علی مطهری: در بیانیه‌های اصلاح‌طلبان مطالبی دیده می‌شود که جز از ستون پنجم دشمن صادر نمی‌شود

علی مطهری: آمریکا به ماهیت گروه موسوم به «اصلاح‌طلب» آگاه است و امید زیادی هم برای مسخ انقلاب اسلامی به این گروه بسته است

مجله فارس‌پلاس؛ رضا آزاد: نوشتن از کسی که طی سالیان گذشته روزهای زیادی را سوژه رسانه‌ها بوده و یکی از جنجالی‌ترین نمایندگان مجلس شورای اسلامی است، کار چندان سختی نیست. علی مطهری با ورود به مجلس هشتم وارد عرصه سیاسی کشور شد و از همان ابتدا به یکی از رسانه‌ای‌ترین نمایندگان مجلس تبدیل شد. خبرها و مصاحبه‌هایی که از او در رسانه‌ها منتشر می‌شود، گاهی از رئیس مجلس نیز پیشی می‌گیرد! اما سابقه اظهار نظر در مسائل سیاسی از سوی مطهری به دوره دوم خرداد بازمی‌گردد. در آن دوران، مطهری به عنوان یکی از نویسندگان روزنامه‌های اصولگرا، نظیر رسالت و کیهان، در عرصه رسانه‌ای فعال بود و انتقادات بسیار تندی را نیز علیه جریان اصلاحات، آقای خاتمی و همچنین آقای هاشمی و منسوبین وی منتشر می‌کرد. این انتقادها با ورود به مطهری به عرصه عملی سیاست تا حد زیادی کم‌رنگ شد تا اینکه در مجلس دهم به اتحادی استراتژیک با اصلاح‌طلبان تبدیل شد. روند تغییر نظرات آقای مطهری را که می‌توان آن را نوعی تناقض در رفتار و عمل وی دانست در ادامه مرور خواهیم کرد.

۱. مطهری: حتماً باید کیش و وزارت نفت زیر نفوذ فرزندان هاشمی باشد

مطهری تا قبل از انتخابات ۸۸، در کمتر موردی از هاشمی رفسنجانی به صورت علنی دفاع کرده بود و در بسیاری از موارد یکی از منتقدین جدی سیاست‌های دولت سازندگی به شمار می‌رفت. او در دهه هفتاد درباره هاشمی و خانواده‌اش می‌گوید.

  • انتقاد از اطرافیان آقای هاشمی: علی مطهری در مصاحبه‌ای که در سال ۷۹ با روزنامه کیهان انجام داده، درباره اطرافیان آقای هاشمی می‌گوید: وی در ادامه در پاسخ به سوالی در رابطه با این که برخی این گونه توجیه می‌کنند که آقای هاشمی در امور حساس و مهم به خصوص در اموری که یک طرف آن خارجی‌ها هستند، نمی‌توانست به غیر از نزدیکان خود اطمینان کند؛ اظهار داشت: تا یک حدی این استدلال قابل قبول است. مثلاً اینکه پسرشان رئیس دفترشان باشد، ولی حالا حتماً باید «کیش» هم دست این‌ها باشد، وزارت نفت هم زیر نفوذ این‌ها باشد، فلان کارخانه خودروسازی هم مال این‌ها باشد و انحصار صادرات فلان محصول در اختیارشان باشد، این‌ها هم توجیه امنیتی دارد؟ این‌ها را که دیگر نمی‌شود براساس مصالح ملی توجیه کرد. خب وقتی یک خانواده‌ای اینقدر دستشان در امور اقتصادی و قدرت سیاسی باز باشد، کم کم جسارت پیدا می‌کنند و متعرض امور مقدس هم می‌شوند. مثلاً، دختر ایشان به چه مجوزی باید آزاد باشد که احکام اسلام را به راحتی زیر سؤال ببرد. خب این خانم در آن روزنامه‌ای که داشت خیلی راحت نوشت چرا باید دیه مرد دو برابر زن باشد، یا چرا حکم ارث چنین و چنان است. اصلاً باب حمله به مقدسات از آن موقع باز شد و این‌ها فسادهایی بود که از آن وقت جان گرفت و در جامعه گسترش پیدا کرد.
  • مخالفت با کاندیداتوری هاشمی در انتخابات ۸۴: علی مطهری در سال ۸۳ طی نامه‌ای از آقای هاشمی که در انتخابات کاندیدا نشود. وی دلیل این درخواست خود را ورود اطرافیان هاشمی در کارهای اقتصادی و همچنین تحمل پایین آقای هاشمی در پذیرش نقدها می‌داند. مطهری می‌نویسد: «اکثر فرزندان و برخی نزدیکان شما در کارهای اقتصادی وارد شده‌اند و این امر در صورتی که جنابعالی رئیس جمهوری شوید موجب افزایش شایعات خواهد شد، تحمل جنابعالی در مقابل انتقاد آشکار و مطرح در رسانه‌ها اندک است گرچه انتقادات خصوصی را راحت‌تر می‌پذیرید و این امر یک نقطه منفی برای یک رئیس جمهور است و باعث پیدایش گروه‌های سیاسی نیمه مخفی می‌شود.»[۱]

