آبادی میخانه ز ویرانی ماست!

نورنیوز ـ گروه فرهنگ و جامعه: وقتی چهارشنبه ی گذشته، کرسی داران کابینه به روال معمول هر آخرهفته  به حیاط پاستور آمدند تا سلام اصحاب خبر را علیک بگویند و سئوالات شان را سریع و سرپایی پاسخگو باشند کسی خیال نمی کرد قرار است یک خبرنگار، تنظیف را از روی یک زخم قدیمی کنار بزند و یک بار دیگر ماجرای دل آزار نفوذ به آرشیو محرمانه ی تلویزیون را از رئیس سازمان صدا و سیما بپرسد و نتیجه ی  پیگیری این رخداد مبهم و مشکوک را جویا شود.


پیمان جبلی که چه بسا خود را برای سئوالات دیگری آماده کرده بود ترجیح داد سئوال قدیمی را با جواب معمول و محبوب مدیران پاسخ دهد و خیلی زود تنظیف را دوباره روی زخم بگذارد. جواب جبلی یکی دو جمله بیشتر نبود: «من نمی‌خواهم وارد جزییات شوم اما متاسفانه مساله‌ی آرشیو صداوسیما قصه‌ی دردناکی دارد؛ من شخصا ورود نکردم اما در دوره‌های قبل اتفاقی که افتاده این است که منابع غنی آرشیو تصویری به هر نحو از کشور خارج شده و در اختیار شبکه‌های معاند قرار گرفته است. ما تمام تلاش‌مان را می‌کنیم که به لحاظ فنی و مدیریتی دیگر شاهد این اتفاقات نباشیم.»(ایسنا/ ۲۲ شهریور ۱۴۰۲). اما یکی بود یکی نبودِ “قصه ی دردناک” بیان شده از لسان رئیس سازمان صداو سیما چه بود؟ و جزئیاتی که نخواست وارد آن بشود چیست؟ و مرجع ضمیر “دوره های قبل”ی که شفاف درباره ی آن حرف نزد به چه کسانی برمی گردد؟


مهرماه سال ۱۳۹۳ بود که شبکه ی تلویزیونی “من و تو” دو مستند تاریخی را با فاصله ای اندک روی آنتن فرستاد: “رضاشاه” و “انقلاب ۵۷”. این دو اثر فارغ از جهت گیری های ایدئولوژیک و ترویجی که در عمق و عرض و طول آنها مشهود بود به لحاظ ساخت و ویژگی های بصری، مستندهایی خوش ساخت، جذاب و برخوردار از تصاویر بکر و بی مانند از آب درآمدند. کیفیت این منابع تصویری نایاب آنقدر چشمگیر بود که حتی برخی از اعضای خاندان پهلوی نیز نتوانستند از اظهار شگفتی خودداری کنند. برد عمومی این مستندهای تاریخی به حدی بود که خیلی زود به یک موضوع اجتماعی، علمی، تاریخی و رسانه ای تبدیل شد و بسیاری را بر آن داشت تا از منظر خود به این آثار توجه کنند.


چیزی از پخش این مستندها نگذشته بود که خبرگزاری تسنیم  یادداشتی  تأمل برانگیز منتشر کرد و در آن از ضرورت باز شدن درهای آرشیو صداوسیما سخن گفت و پس از این مقدمه چینی ها از دسترسی شبکه ماهواره ای “من و تو” به بایگانی محرمانه صداو سیما خبر داد و در یک افشاگری رسانه ای گفت: عاملان این نفوذ بازداشت و محکوم به حبس شده اند. همین خبر به اضافه ی انحصاری بودن تصاویر استفاده شده در آن مستندها، بازار گمانه زنی ها را نیز داغ کرد و اخبار و شایعات فراوانی را در این باب دامن زد. آن روزها  شایعاتی ،دهان به دهان می چرخید که عامل نفوذی با یکی از کارکنان صداوسیما ارتباط گرفته و در ازای مبلغی کلان، بخش مهمی از آرشیوهای موضوعی را دریافت و به خارج از کشور منتقل کرده است. اما هیچگاه مسئولی در مقام رد یا تایید این شایعات که بر پیچیدگی ماجرا می افزود،سخنی نگفت.


دفتر این ماجرا روی همین صفحه ماند و ورق نخورد تا اینکه اردیبهشت ۱۳۹۵، وقتی عزت الله ضرغامی آرد مدیریت صداوسیما را بیخته و الکش را آویخته بود، امیر تاجیک، رئیس وقت شبکه مستند در جواب انتقادات ضرغامی نسبت به تعطیل شدن شبکه های ابداعی او، نامه ای نوشت و در فرازی از آن به رئیس سابق طعنه زد و به او گفت: اگر سرقت و نفوذی درکار نبوده چرا مدیر کل اسبق آرشیو برکنار و تا سرحد بازداشت رفته و با وساطت شخص ضرغامی دستگیر نشده و فقط دونفر از کارکنان محاکمه و به حبس محکوم شده اند؟ کمتر از یک ماه بعد نیز سعید قاسمی، چهره ی خبرساز آن سال ها در یک سخنرانی اعلام کرد در فرایند تبدیل سیستم آنالوگ به دیجیتال، یک نفر در آرشیو صداوسیما برخی از برنامه ها و فیلم ها را اصلا “مموری” نکرده و از سازمان بیرون آورده است.


با تمام این طعنه ها و بگومگوها، گره از کیسه ی ابهامات نفوذ در آرشیو صداوسیما بازنشد و ماجرا به همان سرعت که مطرح شده بود از یادها رفت.


