درجان کویر هم می نابی هست

سرمستی برکه ای ومردابی هست

عمریست که میدویم وباور داریم

پشت سر این سراب ها آبی هست

آنجاست چرا سراغش از کس گیرم

پرپرشد و حال بایدش خس گیرم

پرواز که نه! جنازه ی بالم را

بایدبروم من ازقفس پس گیرم


لینک مصاحبه با خبرگزاری فارس

متن این مصاحبه در خبرگزاری فارس از اینجا قابل مشاهده است


سلام بایک رباعی درخدمتم

درپارک:ببین پرنده هادر تب و تاب

اندوه بزرگشان فقط  دانه وآب

آنسوترازاین عطش ولی گنجشکی

آرام نشسته روی تندیس عقاب

 

سبز

درمحضرعشق عدل و دادت سبزاست

باجامه ی غرق خون جهادت سبزاست

ای اسوه ی پایداری ای لاله ی سرخ

درخاطرمن همیشه یادت سبزاست

مرگ


لجباز نباش مثـل او راه بیا

تصمـیم تو نیست ناخود آ گاه بیا

می بینی  مرغ مرگ یک پا دارد

ای عمر عـزیز پس تو کوتا ه بیـا

قفس

ادبار كه  ايجاد  شد اقبال  چه  بود          

درحلقه ي مرگ شرح آمال چه بود

خوش گفت پرنده اي كه باخلق قفس         

مقصود از آفـرينش  بال  چه  بود

حضور در دنیای صفر و یک

سلام دوستان. من هم به دنیای مجازی پا گذاشتم. امیدوارم اینجا نیز مانند انجمن های ادبی حضور گرمتان را احساس کنم.

بدون مقدمه ...

مست آمده بود و من شرابش دادم         

مانند   کویر   بود ،  آبش دادم

پرسید، هنوز هم شما عاشق من ..       

با بوسه محکمی جوابش دادم