روح او ناآرام و پرهیجان بود و فرصتی را میطلبید تا غلیان درونی خود را در این ایام سرنوشت ساز خاموش نماید. عشق و علاقه او به امام و انقلاب نتوانست او را سر جایش نگه دارد تا اینکه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، داوطلبانه به مناطق جنگی اعزام شد..
شهید خسرو احمدی
نام پدر: غیاث
تاریخ شهادت : ۱۳۷۴/۱۲/۲۳
زندگینامه
در یکی از اولین روزهای بهار سال ۱۳۴۴ صدای گریه فرزندی فضای خانه ای مذهبی در روستای فهالنج پر کرد که نامش را خسرو گذاشتند. با تولد این فرزند نور امیدی در دل پدر و مادر متدین و رنج دیدهاش روشن شد و هر روز که بزرگتر میشد. چشم امیدشان به این پسر شایسته و روشن بیشتر میشد.
دوران ابتدایی را در همان روستا پشت سر گذاشت، زندگی در کنار پدر و مادر و پرداختن به کار کشاورزی طعم فراگیری تحصیل و دانش را در وجودش شیرین نمود. ولی این شیرینی دیری نپایید که خسرو در سال چهارم ابتدایی بر اثر زلزله دلخراش طبس، کانون گرم خانوادهاش به سردی گرایید و روزگار مادر مهربانش را از او گرفت و او را در غم بی مادری رها نمود. خسرو همچنین خود در این حادثه ناگوار به شدت مجروح گردید و مدتی تحت مداوا قرار گرفت.
او مدتی تحت سرپرستی پدر بزرگش در سبزوار به شغل «دامداری» پرداخت. طعم محرومیت در غربت و غم بی مادری روح او را صیقل میداد و آبدیده میکرد. ولی همه این شرایط سخت برای زندگی آینده از وی انسانی وارسته و آبدیده ساخت. او حوادث سال ۱۳۵۷ و پیروزی انقلاب را از نزدیک میدید و قلب و روانش آماده این جریانات و حوادث انقلاب میگردید.
روح او نا آرام و پر هیجان بود و فرصتی را میطلبید تا غلیان درونی خود را در این ایام سرنوشت ساز خاموش نماید. عشق و علاقه او به امام و انقلاب نتوانست او را سر جایش نگه دارد تا اینکه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، داوطلبانه به مناطق جنگی اعزام شد تا در بازسازی آن مناطق، یاور محرومان و جنگ زدگان مستضعف باشد. خسرو شجاع بود و از روبرو شدن با دشمن ترسی نداشت.
همین شجاعت باعث شد که وی بارها بر اثر ترکش خمپاره و استنشاق گازهای شیمیایی مجروح و دچار ناراحتیهای عصبی گردد.
او کارمند محیط زیست بود و در این ایام بارها در جبهههای نبرد حق علیه باطل حضور یافت تا اینکه در عملیات مرصاد، به اسارت دشمن بعثی در آمد و همچنان زن و دو فرزندش را در غم و هجران خود به انتظار نگه داشت.
او در ایام اسارت، مرارتهای زیادی را تحمل کرده ولی یک ذره از عشق و علاقهاش به امام، میهن و انقلاب کم نشد در سال ۱۳۶۹ همزمان با آزادی اسرا به میهن اسلامی بازگشت و چشم خانواده های روستا به دیدنش روشن گردید. ولی شکنجهها، رنج و سختیهای دوران اسارت باعث شد فلج شده و خانه نشین شود و مدت زیادی در منزل خود بستری گردد. تا اینکه چهار سال بعد از آزادی از اسارت دشمن و تحمل رنج و دردهای شدید در ۱۳۷۴/۱۲/۲۳ دعوت حق را لبیک گفت و به آرزوی دیرین خود، شهادت نایل آمد و پیکر پاکش در همان روستای فهالنج به خاک سپرده شد.
‹ روحش شاد و راهش پر رهرو باد ›
روئیده به تربت شهیدان گل سرخ پیغام شهید است به دوران گل سرخ
تــا جــان دگــر فـداکند رهبر را روئیده هـزارهـا بـه ایـران گـل سرخ