برادر عباسی همرزم شهید میگوید که حسین با تعداد ۱۰ نفر از نیروهای تحت امر خودش در محور عملیات استقرار داشت صبح عملیات بود که بیسیم صدا زد یک دستگاه بولدوزر خراب شد. نیروها آماده شدند جهت تعمیر آن دستگاه که حسین خودش پیش قدم شد گفت: شما بمانید خودم میروم…
شهید حسین رضایی
فرزند: محمدعلی
تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۲۰
زندگینامه
در آخرین ماه از فصل بهار سال ۱۳۴۱ در خانوادهٔ مستضعف مذهبی و متدین در روستای کاظم آباد دستگردان حسین پا به عرصهٔ وجود گذاشت و در سایهٔ مهر و محبت پدر و مادر زحمتکش و فداکار خود پرورش یافت. وی جهت تحصیل علم و دانش در دبستان ابتدایی زادگاه خود ثبت نام و تا کلاس پنجم به تحصیلات خود ادامه داد. ولی وضعیت معیشتی پدرش محمدعلی باعث شد که دیگر تحصیل را رها نموده و برای مساعدت در تأمین هزینههای زندگی مشغول به کار گردد. مدتی را به عنوان شاگرد جوشکار در عشق آباد مشغول شد و بعد از آن برای ادامه کار راهی شهرستان طبس گردید.
همزمان با شروع انقلاب اسلامی و حرکتهای مردمی منطقه دستگردان علیه رژیم شاه او نیز مثل سایر جوانان و نوجوانان این مرز و بوم با حضور در راهپیماییها خشم و انزجار خود را از رژیم شاه اعلام کرد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ضمن کار و تلاش و مساعدت در اقتصاد خانواده با انگیزهٔ خدمت به اسلام و قرآن و دفاع از نظام و انقلاب اسلامی با تشکیل بسیج عشق آباد به عضویت بسیج درآمد و خیلی از شبها را جهت نگهبانی در بسیج حضور پیدا میکرد.
به علت اینکه تنها فرزند خانواده بود از رفتن به سربازی معاف شد ولی شور و شوق حسین به امور نظامی بسیج و سپاه پاسداران، باعث گردید که تا سال ۱۳۶۲ در بسیج حضوری فعال و پرثمر داشته و بعداً در مورخهٔ ۱۳۶۲/۱۰/۱ به عضویت رسمی سپاه درآید چند صباحی بنا به تخصص خود در قسمت موتوری سپاه شهرستان طبس انجام وظیفه نمود و بعد به کردستان اعزام گردید و بیش از یک سال در مهندسی رزمی کردستان فعالیت کرد و به سلامت برگشت و پس از تجدید دیداری با خانواده به جبهههای جنوب اعزام و همه را در مهندسی رزمی لشکر ۲۱ امام رضا (ع) مشغول خدمت گردید.
یک سال از مأموریت حسین در جبهههای جنوب گذشت قرار بود که پایان مأموریت بگیرد و از جبهه ترخیص شود اما اطلاع پیدا کرد عملیات بزرگی در پیش است لذا ۱۵ روز مرخصی درخواست نمود و عازم شهرستان شد. ده روز از مرخصی او که گذشت اعلام شد که سریع خود را به منطقه برساند او بلافاصله به سمت اهواز حرکت کرد و با آمادگی کامل در عملیات بزرگ کربلای ۵ که با رمز مقدس یا زهرا (س) در منطقه عملیاتی شلمچه و شرق بصره در بامداد ۱۳۶۵/۱۰/۱۹ شروع شد شرکت کرد.
برادر عباسی همرزم شهید میگوید که حسین با تعداد ۱۰ نفر از نیروهای تحت امر خودش در محور عملیات استقرار داشت صبح عملیات بود که بیسیم صدا زد یک دستگاه بولدوزر خراب شد. نیروها آماده شدند جهت تعمیر آن دستگاه که حسین خودش پیش قدم شد گفت: شما بمانید خودم میروم لذا رفت دستگاه را در همان حین عملیات راه اندازی کرد و در حال برگشت به محل استقرار لشکر، هدف ترکش خمپاره قرار گرفت و با اصابت ترکش به قلبش در همان جا در مورخه ۱۳۶۵/۱۰/۲۰ به خیل عظیم شهدا پیوست.
پیکر پاک این پاسدار رشید اسلام چهار روز بعد از شهادت در بخش دستگردان تشییع و در روستای کاظم آباد به خاک سپرده شد و تعداد سه فرزند یک پسر و دو دختر از خود به جای گذاشت.