پیچیدگی مرکب؛ گفتار اول

نورنیوز – گروه اقتصاد: هندوستان به‌دلیل ویژگی‌های جغرافیایی و طبیعی‌اش، زیست‌گاه اصلی فیل در جهان است. حیوانی عظیم‌الجثه که از گذشته‌های دور به‌دلیل فیزیک مهیبش، در نبردهای نظامی کاربرد داشته و علاوه بر عِده و عُده‌اش تسلط بر آن، می‌توانست پیروزی در یک جنگ را تضمین کند؛ گاهی حتی زدوخوردها میان دو قبیله و حتی دو سرزمین برای به دست‌آوردن فیلِ بیشتر شکل می‌گرفت. به‌مرور زمان این حیوان نه‌چندان زیبا، اما قدرتمند و رویین­تن، نشان شوکت و در جاهایی نماد سلطنت شد. اما سوال اینجاست که هندیان ریزجثه و لاغراندام که دست‌کم ۵۰ برابر سبک‌وزن‌تر از فیل بودند، چطور این موجودات چند تُنی را رام و دست‌آموز کرده و به‌عنوان یک ابزار جنگی از آن بهره می‌بردند؟ 


یکی از ترفندهای معروف فیلبانان، زنجیر یا طنابی بود که بعد از تولد یک فیل به پای او بسته می‌شد و آن را به یک درخت تنومند گره می‌زدند. این زنجیر برای نگه‍داشتن بچه‌فیل به‌اندازه کافی قدرت داشت و آن موجود کوچک هرچقدر هم که تلاش می‌کرد، نمی‌توانست خود را از قیدوبند طنابِ آهنین رها کند. فیلِ کوچک پس از یک دوره طولانی تکرار و تقلای بی‌حاصل­، به این نتیجه می‌رسید که نیروی او برای غلبه بر قدرت بازدارندگی زنجیر و تنه درخت کافی نیست و این نتیجه را به‌عنوان یک حقیقت پایدار و همیشگی می‌پذیرفت.  


روزها می‌گذشت و فیل بزرگ‌تر می‌شد، اما ذهنیت او از توانِ خود و سلطۀ طناب هیچ تغییری نمی‌کرد؛ بنابراین تا پایان عمر ۸۰ و حتی ۱۰۰ ساله‌اش حتی یکبارِ دیگر برای رهایی تلاش نمی‌کرد؛ روان‌شناسان به این وضعیت «درماندگی آموخته‌شده» می‌گویند؛ تله‌ای که یک فرد یا یک واحدِ اجتماعی بعد از یک دوره تلاش زیاد اما نا‌موفق، در آن گرفتار می‌شود و بعد از مدتی ذهنِ فردی یا حافظۀ جمعی، خودش به ساختاری بدل می‌شود که حتی اگر شرایط تغییر کند، قادر به تغییردادن وضعیت نیست.


تله­‌های مدیریت اقتصادی


سوالی که در این شرایط مطرح می‌­شود، این است که آیا همه ناکامی‌های یک نفر در زندگی شخصی یا انفعال یک مجموعه مدیریتی برای حکمرانی در یک حوزه، معلول این تله ذهنی است؟ پاسخ این پرسش، خیلی خوشایند نیست؛ چون یک فرد یا یک واحد مدیریتی خرد یا کلان در مسیر پیشبرد اهدافش، نه تنها ممکن است با دام ذهنیِ «درماندگی آموخته‌شده» مواجه شود، بلکه احتمالاً با مجموعه‌ تله‌های درونی و بیرونی همچنین متغیرهایی روبه‌رو خواهد شد که نتیجه فرضی را تحت‌تأثیر قرار داده و غیرقابل پیش‌بینی می‌کند؛ یک نمونه آشنا و قدیمی در کشور ما، مدیریت منابع آبی است.


