده است.

با استناد به آنچه گذشت اصول اخلاقی ذکر شده در آموزه‌های اخلاق ارتباطی قرآن، بر مبنای انسانیت مشترک میان همه جوامع بشری شکل گرفته و از این‌رو می‌تواند مورد پذیرش همه فرهنگ‌ها قرار گیرد و روابط اخلاقی شهروندان دنیای واحدی را شکل دهد که فناوری‌های دیجیتال آن را ترسیم کرده است. در عین حال در این کلان‌شهر مجازی، هر جامعه‌ای متناسب با شرایط بومی خود می‌تواند فروع اخلاقی متنوع و متکثرش را بر اصول مشترک اخلاق انسانی سوار کند تا بحرانی برای هویت‌های ملی جوامع گوناگون ایجاد نشود.

به این ترتیب هر انسانی به لحاظ اخلاق ارتباطی دارای یک هویت جهانی مشترک با سایر شهروندان کلانشهر سایبری خواهد شد که تضادی با اخلاق ارتباطی ملی و بومی‌اش ندارد؛ زیرا آن اخلاق جهانی بر اساس مشترکات انسانی شکل گرفته و این اخلاق ملی، بر اساس مشترکات ملی و بومی شکل گرفته است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

1 + 7 =