گزارش/ می‌بینی؟ می‌شنوی معدنچی!

طبس‌نیوز – این‌ها همه برای تو آمده‌اند؛ شاید وقتی زنده بودی حتی مسئولان معدن هم صدایت را نمی‌شنیدند اما حالا دوش به دوش و قد به قد میهمانان کشوری از رئیس مجلس و معاون رئیس‌جمهور و وزرا آمده‌اند که همدردی رئیس‌جمهور یک مملکت را به خانواده‌ات برسانند.

فاطمه ابوالحسنی‌رحمانی – به گزارش پایگاه خبری طبس‌نیوز، قلبت روشن بود و دستانت از سیاهی زغال تیره، صورتت سیاه می‌شد از گرد زغال اما روسفید بودی پیش سر و همسر و روسفید ماندی.

می‌بینی معدنچی؟ می‌شنوی؟ صحن و سرای امام‌زاده حسین‌بن موسی‌الکاظم(ع) امروز پنجشنبه دهم آبانماه، چهل روز پس از رفتن غریبانه و ناگهانی‌ات برای تو مهمان داشت.

این‌ها همه برای تو آمده‌اند؛ شاید وقتی زنده بودی حتی مسئولان معدن هم صدایت را نمی‌شنیدند اما حالا دوش به دوش و قد به قد میهمانان کشوری از رئیس مجلس و معاون رئیس‌جمهور و وزرا آمده‌اند که همدردی رئیس‌جمهور را برسانند به خانواده‌ات.

مسئولان استانی و شهرستانی و کارکنان نهادهای مختلف، و مردمی که از همان روز سیاه برای قلب فشرده خانواده‌ات دعا کردند و همراهشان اشک ریختند و خبرنگارانی که آمده‌اند ببینند و بنویسند و ثبت کنند و برای تاریخ بگذارند تا امروزیان و آیندگان بدانند کم‌کاری و سهل‌انگاری برخی، چه بر سر تو و خانواده‌ات، پدر و مادر و همسر و فرزندانت آورد.

یک اتوبوس خبرنگار از تهران و استان و شهرستان آمده‌اند و چقدر عکس ها و خبرها، یادداشت‌ها وگزارش‌ها که ثبت و نوشته خواهد شد، به اندازه ۵۳ قلبی که دیگر نمی‌زند و به اندازه جسم ۵۳ پدر که از عمق سیاهِ معادن به دل زمینِ سرد نقل مکان کرده‌اند.

شنیدی که می‌گویند مرد گریه نمی‌کند؟ دروغ است؛ من امروز اینجا تا دلت بخواهد گریه مرد دیدم؛ دیدم امام جمعه شهرم از بن دل اشک ریخت، دیدم وزرا و مسئولانی که چشمه اشکشان از شنیدن درد دل دخترت روان بود.

دخترت می‌خواند: بابا جان نمی‌خواهم و دوست ندارم دیگر از آن چهل روز سخت و غم بار بگویم فقط بابا جان بدان دلم برایت خیلی تنگ بود و این دلتنگی و دیدار به قیامت افتاد و دلم تنگ ماند.

حتما خیلی صبور بودی که فرزندانت چیزی از شرایط کارت نمی‌دانستند؛ برای همین بود که فرزندت گفت: پدر عزیزم می‌دانی در این چهل روز چه زمانی بیشتر افسوس و درد کشیدم؟ وقتی برای اولین بار در رسانه‌ها تصاویر محل کارت را دیدم و شنیدم که در اعماق زمین با سختی کار می‌کردی تا هزینه‌های زندگی‌مان را فراهم کنی، بعد از یک هفته به خانه می‌آمدی و همه آن سختی‌ها را کنار می‌گذاشتی و با محبت کنار ما بودی و هیچ‌گاه از این سختی‌ها برای ما حرفی نزدی و چقدر مظلوم بودی پدر عزیزم.

دخترت هم دلسوز است مثل خودت برای همین به مسئولان گفت: پدرهای ما که رفتند اما ایمنی معادن را درست کنید تا فرزندان دیگری داغ پدر نبینند.

هر گوشه صحن و سرای حضرت، فرزندانتان را می‌بینم که قاب عکس به دست ایستاده‌اند. با قاب عکس‌تان می‌دوند، با قاب عکس بازی می‌کنند و من نمی‌دانم در دلشان چه می‌گذرد.