در دهه ۷۰ دولتِ وقت تصمیماتی در حوزه انتقال آب گرفت که اثرات منفی آن ۲۰ سال بعد، یعنی در زمانی دیگر و در مکانی دیگر ظهور کرد. آن زمان کشاورزان، صنعت‌گران، سدسازان و طرفداران محیط زیست، از ذخایر آبی کشور و نحوه توزیع آن یک تلقی خاص داشتند و هرکدام از این بازیگران می‌خواستند سهم بیشتری داشته باشند. دولت وقت که وظیفه داشت بر حسب مأموریت ذاتی خود منابع محدود و پایان‌پذیر را به شکل روشن، تدریجی و حفاظت‌شده برای آینده توزیع کند، به‌دلیل فشارهای اجتماعی آن زمان و بدون درک از بقیه مولفه‌ها، تصمیماتی گرفت که درظاهر معمای تنش آبی را حل کرد، اما دولتی که دو دهه بعد روی کار آمد را در باتلاق تصمیمات پیشینی گرفتار کرد. این مثال نشان می‌دهد زیر پوست تصمیم‌های کوچک و بزرگ، عوامل نهفته و روابط نادیده‌ای وجود دارد که باعث می‌شود یا تلاش‌ها به نتیجه مطلوب نرسد یا محصول نهایی با زحمت و هزینه صرف‌شده تناسبی نداشته باشد. در فرهنگ سیاسی کشور به این شرایط شکست سیاستی یا انفعال حکمرانی می‌گویند؛ وضعیتی که از آن به‌عنوان تله «پیچیدگی مرکب» نیز یاد می‌شود.   


پیچیدگی مرکب چیست؟


تله «پیچیدگی مرکب» همان شرایطی است که در سال‌های گذشته، تلاش صادقانه و دلسوزانه دولت‌های متعدد در کشورمان را بلعیده است. این معمایِ کور یا سیاست‌گذاری‌ها را عقیم گذاشته یا ماحصل اجرای آن سیاست­‌ها با هزینه، انرژی و زمان صرف‌شده، تناسب نداشته و در بسیاری موارد به خلق مشکلی دیگر منجر شده است.


این وضعیت، با کمی تساهل و تسامح شبیه همان مکعب معروف و رنگارنگ «روبیک» است. مکعب روبیک، یک پازل چندبعدی و جادویی است که ۶ وجه، ۸ گوشه، ۱۲ لبه و ۶ رنگ سفید، زرد، نارنجی، قرمز، آبی و سبز دارد. معمای روبیک چندین و چند فرمول دارد و زمانی حل می‌شود که تمام رنگ‌ها در هر ۶ طرف این تاس معمایی کنار هم قرار بگیرند.


حال اگر مکعبِ مثالی روبیک را بزرگ کنیم و روی هرکدام از این ۵۴ خانه مربعی‌شکل و رنگی یکی از مولفه‌های موثر بر تصمیم‌گیری‌های کلان مثلاً در حوزه اقتصاد را بنویسیم، به صورت عینی درک می‌کنیم چرا با وجود برنامه‌ریزی‌ها و کوشش‌های شبانه‌روزی سالیانِ سال دولت‌ها در عرصه اقتصاد، هنوز از وضعیت مطلوب فاصله جدی داریم؟ مهمترین نتیجه این تصویر، این است که درک شود اقتصاد کشور بعد از گرفتار‌شدن در این نظم چندگانه، خود نیز به شکل یک مکعب چندلایه، چندسطحی و بدقلق تبدیل شده که پیچیدگی‌ها را چندبرابر می‌کند.




دکتر «حمیدرضا فرتوک‌زاده» اقتصاددان و استاد دانشگاه و مُبدِع مفهوم «پیچیدگی مرکب» در این‌باره به «نورنیوز» گفت: پیچیدگی مرکب همان گره کوری است که سالیان سال اقتصاد ایران را بیمار و گرفتار کرده است.


به گفته او اقتصاد ایران علاوه بر واگرایی بیرونی و تحمیلی، در تله خودساخته­‌ای گیر افتاده است و در تله شاکله خودش به خودش مبتلا شده است. 


استاد دانشگاه صنعتی مالک اشتر با یادآوری واگرایی درونی اقتصاد ایران، تأکید کرد که این گرفتاری هم قبل از انقلاب و هم بعد از آن همواره اقتصاد ایران را از مسیر اصلی منحرف ساخته و باوجود تلاش­‌های دلسوزانه مدیران و مسئولان اقتصادی خیلی تغییر نکرده است.


