«روضه مکشوف» میدانید چیست؟ این روضه در اصطلاح مرثیهخوانان بیان تفصیلی واقعه و شرح مصیبت به گونهای دلخراش است و هیچگونه ملاحظهای در آن نیست…
فاطمه ابوالحسنیرحمانی – «روضه مکشوف» میدانید چیست؟ این روضه در اصطلاح مرثیهخوانان بیان تفصیلی واقعه و شرح مصیبت به گونهای دلخراش است و هیچگونه ملاحظهای در آن نیست.
این روضه بین مداحان و روضهخوانان پسندیده نیست. چرا؟ چون احساسات را به شدت برمیانگیزد و موجب ناراحتی شدید شنونده میشود. گاه اما روضهخوان روضه مکشوف میخواند!
این مطلب را عنوان کردم که داستانی بگویم، عریان، مکشوف و بیملاحظه.
سالهاست روضهخوانان برایمان از امام حسین(ع) گفتند که با کودک ۶ماههاش به میدان جنگ رفت اما دشمن تیر سه شعبه بر گردن نازکش زد چونان که گردن کوچک علی اصغر ۶ ماهه بر پوستی نازک ماند و امام نمیدانست خبر را چگونه به رباب برساند. چگونه نازدانه شیرین را با سری جدا به مادر بدهد؟!
اینقدر این روضهها را شنیده و اینقدر بر آن اشک ریختهایم
که خدا میداند. همیشه فکر میکردیم لشگریان سپاه مقابل امام چطور آدمهایی بودند که چنین بیرحم و سنگدل بودهاند؟ اصلا آیا آدم بودهاند؟ و چقدر خود را متنبه کردیم و تبری جستیم از آنها و چقدر لعنت کردیم در زیارت عاشورا اولین و آخرین ظالمها را.
و اما حالا؛ باور میکنید ما همانهاییم که بر مظلومیت امام و کودکانش اشک میریختیم و حالا هر روز و هر لحظه روضه مکشوف میبینیم و دم نمیزنیم؟
شنیدن کی بود مانند دیدن؟ ما روضه نمیشنویم. میبینیم. زنده. زندهٔ زنده روضهٔ مکشوف تصویری با کیفیت بسیار بالا.
با همین چشمهای خودمان؛ همین چشمهای اشک ریخته. نگاه میکنیم، صبح، ظهر، شب، در تلویزیون، اینستاگرام، فیسبوک، یوتیوب همهجا حرف و تصویر کودکان و خردسالان و نوزادان و نوباوهگانی است که نه با تیر سهشعبه! با بمبهای چند تنی تن نحیفشان شخم زده میشود.
و اما… حتی دیگر مادری نیست ک پدر نگران باشد چطور خبر را به او بدهد. اصلا گاهی حتی پدری نیست که نگران حال مادر بشود. اینجا اصلا صحنه نبرد نبوده که پدر فرزندش را روی دست ببرد؛ اینجا خانه بوده، کاشانه بوده، وطن بوده
ای وای دنیا…
بگو چگونه قلبت نمیایستد از انفجار این حجم بیرحمی
ای وای بر ما. چرا نمیمیریم از غصه؟ ماندهام حیران.
ما چطور زندهایم؟ چگونه میبینیم؟ چطور سکوت کردهایم گویا لال به دنیا آمدهایم. چطور ساکتیم مایی که هزاران سال است پدرانمان، پدرانِ پدرانمان، پدرانِ پدرانِ پدرانمان
در عزای حسین(ع) بر سر و سینه کوفتهاند و با زنجیر پوست شکافتهاند؟!
متعجبم چطور میبینیم و ساکتیم مایی که قرنهاست مادرانمان، مادرانِ مادرانمان، مادرانِ مادرانِ مادرانمان با اشک بر حسین(ع) شیر به کاممان ریختهاند و در سوگ ۶ ماهه حسین(ع) مویه کردهاند!
عجیب است! خدایا نکند مردهایم. نه این ما نیستیم
این تن رخوتآلود و بیخبری که سر در گریبان بیتفاوتی دارد و گوشی به دست پُستهایی از بدنهای پاره پاره را کنار میزند، تصویر کودکان سوخته، زخمی، لرزان و گریان را میبیند و با اندک تاسفی رد میکند.
و در ادامه استوریهای غذاهای رنگارنگ فلان صفحه فودبلاگری و تیسترها را لایک میکند، پُستهای لودگی و رقص مردان را به اشتراک میگذارد، و برای نفر اول لیست اشتراکگذاریاش پست زیورآلات و ماشین میفرستد و ساعتها روزمرگیهای بیهودهٔ بلاگرها و لایفاستایلها را میبیند و کامنتهای مزخرف میخواند و کمی بعد از صفحههای حجاب استایل، عبا و چادر سفارش میدهد برای شبهای محرم!
خدایا این ما نیستیم که غذای متبرک حضرت میخوریم برای شفا و نذری میپزیم و فیلمش را در شبکههای اجتماعی به اشتراک میگذاریم و مینویسیم روزیِ امسال! و تذکره کربلا هم میخواهیم برای اربعین.
این ما نیستیم که به پیادهروی اربعین میرویم ولی صدایمان در نمیآید که هر روز و هر روز و هر روز در گوشه گوشه این جهانِ بیرحم «روضه مکشوف» در حال خوانده شدن است
و صدایمان در نمیآید که تن کودکان چند روزه، چند ماهه و چند ساله، پاره پاره بر زمین میافتد.
چرا بر نمیخیزیم؟ چرا فریاد نمیکشیم. چرا قیام نمیکنیم؟ بیگمان ما مردهایم! … آری ما مردگانیم بر پهنهٔ هستی.
خدا کند عیسایی بیاید زنده یمان کند
روح بدمد بر تنهای خوابزدهٔ مان
باید برخیزیم باید برخیزیم باید مختارگونه قیام کنیم!