برای مقایسه نگاه‌های مطهری نسبت به هاشمی رفسنجانی و عوض شدن نظر مطهری نسبت به هاشمی به یکی از مصاحبه‌های او در سال ۹۲ مراجعه می‌کنیم. در این مصاحبه، مطهری معتقد است که نقد اساسی در گذشته به هاشمی نداشته و فقط خواسته آقای هاشمی را تحذیر بدهد که از مواضع تهمت دوری کنید. مطهری در این باره می‌گوید: «آن زمان حرف من این بود که فرزندان ایشان در پست‌های اقتصادی قرار نگیرند برای اینکه متهم نشوند (اتقوا مواضع التهم) نه اینکه بگویم این‌ها اختلاس کردند، گفتم بهتر است که این‌ها در پست‌های اقتصادی قرار نگیرند تا بهانه‌ای شود که مخالفان، علیه شما تبلیغات بکنند. انتقاد ما این بود وگرنه انتقاد اساسی به ایشان نداشتیم.»[۲]

در مناظره‌ای که بین مهرداد بذرپاش و علی مطهری برگزار شد، مطهری می‌گوید: آقای بذرپاش از من می‌خواهد که نسبت به عملکرد فائزه هاشمی موضع‌گیری کنم مگر وی همسر من است که درباره آن سخن بگویم؟[۳]

یا در مصاحبه دیگری می‌گوید: صرف اینکه اعضای یک خانواده چند پست مهم داشته باشند، نمی‌تواند مورد ایراد باشد، بلکه شاید در یک خانواده‌ای چند نفر افراد توانمند و شایسته باشند. اشکالی ندارد که از این‌ها استفاده شود.[۴]

۲. مطهری: اصلاح‌طلبان ستون پنجم آمریکا هستند

مطهری در دهه هفتاد یکی از منتقدین جدی دولت اصلاحات بود و بارها در روزنامه‌های آن زمان علیه دولت اصلاحات نقدهای تندی را مطرح کرد. برخی از نقدهای مطهری به شخص خاتمی و حامیان او مرتبط بود و بخش‌های دیگر نیز به خود اصلاحات:

مطهری در مصاحبه با روزنامه کیهان در سال ۷۹ درباره جریان اصلاحات می‌گوید:

  • لفظ «اصلاحات» الان مورد سوءاستفاده قرار گرفته و از این واژه خوب و مقدس برای فریب مردم و بالاکشیدن رأی آن‌ها استفاده می‌شود.
  • آقایان به نام «اصلاحات» فهرست فسادها را طولانی‌تر کردند و حالا باید عده‌ای بیایند و فسادهای اصلاح‌طلبان را اصلاح‌ کنند.
  • «گفت‌وگوی تمدن‌ها» یک شعار اسلامی نیست، آن چیزی که امروز عملاً به نام «گفت‌وگوی تمدن‌ها» پیگیری می‌شود تأکید بر نوعی نژادپرستی و تفاخر به خون و نژاد و قبیله است. اصلاً صحبتی از تمدن اسلامی نیست و متاسفانه در میان دست‌اندرکاران این طرح کسانی دیده می‌شوند که اصلاً اعتقادی به تمدن اسلامی ندارند.
  • ما نباید بترسیم از گفتن این واقعیت که بعد از دوم خرداد، جامعه دچار انحطاط اختلاقی شده است و این قابل انکار نیست.