حال سوال اینجاست که این شاکله چگونه شکل گرفته است و چطور اقتصاد ایران به تله خودش تبدیل شد و در آن گرفتار مانده است و آیا «ایده ایلاف» می­تواند اقتصاد کشور را از این تله رها کند؟  


راه‌­حل معمای «پیچیدگی مرکب»


اقتصاد هر کشوری از خرده‌سیستم‌‌های درهم تنیده‌ای تشکیل شده و «دولت» در آن نقش استخوان‌بندی دارد. به‌عبارت ساده، همان‌طور که ۵۴ مربع رنگی کوچک، مکعب روبیک را تشکیل داده که در مرکز به هم متصل هستند، اقتصاد ایران نیز از بخش‌های چندگانه‌ پیدا‌ و‌ پنهان تشکیل شده است؛ ازجمله بانک­‌ها، واحد پولی، بخش خصوصی، کارخانه‌ها، صادرات و واردات، ارز ترجیحی، قوانین و مقررات مالی، تحریم، سرمایه‌گذاری، ارز دیجیتال، حمل‌ونقل، بیمه، معادات بین‌المللی، اتاق بازرگانی، کمیسیون‌های اقتصادی، سازمان برنامه و بودجه و بازیگرانی چون قانون‌گذاران، کشاورزان، دلالان، صنعتگران، قاچاقچیان، کارآفرینان، اساتید دانشگاهی، تولیدکنندگان، مصرف‌کنندگان، محتکران، دست‌فروش‌ها و زنجیره‌ای دیگر از افراد حقیقی و حقوقی. 


نکته قابل توجه اینجاست که ساختار اقتصاد کشور برخلاف مکعب روبیک، یک‌دفعه خلق نشده، بلکه به‌تدریج ساخته شده و قوام یافته است و بازیگران متعددی در سالیانِ طولانی به آن اضافه شده و رشد کرده‌اند؛ به همین دلیل یک ساختار هندسی منظم که روابط میان اجزاء و اعضا در آن آشکار است، ایجاد نکرده؛ بلکه منظومه‌ی پیچیده‌ای ساخته و پرداخته شده که روابط عِلّی در آن نامحسوس و ظریف است. به عبارت ساده‌تر شاکله اقتصاد کشور از ذی‌نفعانی تشکیل شده که هرکدام می‌کوشند بهره بیشتر و پایداتری از منابعِ محدود موجود ببرند و همین، زمینه تنش و واگرایی را فراهم می‌کند.


این در حالی است که واحدهای سازنده این شاکله گاه­و­بیگاه با یکدیگر تعارض منافع و کشمکش دارند و اغلب به‌دلیل سهمی که از قدرت دارند، روی حرکت کلی دولت تأثیر گذاشته و به اصطلاح عاملیت آن را کاهش می‌دهند. در این شرایط دولت از یک طرف وارث چارچوبی معلول و ناسالم است و از طرف دیگر به‌دلیل نقش ذاتی خود موظف است اثرات منفی رفتار خرده‌سیستم‌ها را هم رفع و رجوع کند. گاه این پیچیدگی و فشار نقش‌های مختلف به‌حدی است که مواجهه و مداخله دولت برای حل تعارضات را بسیار پرهزینه می­‌کند.  


برای مثال ایران یکی از کشورهایی است که به تأسی از کشورهای توسعه‌یافته، «صندوق‌های بازنشستگی» ایجاد کرد، اما به‌مرور زمان سیستمی که قرار بود یک مشوق برای کارِ بیشتر و بهتر باشد، به یک تعهد کمرشکن تبدیل شد؛ چون در تله «پیچیدگی مرکب» گیر افتاد. زیرا مزایای آن به‌مرور از یک امتیاز متناسب با سنوات و نوع خدمت، به یک حق مسلم برای کل جمعیت شاغل بدل شد و تمام تبعات آن نیز در لحظه یا یکباره ظهور نکرد؛ بلکه دولت زمانی به خود آمد که خود را با انبوهی از تکلیف‌ها و تعهدات مالی و روبه‌رشد مواجه دید.  


در طول سال‌ها مقرراتی که به یک فرد اجازه بازنشستگی پیش از موعد می‌داد، به جمعیتی که ماهانه از این صندوق‌ها طلب داشتند، افزود و کسانی که با تک‌ماده‌های قانونی با ۴۰ سال سن بازنشسته می‌شد، با کسانی که ۴۰ سال سابقه فعالیت داشت، از حقوق و مزایای برابری برخوردار شدند.


مجموع این عوامل باعث شده تعیین میزان مستمری بازنشستگان به یک نقطه مستعد بحران تبدیل شود؛ چرا که بازنشستگان بر اثر انتظارات ایجادشده طی سال‌ها متوقع دریافت مبالغی هستند که تا حدی کفاف هزینه‌های‌شان را بدهد  و همواره به میزانِ مستمری دریافتی خود اعتراض دارند و معتقدند بر فرض مثال بعد از ۳۰ سال فعالیت، نباید ۷ میلیون تومان دریافت کنند، آن هم در حالی که یک کارمند تازه‌کار ۱۰ میلیون تومان دریافت می‌کند.


