پشت این دیوار هر شب گل میآورند و شمع میسوزانند؛ یا به احترام آنها که سوختند و پر کشیدند یا برای آرامش دل خودشان که هنوز آتش آن سرد نشده است.
خبر طبس: پشت این دیوار هر شب گل میآورند و شمع میسوزانند؛ یا به احترام آنها که سوختند و پر کشیدند یا برای آرامش دل خودشان که هنوز آتش آن سرد نشده است.
۱۰ روز از سقوط دردناک هواپیمای آنتونوف میگذرد میگذرد اما هنوز محل حادثه برای مردم، داغ است، دودههای زبانههای آتش، تکههای دیوار بتونی خراب شده، کاج سوخته پیاده راه، حتی دیوار عاریه ساها، همه شهادت بر ماجرایی تلخ میدهند.
مسافرانی که از فرودگاه تهران، پلههای هواپیما را تک به تک بالا رفتهاند تا کمتر از ساعتی در خاک طبس باشند اما در دقیقهای، میهمان ناخوانده زمین میشوند در سقوطی تلخ با بوی دود و آتش و پیکرهایی که برای همخونشان هم قابل شناسایی نیست.
اما ما چه میدانیم امروز از حال دل آن خانوادهای که سالها در حسرت نوزادی بوده و ثمرهاش در این آتش سوخته است.
ما چه میدانیم از دل آشوبی مادری که روز واقعه، گواه یک اتفاق بد بوده است.
ما چه میدانیم از چشم انتظاری پدری که هنوز نمیخواهد بپذیرد که دیگر عزیزش از این سفر برنخواهد گشت.
ما چه میدانیم با سوختن این چهل و اندی نفر در این آتش، دل چندها نفر سوخته است.
ما چه میدانیم …
اما میبینیم که هر روز پشت دیوار عاریه محل حادثه، عدهای شام غریبان داشتهاند، گلهای پژمرده و شمعهای آب شده، قصه دلشان را شهادت میدهند، دیواری که روی آن نوشته شده است: لطفاً نزدیک نشوید!
اما آیا تلاشی میشود دعای میهماندار، همیشه برای سفری خوش، مستجاب شود، دیگر هواپیمایی سقوط نکند، دیواری نریزد، پیکری در آتش نسوزد، درخت کاجی نیمسوز نشود، شیرینی یک زندگی به سادگی بر باد نرود و…؟
فقط خدا میداند با هر پروازی، دل چند نفر میلرزد.
نوشته الهه رفیعینژاد – خبرگزاری فارس