چگونه از رسانه، کارگاه امید و پالایشگاه تغییر بسازیم؟

نورنیوز – گروه فرهنگ و جامعه: منسوب به هگل، فیلسوف نامبردار آلمانی است که گفته است: «روزنامه، انجیل انسان مدرن و روزنامه خوانی در حکم نیایش صبحگاهی اوست.» این تعبیر، شأن روزنامه و به طور کلی رسانه در جهان جدید را به گویاترین وجه ممکن می‌نمایاند. فیلسوف آلمانی به استناد تحلیلی که از پدیده مدرن روزنامه به دست داده تو گویی مناسک استعاری تازه‌ای برای انسان جدید برمی‌شمرد که یکی از ارکان آن، روزنامه‌خوانی است. در این مناسک، روزنامه‌ها و رسانه‌ها  به مخاطبان، «امید داشتن» را می‌آموزند، همان طور که کتب مقدس سرشار از امیدبخشی برای تغییر و تحول باطنی و درونی‌اند.     

 کتاب «روزنامه‌نگاری مردم‌سالار» (که در چاپ دوم با عنوان «خداحافظ آقای سانسور» منتشر شده است) حاصل گفت و گو با فیلیپ مرلان، روزنامه‌نگار فرانسوی است که ضمن شرح سوانح عمر شخصی و حرفه‌ای این روزنامه نگار، بایسته‌‌های چیزی تحت عنوان «روزنامه نگاری دموکراتیک» را شرح می‌دهد.  

 روایت فیلیپ مرلان از روزنامه‌نگاری در جغرافیای فرهنگی فرانسه، برای مخاطبان ایرانی غریبه نیست. مشابهت‌های فراوانی میان این دو اقلیم رسانه‌ای برقرار است. درست است که فرانسه هم به اعتبار قوانین مطبوعاتی، هم به جهت کمیت و کیفیت روزنامه‌ها، هم از لحاظ نفوذ و اثرگذاری رسانه در سیاست‌گذاری‌های عمومی و هم به خاطر فرآیند حیات و افول مطبوعات، تفاوت‌های معناداری با ایران دارد اما به‌رغم این تفاوت‌ها، مشابهت‌های تعیین‌کننده‌ای هم در این میان به چشم می‌آید. بر این اساس «روزنامه‌نگاری مردم‌سالار» برای کنشگران و مخاطبان ایرانی مطبوعات نیز آموزه‌ها و عبرت‌های فراوانی دارد.


روزنامه‌نگاری، با مردم برای مردم


   میان «مردم» و «رسانه» پیوندی پنهان برقرار است. رسانه در غیاب «مخاطب انبوه» که نام مستعاری برای «مردم» است فاقد معنا خواهد بود. مردم‌گرا بودن توگویی از مقوّمات و چه بسا ذاتیات رسانه است. آیا می‌توان با این شاخص و شاقول، عیار اعتبار هر روزنامه را سنجید؟ و آیا می‌توان حکم کرد هر روزنامه‌ای که خالی‌تر از مردم است بیگانه‌تر از وظیفه اصلی‌اش است؟ فیلیپ مرلان در پاسخ به چنین سوالاتی می‌گوید:« برای ما روزنامه‌نگارها یک رسوایی جدی است که به جای آنکه در خدمت مردم باشیم در خدمت حکومت هستیم.» (ص ۴۷). اساسا تعریف او از روزنامه‌نگار، پیوند استواری با مردم دارد: «من روزنامه‌نگار به کسی می‌گویم که در سطح جامعه کار کند و گزارش تهیه کند. در کوچه و خیابان پرسشگری کند و در محل برای تهیه گزارش حاضر شود. مردم را ببیند و با آنها حرف بزند.» (ص ۵۲).

 مرلان که به گفته خودش ۴۰ سال است روزنامه‌نگاری می‌کند (ص ۱۸) و هنوز و همچنان خود را یک روزنامه‌نگار می‌داند نه یک روشنفکر یا متفکر (ص۱۷۱) همواره در تلاش بوده تا هوشیاری انتقادی خود را در حوزه کاری‌اش تقویت کند و راز رویگردانی و بی‌اعتمادی روزافزون مردم و شهروندان از روزنامه‌ها را کشف کند. او در این مسیر با التزام به مشی تفکر انتقادی، خود را از روزنامه‌های جریان اصلی دور می‌سازد تا به نوع نوینی از روزنامه‌نگاری دست یابد و الگوی نوپدید و کارآمدی از این حرفه بسازد.


 این نوع نوین و الگوی نوپدید در زبان مرلان با تعابیری مثل «روزنامه‌نگاری دموکراتیک»، «روزنامه‌نگاری مشارکتی»، «روزنامه‌نگاری تعاملی»، «روزنامه‌نگاری شهروندی»، «روزنامه‌نگاری تغییر» و «روزنامه‌نگاری امید» نامیده می‌شود.