از طرف دیگر دولت نیز با منابع محدود مالی مواجه است و ناچار است این منابع را به‌صورت معقول توزیع و مدیریت کند؛ به‌نحوی که توان استمرار آن برای آینده و آیندگان حفظ شود. دولت در اینجا نه می‌تواند به‌دلیل کمبود منابع مالی، حقوق بازنشستگان را ۱۰ میلیون تومان کند و نه می‌تواند به کارمند خود ۷ میلیون تومان بدهد. به این ترتیب، تصمیم ابتدایی یعنی ایجاد صندوق بازنشستگی به شکل فعلی و بدون درک پیچیدگی حاکم بر آن توفیقات کوتاه‌مدتی داشت، اما در طول زمان و به‌تدریج به یک معمای جدید مالی بدل شد که  ذیل یک سپر انسانی، یعنی جمعیت بازنشسته پنهان شده است.


با این همه چه بسا دولت‌­ها به خاطر هیجانات اجتماعی و فشارهای سیاسی با هدف جلب رضایت لحظه‌ای زیر بار تصمیماتی بروند که آن شاکله ابتدایی را معیوب‌تر ‌کند. به این تصمیمات ناگزیر که دقیقاً شبیه تصمیمات اشتباه ابتدایی است، «وابستگی به مسیر» می‌گویند. در واقع در اینجا یک شاکله گرفتار در «پیچیدگی مرکب» آفریده شده است که روی یک ریل اشتباه نیز قرار دارد و در این میان دولت به‌اصطلاح نه راه پس و نه راه پیش دارد.


دکتر فرتوک‌زاده در تبیین این شاکله می‌گوید: شاکله یعنی آرایشی که ما در آن قرار می‌گیریم؛ یعنی زمینی که خودمان می‌سازیم و در آن بازی می‌کنیم. این شاکله در محیط خاصی قرار گرفته که آن محیط، شرایط تحمیلی به زمین بازی را تشدید می‌کند. به عبارتی نیروهای برون‌زا و نیروهای درون‌زا در واگرا‌کردن اقتصاد و صنعت کشور با همدیگر همسو شدند. همدیگر را تشدید و به قول امروزی‌ها رزونانس. به همین دلیل ما همچنان در تاس لغزنده پیچیدگی مرکب گرفتار هستیم.


این اقتصاددان در ادامه مواردی را یادآوری می‌­کند که با وجود همه موانع از ریل اشتباه خارج شده‌­اند: « موارد نادری نیز وجود دارد؛ مثلا مدل حکمرانی ما بعد از انقلاب در صنایع دفاعی کلاً عوض شده است؛ در صنعت برق نیز مدل حکمرانی کشور تا حدود زیادی تغییر کرده است. اما در خیلی از موارد دیگر تقریباً همان فرآیند صنعتی ­شدن در دهه ۴۰، ۵۰، ۶۰  تداوم یافته است».   


توصیف ساده این سخنان یعنی دولت‌ها فارغ از سمت‌وسوی سیاسی‌شان، در اغلب تصمیم‌گیری‌های اقتصادی با وضعیت پیچیده‌ای مواجه هستند که چون از قوانین ساده و سنتی روابط یک‌خطی پیروی نمی‌کند، راه‌حل ساده‌ای نیز ندارد؛ لذا تصور اینکه اقتصاد ایران شاه‌کلیدی گمشده دارد که همه قفل‌ها را باز می‌کند، ساده‌انگارانه است. اقتصاددانانی چون دکتر فرتوک‌زاده معتقد هستند راه­ خروج از پیچیدگی مرکب به سمت مدارهای بهتر، در جامعه، اقتصاد و مردم کشور نهفته است و تنها نقاط اتصالی می­‌خواهد که این ظرفیت‌­ها را به‌­درستی به هم پیوند بزند و یک شاکله جدید ایجاد کند. هدفی که «ایلافِ ایرانی» برای خود تعریف کرده است و می‌­خواهد معادلات و مبادلات را از تعادل معیوب فعلی خارج کند. حال سوال اینجاست «ایلاف ایرانی» با چه فرمولی معمای مکعب جادویی اقتصاد را حل و فصل می‌­کند؟


در گفتارهای بعدی به این پرسش پاسخ می‌­دهیم.   

نورنیوز

لینک منبع خبر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

هشت + 7 =