یک خانم وزیر هم آمده؛ دخترت که گریه می‌کند همسرت که از غصه‌هایش می‌گوید خانم وزیر بغلش می کند و دستش را می فشارد. یکی از خوبی‌های بودن یک خانم بین رجال کشور شاید همین باشد که حالا یک نفر مسئول مستقیم، هست که مادر و همسر و دختر داغدیده‌ات را در آغوش بگیرد و دلش را گرم کند و بگوید اگر دنیایت را از دست داده‌ای اما یک کشور کنارت هست.

خوبی‌اش این است زن که باشد فرق نمی‌کند وزیر باشد یا وکیل، او در پس پرده چهره‌ای که باید قوی بماند، روح رنجیده و قلب بی‌پناه دخترت را پناه خواهد بود.

سخنرانی‌ها پشت سر هم انجام می‌شود، آقای قالیباف رئیس مجلس هم از معدن می‌گوید و از آنچه باید می‌شد و از آنچه باید بشود؛ از تو چه پنهان مدتی است معدن تعطیل است و همکاران دیگرت بیکار مانده‌اند بین دو راهی بیکاری و ایمنی که البته ایمنی مهم‌تر است.

برای همین است که آقای رئیس می‌گوید: اگر معادن را تعطیل کنیم از بی‌عرضگی ماست؛ ما باید بتوانیم معادن را ایمن و استاندارد کنیم و با ارزش افزوده قابل قبول اداره کنیم و این داستان‌ها حالا حالا‌ها ادامه خواهد داشت.

ظهر شده میهمانان به نماز جماعت می‌ایستند و خورشید آسمانِ طبس، گرمای بی‌رمق پاییزی‌اش را بر شانه‌هایشان می‌اندازد؛ قرار است پس از این هم جلسه دیگری باشد، جلسه‌ای بین خانواده‌های شما و مسئولان‌ و پس از آن هم تحویل خانه‌ها.

ساعت پنج عصر روز پنج‌شنبه دهم آبان کلید یک باب منزل به یکی از همسران جانباختگان معدن تقدیم می‌شود و گفته می‌شود ۱۶ واحد مسکونی دیگر نیز تحویل خواهد شد.

خانم وزیر هم می‌گوید: با دستور رئیس جمهور مقرر شده تأمین مسکن برای خانواده‌‌های جانباختگان در اولویت قرار بگیرد و ۵۳ خانواده حادثه‌دیده معدن طبس که فاقد مسکن بوده یا مسکن در خور شأن نداشتند، خانه‌دار شوند.

خانم صادق‌مالواجرد وزیر راه اشاره می‌کند که ۵۰ درصد هزینه تأمین مسکن بازماندگان معدن طبس توسط دولت پرداخت می‌شود و ۵۰ درصد باقیمانده در اقساط ماهانه توسط خانواده‌ها، سه سال پس از تحویل یعنی در سال ۱۴۰۶ آغاز خواهد شد.

من نمیدانم با حقوق ۱۲ _ ۱۳ تومان تومن برای خرید چنین خانه‌ای  چند سال باید کمر خمیده توی تونل در ۷۰۰ متری زیر زمین کار می‌کردی اما حالا دیگر خیالت از بابت همسر و فرزندانت راحت باشد.

تو نشان دادی آسایش را به قیمت جان هم که شده برای خانواده‌ات خواهی آورد و آوردی؛ کاش داستان جور دیگری رقم می‌خورد و کاش می‌توانستی با فرزندانت در خانه‌ای که زحمتش را کشیده‌ای زندگی کنی.

دیگر آسوده بخواب؛ حالا فقط مانده توی قاب بنشینی و هر روز بدون خستگی، بدون کار سخت و طاقت فرسا بدون تحمل دوری، فرزندانت را تماشا کنی که روز به روز قد می‌کشند و درس می‌خوانند و ان‌شاءالله باعث افتخار تو و خانواده‌ات می‌شوند.

فقط حتما دلشان برای آغوش پدرانه‌ات تنگ خواهد شد پس از بهشت برای آرامشِ قلب کوچکشان دعا کن.

دیدگاهی در “گزارش/ می‌بینی؟ می‌شنوی معدنچی!

  1. آنچه از دل برآید،لاجرم بردل نشیند….!!!
    چقدر دلی بود خط به خط این دل نوشته و چقدر با هربار خوندنش بغضم سنگینتر میشد!!!!
    خدایا هیچ خانه و خانواده ای رو داغدار عزیزانش نکن😞😞😞😞

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

15 + 4 =