 

مطهری در نامه‌ای که قبل از انتخابات ریاست جمهوری در سال ۸۰ برای آقای خاتمی می‌نویسد، از وی می‌خواهد که کاندیدای ریاست جمهوری نشود. مطهری در آن نامه دلایل خود را به اصلی و فرعی تقسیم می‌کند. دلیل اصلی برای مطهری، مخالفت امام خمینی (ره) و شهید مطهری با قبول مسئولیت اجرایی توسط روحانیون است و وی معتقد است که روحانیت از سال ۷۲ دیگر لزومی نداشت که برای ریاست جمهوری کاندیدا شود؛ یعنی، ایشان کاندیداتوری آقای هاشمی در سال ۷۲ را نیز اشتباه می‌دانند. دلایل فرعی مطهری نیز عبارت است از: آقای خاتمی یک روحیه صلح کلی دارد و در جذب و دفع تعادل لازم را ندارد، وی روحیه اجرایی ندارد، نوعی شیفتگی نسبت به مغرب زمین و متفکران غربی در خاتمی وجود دارد، در اثر سوءبرداشت از مفهوم از آزادی و سوءاستفاده از این مفهوم مقدس در دوره وی اخلاق جامعه انحطاط پیدا کرده است.[۵]

مطهری در مصاحبه دیگری که مربوط به به قبل از انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ است، ضمن نقد دیدگاه‌های فرهنگی خاتمی، می‌گوید: «آقای خاتمی را مناسب برای ریاست جمهوری نمی‌دانم و در صورت انتخاب ایشان بار دیگر کشور به آشوب کشیده می‌شود.»[۶]

بخش دیگری از انتقادات مطهری به دیگر اصلاح‌طلبان و جریان اصلاحات برمی‌گردد. مطهری در یکی از تندترین نقدهای خود، سازمان مجاهدین انقلاب را یک سازمان التقاطی می‌داند که با سازمان مجاهدین خلق طی سال‌های ۵۰ تا ۵۴ قابل مقایسه است. او حتی پا را از این فراتر گذاشته و سازمان مجاهدین انقلاب را منافقینی می‌داند که در هنگام حضور امام خمینی (ره) جرأت اظهار نظر نداشتند. مطهری می‌نویسد: «سؤالی که این روزها برای بسیاری مطرح است این است که این افراد که چنین سخنانی می‌گویند و ترکتازی می‌کنند، تاکنون کجا بوده‌اند؟ آیا از ابتدا این افکار را داشته‌اند یا اینکه تغییر عقیده داده‌اند؟ برخی معتقدند که این‌ها استحاله فکری پیدا کرده و تجدیدنظر طلب شده‌اند، ولی نظر بنده این است که این افراد از ابتدا این افکار را داشته‌اند، ولی در زمان امام جرأت ابراز نداشتند و از جوانان متدین و فدایی اسلام، هراس داشتند، ولی پس از رحلت امام خمینی (ره) و تحقیر این جوانان توسط دولت‌های وقت، خصوصاً بعد از دوم خرداد ۷۶، جرأت پیدا کردند و افکار خود را که نتیجه برخی از براندازی نظام است ابراز می‌کنند. بنابراین، استحاله‌ای در کار نیست و باریک‌بینان، همان زمان نیز این انحرافات را از لابلای سخنان و نوشته‌های آن‌ها درک می‌کردند. لذا، به نظر اینجانب افرادی مانند مهندس بازرگان که در همان زمان عقاید خود را ابراز می‌داشتند و تظاهر نمی‌کردند بر این افراد که زیرکانه خود را انقلابی نشان می‌دادند و نفاق می‌ورزیدند و بعد از رحلت امام فرصت‌طلبی کرده و بر ضد نظام اقدام می‌کنند، شرافت دارند.»[۷]

در نقد دیگر مطهری نسبت به رفتارهای اصلاح‌طلبان در فضای سیاست خارجی، وی آن‌ها را ستون پنجم دشمن در کشور می‌داند. او در این نقد که با نام «دشمن نادان و دوستان غافل» منتشر کرده، می‌نویسد: «آمریکا به ماهیت گروه موسوم به «اصلاح‌طلب» آگاه است و امید زیادی هم برای مسخ انقلاب اسلامی به این گروه بسته است، ولی از آنجا که به خیال خود در افغانستان پیروز شده و از این باده سرمست است، می‌خواهد کار جمهوری اسلامی را که تنها نظامی است که در مقابل او ایستاده و کار انتفاضه فلسطین را، که ایران بزرگ‌ترین حامی آن است، در این شرایط استثنایی یکسره کند و چون می‌داند که گروه به اصلاح «اصلاح‌طلب» که بخش حکومت را در اختیار دارد مانند همۀ افراد و گروه‌هایی که گرایشی به دنیای غرب دارند و نقصی در ایمان اسلامی آن‌ها وجود دارد، از شجاعت و شهامت لازم برخوردار نیستند و در اثر تهدیدات میدان را خالی می‌کنند و به اصطلاح جا می‌زنند، تهدیدات خود را علنی کرده است. نگاهی به عملکرد گروه موسوم به «اصلاح‌طلب» بعد از تهدیدات بوش، این نظریه را تقویت می‌کند. در نطق‌ها و بیانیه‌های این گروه مطالبی دیده می‌شود که جز از ستون پنجم دشمن صادر نمی‌شود.»[۸]