 – با «روزنامه‌نگاری شهروندی» می‌خواهد به تقویت اطلاعاتی بپردازد که باعث ارتقای توانایی شهروندان برای مشارکت آنها در تصمیم‌گیری‌های موثر در تمام زمینه‌های زندگی می‌شود (ص ۱۹ ).

– با «روزنامه‌نگاری دموکراتیک» دنبال تعمیق دموکراسی در معنای برابری بیشتر و تامین منافع عامه مردم است (ص ۱۱۳و ۱۲۷ ). 

– با «روزنامه‌نگاری امید» می‌خواهد احساس ناتوانی ملی و ناامیدی عمومی را مهار کند و کانونی برای تقویت امید مردم باشد (ص ۱۱۹ ). 

– با «روزنامه‌نگاری تعاملی یا مشارکتی» می‌خواهد مردم عادی و معمولی را در تولید و تهیه کالایی با عنوان روزنامه مداخله و سهیم نماید (ص ۱۲۲ ).

– با «روزنامه‌نگاری تغییر» قصد دارد به تغییر شرایط زندگی شهروندان خصوصا فرودستان و حاشیه‌نشینان التفات داشته باشد (ص ۱۷۱ ).

– با «روزنامه‌نگاری انتقادی» می‌کوشد قدرت انتقادی شهروندان را در مواجهه با هجوم بی‌رحم و بی‌مهابای اطلاعات افزایش دهد و مخاطبان را از مصرف‌کننده محض به مشارکت‌کنندگانی مشتاق تبدیل کنند (ص ۲۵۱ ).


 اخلاقی‌ترین نوع روزنامه‌نگاری


این عناوین ششگانه هر چند در مقام نام‌گذاری متفاوت‌اند اما همگی در حکم نقطه‌هایی هستند که مجموعا یک خط واحد را می‌سازند. نام این خط مستقیم، روزنامه‌نگاری مردم‌سالار یا دموکراتیک است که فیلیپ مرلان آن را از یک روزنامه‌نگار امریکایی به نام جی روزن اقتباس کرده و به سهم خود پرورانده است. در تحلیل روزن، روزنامه‌ها به حکم آنکه ناچارند نیازهای اقتصادی خود را تامین کنند، در بسیاری از اوقات، منافع گروهی یا طبقاتی یا حزبی یا… را بر خیر همگانی و منفعت عمومی ارجح می‌دارند. گاهی نیز در هراس از نهاد متمرکز قدرت، مصلحت هیات حاکمه را بر مصالح ملی تقدم می‌بخشند. فیلیپ مرلان با تأسی به جی روزن می‌کوشد ترکیب نوپدید «روزنامه‌نگاری دموکراتیک» را مفهوم‌سازی و مقوله‌بندی کند. «نقش ما به عنوان روزنامه‌نگار، اهمیت دادن، توجه کردن و همیشه درنظر گرفتن علاقه و نفع عموم است… یکی از کارکردهای دموکراسی خارج شدن از منافع خاص و تامین منافع عام است. وظیفه روزنامه‌نگار دقیقا حفاظت از علاقه و منافع عموم و تامین آن است.» (ص ۱۲۷). او این شاخه از روزنامه‌نگاری را سودمندترین جریان رسانه‌ای برای جهان قلمداد می‌کند و می‌گوید: «اکنون با همه این راهی که رفته‌ام دوست دارم خودم را کنشگر دموکراسی بنامم و همه این راه مرا به این رسانده که بگویم و در پی «روزنامه‌نگاری»‌ای باشم که به نفع دموکراسی و برای دموکراسی است. امروز روزنامه‌نگاری‌ای برای دنیا مفید است که به دنبال دموکراسی و برای دموکراسی باشد.» (ص ۱۱۶).  . 


سه گام تا روزنامه‌نگاری دموکراتیک 


 برای تامین این مقصود، مرلان یک دستور کار سه بخشی روی میز کار روزنامه‌ها می‌گذارد؛ دستور کاری بسیار مهم، موثر و البته به غایت دشوار و سخت: «باید بتوانیم سه اهرم را فعال کنیم: فکر کنیم، عمل کنیم، بحث کنیم: تشویق تفکر انتقادی در بین خوانندگان، تشویق آنها به عمل، و مشارکت در بحث عمومی دموکراتیک.» (ص ۱۹).