 دردی ماه سال ۱۳۹۶ و در شرایطی که دولت وقت و صداوسیما برسر موضوعات مختلف، مدام از یکدیگر گلایه می کردند، یکی از چهره های پرنفوذ دولت اعتدال، ماجرای آرشیو را محمل مناسبی دانست برای حمله به مخالفان دولت،که به نظر او تلویزیون را پایگاه تضعیف سیاست های دولت قرار داده بودند. حسام الدین آشنا یکبار در دی ماه ۱۳۹۶ و بار دیگر در بهمن ماه ۱۳۹۷ با ادبیاتی گزنده تر در توئیت هایی وارد ماجرای نفوذ به آرشیو صداوسیما شد. او در توئیت  خود از “عزتمندانی” یاد کرد که به گفته ی او «آرشیو تلویزیون ملی ایران را با بودجه ای درخور ولی حفاظتی اندک دیجیتال کردند. اجنه هم آرشیو آماده را چون ورق زر بردند و فروختند،نه به من و نه به تو بلکه به ازما بهتران که در تونل زمان اسطوره ساختند از عوامل دردهای بی درمان ملت ایران.» توئیت آشنا صریح ترین اظهارنظری بود که یک مقام ارشد تا آن روز درباره ی این ماجرا منتشر می کرد. این اظهار نظر صریح، فضای عمومی کشور را چنان کنجکاو کرد که یک ماه بعد، احسان قاضی زاده هاشمی به عنوان عضو هیئت نظارت بر صداوسیما اعلام کرد :«گزارش هایی نشان می دهد که به صورت موضوعی، آرشیو صداوسیما را به جاهایی داده اند که آنها به وسیله ی فرد ثالثی از کشور خارج شده است.» عزت الله ضرغامی که کلیدواژه ی “عزتمندان” در توئیت آشنا را تعریضی به خود می دانست عجله ای برای پاسخ نشان نداد و چندماه پس از این تاریخ، وقتی در جمع دانشجویان دانشگاه یاسوج حاضر شد در جواب به سئوالی پیرامون این ماجرا ضمن “انقلاب دیجیتال” نامیدن برنامه ی مدیریتی خود، به توئیت آشنا واکنش نشان داد و ماجرا را به انتقام کشی دولت از صداوسیما منتسب کرد. او در این نشست، کل ماجرا را دروغ و خلاف و در راستای جوسازی دانست و آن را در نهایت حاصل یک تخلف کارمندی به شمار آورد.


 پس از این اظهارنظر، اتفاق قابل اعتنای دیگری در این پرونده ثبت نشد و غیر از برخی واکنش های رسانه ای از سوی مطبوعات مختلف، اقدام ایجابی و روشنی مشاهده نشد و قصه با پایانی باز متوقف شد تا اینکه چهارشنبه هفته قبل، خبرنگار زیرکی در حیاط پاستور پرده را در حد چهار انگشت کنار زد تا شاید هوایی تازه پیدا شود و زخم کهنه از زیر تنظیف بیرون بیاید. پاسخ رئیس سازمان صداو سیما به این مطالبه ی رمزگشایی نیز چون ادوار گذشته  آبی را گرم نکرد و ذهنی را قانع نساخت تا این راز همچنان سر به مهر بماند.


فارغ از رخداد تلخی که نتیجه آن، دسترسی نامحرمان به یکی از غنی ترین گنجینه های ملی صوت و تصویر بود، ترس این است که این، آخرین فقره از ناخنک زدن به سرمایه های منحصر به فرد فرهنگی کشور نباشد. ترس این است که در ترافیک کشنده ی برنامه سازی های روزمره  تلویزیون، اندیشیدن به زیرساخت ها مغفول واقع شود و سوارکاران حاذق و قهار، از تنگه ی احد به گنجینه های فرهنگی شبیخون بزنند و با غنایمی که به چنگ می آورند آنتنی آباد برای خود دست و پا کنند و رونق را از آنتن های وطنی بگیرند. مشهور است که هرجا سندی، عادی یا محرمانه، باشد همزمان دو صف بلند آنجا شکل می گیرد: صف محققان و پژوهشگران که مشتریان صادق و سلیم این اسنادند تا در سایه ی آنها زوایای تاریک تاریخ را صادقانه و عالمانه روشن کنند؛ و صف دلالان و قاچاقچیان که خریدار این اوراق و اسنادند تا با آنها سوداگری کنند و از آب زلال فرهنگ، کره ای از جنس منفعت شخصی بگیرند.


در این خصوص چند ملاحظه وجود دارد که توجه به آن ضروری است؛


اولا؛ ارائه شرح روشن و قانع کننده  درباره ی ماجرای نفوذ به آرشیو صداوسیما به افکار عمومی، آن هم پس ازگذشت نزدیک به یک دهه از این رخداد،ضروری است.


ثانیا ؛توضیح تمهیدات فنی که برای پیشگیری از وقوع مجدد چنین اتفاقاتی اندیشیده شده می تواند اطمینان اصحاب فرهنگ و هنر و خبر را برای تکرار نشدن چنین اقداماتی افزایش دهد


ثالثا؛ دسترسی هنرمندان،پژوهشگران،فیلم سازان و اصحاب رسانه به ارشیو کم نظیر صداو سیما برای تولید آثاری که بتواند نسل جوان را با شرایط واقعی کشور در ایام ماضی آشنا کند،ضروری است،از این رو لازم است صداو سیما با سیاست گذاری دقیق، علمی و روزآمد برای خروج آرشیو از محرمانگی وانحصار، اقدام و قابلیت استفاده ازاین مجموعه ارزشمند را برای محققان و پژوهشگران بیرون از سازمان فراهم نماید.

نورنیوز

لینک منبع خبر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نه − 7 =