نگاه مطهری نسبت به اصلاح‌طلبان و شخص خاتمی در سال‌های بعد عوض شد، همان‌گونه که نظر مطهری نسبت به هاشمی عوض شد! مطهری در آستانه انتخابات ۹۲، با دفاع تمام‌شد از هاشمی و خاتمی از آنان خواست که وارد صحنه انتخابات شوند. مطهری در مصاحبه با روزنامه شرق گفت: «واقعیت آمار و نظرسنجی‌های صورت‌گرفته نشان می‌دهد که با وجود همه تخریب‌هایی که علیه هاشمی و خاتمی مطرح شده، این دو شخصیت، در رأس نظرسنجی‌ها بوده و از اقبال مردمی خوبی برخوردار هستند. … توصیه من به آقای خاتمی و هاشمی‌ رفسنجانی هم این است که برای مردم و ایجاد حماسه سیاسی و تأکید مقام معظم رهبری بر حضور تمام جناح‌های سیاسی در انتخابات، به صحنه آمده و گزینش اصلح را به رأی مردم واگذار کنند.»

۳. مطهری: تبعیت از حکم مقام معظم رهبری لازم است، حتی اگر قانع نشده باشیم.

از زمان فتنه ۸۸ تاکنون، مطهری بیش از دیگر سیاستمداران درباره این موضوع صحبت کرده است. دیدگاه اصلی وی درباره این موضوع این است که هم احمدی نژاد و هم موسوی در این جریان مقصر بودند. او جرم موسوی را سنگین‌تر از احمدی نژاد می‌داند،[۹] اما احمدی نژاد را به خاطر اتهام به هاشمی در مناظره‌ها، شروع‌کننده فتنه ۸۸ می‌داند.

وی درباره حصر نیز طی سالیان گذشته، بحث‌های زیادی را مطرح کرده است و مبنای حصر را که مصوبه شورای عالی امنیت ملی است، زیر سؤال برده، اما در همین بحث آقای مطهری تناقضی مشاهده می‌شود که در ادامه به بررسی آن می‌پردازیم.

پس از استیضاح آقای شیخ‌الاسلامی، وزیر کار احمدی نژاد، و به وجود آمدن یکشنبه سیاه در مجلس، مقام معظم رهبری نسبت به این قضیه موضع گرفتند و فرمودند که «اصل این استیضاحی که در مجلس انجام گرفت، غلط بود. خب، استیضاح باید یک فایده‌ای داشته باشد. چند ماه به پایان کار دولت، استیضاح یک وزیر، آن هم با یک علت و دلیلی که مربوط به خود آن وزیر نیست، چه معنی دارد؟ چرا؟ این هم غلط بود.»[۱۰]

پس از این اظهار نظر مقام معظم رهبری آقای مطهری این‌گونه واکنش نشان دادند: «طبیعی است که نظر من همان است که قبل از بیانات رهبری داشتم. من معتقدم استیضاح وزیر کار ارتباط مستقیمی با شخص وزیر داشت و کار درستی بود، ولی اگر این نظر رهبری قبل از استیضاح بیان می‌شد، ما استیضاح را منتفی می‌کردیم. چون در عمل تابع حکم ایشان هستیم؛ حتی اگر قانع نشده باشیم.»

این اتفاق و نظر آقای مطهری را برای این نقل کردیم تا به شاهد مثال بحث برسیم. در شاهد مثال بحث ما که مربوط به حصر است، آقای مطهری نظر مقام معظم رهبری را در جلسه‌ای خصوصی جویا می‌شوند و بعد از آن جلسه نیز، نظر مقام معظم رهبری را رسانه‌ای می‌کنند. آقای مطهری نظر رهبری درباره حصر سران فتنه را این‌گونه نقل می‌کنند: «من قبلاً درباره بصیرت صحبت کرده‌ام و اینکه نباید راه شهدا و راه انقلاب را گم کنیم. جرم این‌ها بزرگ است و اگر امام (ره) بودند، شدیدتر برخورد می‌کردند. اگر این‌ها محاکمه شوند حکمشان خیلی سنگین خواهد بود و قطعاً شما راضی نخواهید بود. ما اکنون به این‌ها ملاطفت کرده‌ایم.»

