خبرگزاری فارس- خراسان جنوبی؛ آن روز گویی حالوهوایم از روزهای قبل بهتر بود خوشحال و خرامان خرامان از پی گوسفندان در کویر خور میرفتم و در حال مراقبهای درونی همراه با هوی هوی باد که در گوش کویر میپیچید بود.
همینطور که به عظمت و بیانتهایی کویر یک دست خور مینگریستم و عظمت پدیده آورنده آن را تحسین میکردم به ناآگاه برقی از انعکاس نور درخشان خورشید بر روی قطعهای خوش رنگ از سنگها نگاهم را به خود جلب کرد و ناخودآگاه خم شدم این سنگها خوش رنگ و زیبا را برداشته و نگاهی عمیقتر به آن انداخته بعد داخل جیب لباسم گذاشتم.
ماجرای پیدا کردن این سنگهای درخشان و خوش رنگ و لعاب نیز به ١٢ سال قبل برمی گردد و قصه پسازآن هم اینطور ادامه یافت بعد از آن ماجرا روزی در یکی از کوچههای بافت بار ارزش خور در حال عبور بودم که فردی متشخص و به نظر تحصیل کرده و مهندس را دیدم او هم با من مصافحهای و خود را معرفی کرد. بعد از معرفی متوجه شدم که حدسم درست بود مهندس و اهل اصفهان.
در پی همان سنگهایی بود که در کویر خور یافته بودم. پرسید سنگ ندارید؟ پاسخ دادم سنگ که همهجا هست.
گفت نه سنگهای قیمتی و نیمهقیمتی را میگوییم.
از او پرسیدم سنگ قیمتی و نیمهقیمتی دیگر چه نوع سنگی ست؟ پاسخ داد: سنگهای مانند فیروزه، عقیق و…. جزو سنگهای قیمتی و نیمهقیمتی است.
بعد به این مهندس اصفهانی گفتم: آقای مهندس از این نوع سنگها که شما میگویید اینجا کسی ندارد اما یک لحظه یاد سنگهایی خوش رنگی که در کویر دیده بودم افتادم و بلافاصله رفتم آنها را از داخل خور جین درآورده به آقای مهندس نشان دادم.
این سنگ ها عالی ست
مهندس هم بعد از دیدن این سنگها گفت: کفیت این سنگها عالی ست اما اگر رنگی بود خیلی بهتر میشد.
گفتم مثلا چه رنگی؟ گفت : سبز، قرمز، آبی، زرد و….
گپوگفت با این آقای مهندس اصفهانی مرا به تفکر و کند وکاو در کویر خور واداشت تا بالاخره همان ابتدای کویر خور یک سنگ عقیق قرمز رنگ یافتم و مهندس هم گفته بود اگر نور از سنگ رد شود آن سنگ عقیق است. سنگ را مقابل نور خورشید گرفتم دیدم نور از آن رد شد و خیلی رنگ قرمز خوش رنگی نیز است.
چند تایی از این سنگها را جمع کردم و گفتم لازم است این سنگها خام تراش بخورد تا زرقوبرق روی آن بیفتد آن هنگام به طور حتم برای نگین انگشتری خوب است.
برادر خانمم در معدن مس قلعه زری خوسف کار میکرد و دستگاه کوچک برای برش سنگها داشت با او تماس گرفته از وی خواستم این دستگاه را به من امانت بدهد او هم دستگاه را در اختیارم گذاشت.
اولین سنگی که برش دادم
دستگاه را بردم داخل حمام خانه و سنگها را روی سرامیکهای کف حمام گذاشتم بعد یک بطری یک لیتری آب سرش را بستم و در بطری را سوراخ کردم و به پسرم هم گفتم من دستگاه را روشن میکنم تو این آب را بریز روی تیغه دستگاه.
خلاصه بعد از برش دادن سنگ بسیار زیبایی از دل این سنگ خام یا همان راف بیرون آمد. جالب این بود که بارها و بارها این سنگهای خام را دیده از کنارش بیتفاوت گذشته بودیم چرا که از زیبایی و قیمتی بودن درون آن بیخبر بودیم.
کیفیت واقعی سنگ را هم زمانی که برش، صیقل و جلا میخورد متوجه میشوی. بعد از آن دیگر به ارزش این سنگهایی که سالها از کنار آن بیتفاوت میگذشتم پی بردم.
وقتی این موضوع گوشبهگوش شد همه اهالی در پی یافتن سنگهای قیمتی و نیمهقیمتی عقیق کویر خور برآمدند و در هر خانهای میشد کیسه کیسه سنگ خام یافت.
وقتی به اهمیت و ارزش افزودهای که از فرآوری این محصول نصیب روستاییان خور میشد پی بردم به همه توصیه کردم اقدام به خام فروش نکنند اما برخی با این که واقفند به اهمیت فرآوری آن اما باز هم این سنگهای گران بها را با قیمت ناچیز بهصورت خام میفروشند.
راه اندازی کارگاه خانوادگی
خلاصه دستیابی به این گنجهای خدادادی مرا و خانوادهام را برآن داشت تا در خانه کارگاهی تراش سنگهای قیمتی و نیمهقیمتی راه اندازی کنیم.
بخشی از سنگها را بهصورت نگین درآورده و تبدیل به زیورآلات میکنیم اما برخی هستند که میخواهند زیور آلاتی با طرحهای خاص داشته باشند به همین واسطه سنگها را برش داده و صیقل میدهم و همان سنگ را به آنها میفروشیم.
بعد از آن همسر و فرزندش نیز کمک کار «حسین خرمی» این یابنده گوهر سنگهای خور شدند همسرش نیز که تاکنون همیشه حامی و پشتیبان قوی وی بوده در کنار کارهای خانه و روزمره تراش سنگ را هم انجام میدهد.
خانم هنرمند این کارآفرین روستایی دست بافتههای چون قالی، گلیم و… هم دارد یعنی یک خانم به تمام معنا هنرمند است.
این کارگاه خانوادگی اکنون شده ممر درآمد خانواده خرمی و دیگر اهالی این روستا سنتی خوسف نیز اقدام به راه اندازی کارگاه تولید سنگهای قیمتی و نیمهقیمتی کردهاند و خلاصه خور مبدل شده به روستایی اشتغالآفرین و کارآفرین.
«خور» روستای ملی سنگ های قیمتی
به یمن این فزونی سنگهای قیمتی و نیمهقیمتی و بافت با ارزش خور این روستا سال ٩٨ بهعنوان روستای ملی سنگهای قیمتی و نیمهقیمتی ثبت شد.
این کارآفرین روستایی قدردان خداست که توانسته علاوه براین که ممر درآمدی برای خود و خانوادهام از این طریق باشم به ١٢٠ نفر دیگر هم تجربههایش را بیاموزد و آنها همانند او کارآفرین شوند و رزق و روزی حلال بر سر سفره خویش ببرند.
اکنون آنچه از تکتک کوچهها و اغلب خانههای روستای خور به گوش میرسد صدای دستگاههای برش سنگهای عقیق کویر خور است و همه مشغول به کارند برای لقمهای نان حلال از دسترنج خویش و آنچه خدا به آنها داده است.
پایان پیام/۶۹۰۷۵