اینها همان سه کاری هستند که جای خالی‌شان در مطبوعات به ‌شدت احساس می‌شود و بنیان غیردموکراتیک بودن روزنامه‌ها فقدان همین سه عنصر است. دموکرات بودن برای فیلیپ مرلان، مترادف است با شهروند خوب بودن و بیشتر شهروند بودن. به این اعتبار هر انسانی اگر این سه کار را انجام دهد شهروند خوب و «بیشتر شهروند» خواهد بود: «سه بعد می‌تواند یک فرد را بیشتر شهروند کند؛ اولین آن، ظرفیت فکری است یعنی بتوان تفکر انتقادی یک شخص را توسعه داد… دومین مورد واکنش نشان دادن است یعنی وارد عمل شدن. مورد سوم بحث و مناظره است؛ یعنی رسانه‌ها وظیفه‌شان این است که محل عمومی مناظره دموکراتیک را فراهم کنند و فرصت و امکان را برای تبادل‌نظرها آماده کنند.» (ص ۱۴۵). این سه کار یا این کار سه مرحله‌ای لازمه پویایی و اثرگذاری فعالیت رسانه‌ای در جهان پرآشوب و سرشار از اغتشاش‌های مفهومی است.


 اصولا مطبوعات در دو دسته از جوامع، امکان وقوع دارند. در هرکدام از این دسته‌ها طبعا تقدم و اولویت با چیزی خاص است. آیا وضعیت و وظیفه روزنامه در جامعه‌ای که با انسداد خبری مواجه است عین همان چیزی است که در جوامع آزاد؟ «از نظر من وقتی آزادی را از دست داده‌ایم یا نداریم، اطلاع‌رسانی بزرگ‌ترین وظیفه یک روزنامه‌نگار است… تو تعهدت در زمان نبودن آزادی باید رساندن حداکثر اطلاعات به حداکثر مخاطبان باشد… ولی در کشوری که مطبوعات و جریان اطلاعات آزاد است رساندن اطلاعات کافی نیست… اطلاعات باید برای بهبود دموکراسی یا بهبود روند دموکراسی بیشتر باشد، برای برابری، عمل کردن، واکنش نشان دادن به کارها و اتفاقی که درست نیست.» (ص ۲۳۹).


به این ترتیب مرلان در پاسخ به این سوال اساسی که «اصلا روزنامه‌نگاری برای چیست؟» جواب می‌دهد: «در جوامعی بدون آزادی تضمین شده پاسخ می‌دهیم: تا آگاه شویم. اما به محض اطمینان از این احترام باید فراتر برویم. بُعد اجتماعی روزنامه‌نگاری فراتر از رسالت ساده اطلاع‌رسانی است…. تعمیق دموکراسی در معنای برابری بیشتر.» (ص ۲۰). تشخیص اینکه ما در ایران امروز، مصداق کدام وضعیت از این دو شکل هستیم و نیازمند کدام نوع از این دو نوع روزنامه‌نگاری هستیم با خود شما؛ اما به این توجه داشته باشید که مرلان با صراحت می‌گوید در هر دو موقعیت درنهایت روزنامه‌نگاری یک کارکرد دارد: خدمت به دموکراسی. مبارزه برای آزادی مطبوعات و کوشش برای آشتی رسانه‌ها با شهروندان و جلب جایگاه مناسب خود، از تولید اطلاعات جدا نیست (همان‌جا ).

فیلیپ مرلان با این دیدگاه‌ها درباره حرفه روزنامه‌نگاری، تاریخ کنشگری خود در صحنه رسانه‌های فرانسوی را در این کتاب شرح داده است. آنجا از فلسفه تاسیس روزنامه لیبراسیون توسط ژان پل سارتر به شیرینی سخن می‌گوید؛ «سرآغاز ماجرای تولد لیبراسیون این ایده بود که ما فقط یک روزنامه تهیه نمی‌کنیم که فقط توسط روزنامه‌نگاران نوشته شده باشد یا حتی به دست روزنامه‌نگاران انقلابی. ما روزنامه تهیه می‌کنیم که با مردم و صدای مردم باشد و می‌توان تصور کرد با چه ایده بزرگی این روزنامه در آن زمان ایجاد شد و شعارش این بود که «مردم، حرف بزنید و روی حرف‌تان بایستید.» (ص۵۴). اما نه لیبراسیون و نه هیچ روزنامه‌ای نتوانسته این عزم و نیت صادقانه و مشفقانه را به ‌طور مستمر ادامه بدهد. اینکه چرا این انحراف رخ داد و کار دقیقا از کجا خراب شد در آسیب‌شناسی هوشمندانه این روزنامه‌نگار باتجربه توضیح داده شده است. اینکه ما به عنوان روزنامه‌نگاران ایرانی در کجای اطلس روزنامه‌نگاری جهان ایستاده‌ایم سوالی به غایت مهم و کاربردی است. «روزنامه‌نگاری مردم‌سالار» را بخوانید تا کمابیش برای‌تان معلوم شود روی محور مختصات رسانه‌های جهان، موقعیت روزنامه‌نگاری ایران چیست و چرا ایرانیان امروز در انجیل‌خوانی‌های صبحگاهی خود تا این اندازه کاهل و بی‌رغبت شده‌اند.

نورنیوز

لینک منبع خبر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پانزده + هفت =