بعد از این جلسه و سخنان قاطعانه مقام معظم رهبری، در همایشی در مشهد، آقای مطهری علیه سخنان رهبری موضع می‌گیرند و حصر را خلاف عدالت می‌دانند و به صراحت اعلام می‌کنند که در این موضوع نظر رهبری را قبول ندارند. وی می‌گوید: «رهبری از نظر خودشان می‌گویند که در مورد حصر موسوی و کروبی، عدالت را رعایت کرده و به آن‌ها لطف می‌کنند ولی از نظر من این مخالف عدالت است و نظر ایشان را قبول ندارم. رهبر معصوم که نیست؛ من در این مورد نظر ایشان را قبول ندارم.»[۱۱]

بنابراین رفع حصر مثل استیضاح نیست که آقای مطهری ادعا کنند نظر مقام معظم رهبری را نمی‌دانند، بلکه وی در جلسه خصوصی نظر مقام معظم رهبری را جویا شده‌، اما در عمل باز هم به مخالفت با ایشان می‌پردازد و این مخالفت رفتاری کاملاً متناقض با گفتارهای خود ایشان است که معتقدند بعد از شنیدن نظر و حکم مقام معظم رهبری باید حتماً به آن عمل شود.

محمدصالح مفتاح، مدیر مسئول سایت فردا نیز در همین باره می‌نویسد: علی مطهری در عرصه سیاسی بی‌نظر نبوده و نیست. اما جهت و جبهه خود را مرتب عوض می‌کند. اگر کتاب «اصلاح‌طلبی؛ بررسی مبانی جریان اصلاح‌طلبی» که مجموعه یادداشت‌ها و مصاحبه‌های سیاسی علی مطهری در دهه هفتاد است، را بدون نام او منتشر کنیم تفاوتی با نوشته‌های روزنامه کیهان و یالثارات ندارد: «این‌ها [اصلاح طلبان] هدف و خواسته خود را به‌طور صریح بیان نمی‌کنند و نوعی نفاق در کار آن‌ها نهفته است. ظاهر مطلب، اسلام است و آزادی و قرائت‌های مختلف و باطن مطلب غربزدگی و علاقه به غرب و بی‌اعتقادی به اسلام. جامعه ایران را جز با نام و انگیزه اسلام نمی‌توان تغییر داد، لذا حرف خود را در قالب اسلام و دین بیان می‌کنند که اگر صریح و عریان بیان کنند خریدار و تأثیری نخواهد داشت و مبارزه با نفاق سخت‌تر از مبارزه با کفر است.»

عدم توجه به مرزبندهای مرسوم سیاسی از چیزهایی است که علی مطهری را به آن می‌شناسند، مطهری می‌تواند به عنوان سهمیه احمدی نژاد در لیست اصولگرایان بیاید، در دوره ای دیگر نماینده منتقدین دولت باشد و بعد از یک دوره در ائتلاف اصلاح‌طلبان جا خوش کند. تغییر جبهه و فراموشی مواضع قبلی، شاید بیش از آنکه نشانه آزاداندیشی باشد، به عدم عمق اندیشه سیاسی او برمی‌گردد.[۱۲]

 

 

[۱] http://www.mashreghnews.ir/fa/news/353334

[۲] http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13920727000089

[۳] mehrnews.com/news/1539323

[۴] http://sharghdaily.ir/?News_Id=9785

[۵] نامه سرگشاده علی مطهری به رئیس جمهور، دوران امروز، ۱۳۷۹/۴/۱۰

[۶] http://fararu.com/fa/news/19788

[۷] http://www.iiketab.com/ebook/1000970/e1000970.htm

[۸] روزنامه کیهان، ۱۳۸۰/۱۲/۱۵

[۹] http://fararu.com/fa/news/57672

[۱۰] http://farsi.khamenei.ir/newspart-print?id=22042&nt=2&year=1391&tid=2275

[۱۱] http://alef.ir/vdcfccd0yw6djta.igiw.html?248581

[۱۲] http://farda.fr/002W49

 

لینک منبع خبر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

15 − شش =