جنگ دوم خلیجفارس را میتوان اولین بحران بزرگ بینالملل پس از جنگ سرد نامید که در منطقهای حساس و استراتژیک، میان جمع زیادی از بازیگران بینالملل و عراق متجاوز به خاک کویت به وقوع پیوست.
عراق پس از پایان جنگ علیه ایران
در پایان جنگ هشت ساله و در تابستان ۱۹۸۸ صدام حسین که مدعی پیروزی بود، جشنهایی در بغداد برپا کرد و پادشاهان و سران کشورهای عربی را به شرکت در این جشنها دعوت کرد. شیخ جابر الاحمد صباح امیر کویت در این جشنها شرکت نکرد و صدام کینه او را به دل گرفت. اما آنچه صدام بهعنوان پیروزی آن را جشن میگرفت، شکست فاجعهباری برای عراق بود و صدام مانند همه دیکتاتورها میخواست تا با هیاهوی تبلیغاتی و چراغانی خیابانها و رژه سربازانش نتایج تلخ جنگ را به فراموشی بسپارد.
عراق در پایان جنگ از نظر نظامی به مراتب نیرومندتر از آغاز جنگ بود ولی این قدرت نظامی با صرف بیش از دویست میلیارد دلار که نیمی از آن وام و کمک کشورهای خارجی بود قابل مطرح شدن است. عراق در آغاز جنگ با ایران بیش از سی میلیارد دلار ذخیره ارزی داشت؛ ولی در پایان جنگ نه فقط تمامی این ذخایر را به اضافه عایدات نفت در طول هشت سال خرج کرده بود؛ بلکه بیش از یکصد میلیارد دلار بدهی خارجی داشت(طلوع، ۱۳۷۰: ۱۸۸).
صدام در ملاقات خود با حسنی مبارک (رئیس جمهوری مصر) و ملک حسین (پادشاه اردن) که ۲۴ فوریه ۱۹۹۰ در امان صورت گرفت، از این هم پیشتر رفت و گفت که اگر ملک فهد و شیخ جابر سی میلیارد در جریان جنگ عراق با ایران به عراق کمک کردهاند، این پول خون سربازان عراقی بوده است که برای حفظ تاج و تخت آنها ریخته شده است. آنها نه تنها باید از پسگرفتن این پول صرف نظر کنند؛ بلکه باید سی میلیارد دلار دیگر هم برای حل مشکلاتی که عراق در نتیجه این جنگ گرفتار آن شده است، بپردازند.
صدام درحالی که با خشم و نفرت از ملک فهد و امیر کویت نام میبرد، گفت: اگر آنها به تقاضاهای عراق ترتیب اثر ندهند، ما هم انتقام خون سربازان عراقی را از آنها خواهیم گرفت. صدام از حسنی مبارک و ملک حسین خواست که سخنان او را به ملک فهد و امیر کویت بازگو کنند.
مبارک از مداخله در این مسئله خودداری کرد؛ ولی ملک حسین در روز ۲۶ فوریه عازم عربستان سعودی و سپس کویت و امارات متحده عربی شد تا راه حلی برای مشکلات صدام بیابد. ملک فهد، شیخ جابر و شیخ زاید به تهدیدهای صدام اعتنایی نکردند و ملک حسین دستخالی از سفر باز گشت. امیرکویت در ملاقات با ملک حسین به او گفته بود که هرگونه کمکی از سوی کویت به عراق در آینده موکول به حل اختلافات مرزی دو کشور و بهرسمیتشناختن مرزهای کویت از سوی دولت عراق است.
سیاست دوگانه آمریکا با عراق پس از آتشبس با ایران
در نیمه اول سال ۱۹۹۰ که روابط عراق و کشورهای ساحلی خلیجفارس به مراحل بحرانی رسیده بود آمریکا سیاست دوگانهای در مورد عراق در پیش گرفت. یک نمونه از اولین تضاد و دوگانگی در سیاست آمریکا مسافرت «جان کلی»، معاون امور خاورمیانه وزارت خارجه آمریکا به بغداد در اواسط فوریه و ملاقات او با صدام حسین بود. ضمن اینکه وزارت خارجه آمریکا از علاقه واشنگتن به گسترش روابط خود با عراق سخن گفت، اما یک هفته بعد از آن وی در گزارش سالانه وزرات خارجه آمریکا درباره حقوق بشر، که دوازده صفحه آن به عراق اختصاص داشت، عراق بهعنوان یکی از بدترین نمونههای نقض حقوق بشر معرفی شد.
در دوم آوریل ۱۹۹۰، صدام حسین در سخنرانی شدیداللحنی در پاسخ یک مقام اسراییلی که گفته بود اگر عراق قصد تجاوز به اسراییل را داشته باشد، اسرایل از تمام امکانات خود حتی سلاحهای اتمی استفاده خواهد کرد، گفت: اگر صیهونیستها ما را با بمب اتمی تهدید میکنند، ما هم سلاح شیمیایی در مقابل آنها بهکار خواهیم برد و اسراییل را به آتش خواهیم کشید.
یک هفته پس از پخش سخنان صدام حسین، مطبوعات و شبکههای تلویزیونی آمریکا که بیشتر در اختیار سرمایهداران یهودی بودند بهشدت صدام و رژیم بعثی عراق را مورد حمله قرار دادند.
از آن جمله مجله معتبر «نیوز ویک» روی جلد و هشت صفحه کامل خود را به خطری که صدام حسین برای امنیت خاورمیانه ایجاد کرده است، اختصاص داد و نوشت که عراق ۹سال پس از بمباران راکتورهای اتمی آن کشور از طرف نیروی هوایی اسراییل باردیگر در تداراک برای راهانداختن راکتور اتمی و ساختن سلاح اتمی است و اگر به حال خود گذاشته شود در آینده نزدیک موشکهای خود را با کلاهکهای اتمی مجهز خواهد ساخت.
در زمان جنگ تبلیغاتی علیه صدام در ۱۲ آوریل ۱۹۹۰، شش سناتور آمریکایی به ریاست «رابرت دال» رهبر جمهوریخواهان (حزب طرفدار بوش) در سنای آمریکا وارد بغداد شدند. دیدار سناتورهای آمریکایی با صدام سه ساعت طول کشید و در آن کلیه مسائل مربوط به روابط آمریکا و عراق مورد بحث قرار گرفت. صدام در این ملاقات خشم خود را از مطالبی که در رسانههای خبری آمریکا علیه وی منتشر می شد ابراز داشت؛ ولی «آلان سپمپسون»، یکی از سناتورها در جواب او گفت که این مطالب مربوط به رسانههای خبری آمریکا است و ربطی به سیاست دولت آمریکا ندارد و دولت آمریکا خواستار حسن روابط با دولت عراق است.
یک دلیل آشکار آن این است که قطعنامهای که برای بهکارگرفتن مجازاتهای اقتصادی علیه عراق به سنای آمریکا تسلیم شده بود با مخالفت دولت مواجه شده است. به نقل از مجله تایم در این مقالات سناتورها درباره تهدید استفاده از سلاح شیمیایی علیه اسراییل از صدام توضیح خواستند. صدام تهدید خود را تکرار کرد و گفت: «من به ژنرالهای خودم دستور دادهام در صورت حمله اسراییل به عراق هرچه در انبارهای تسلیحاتی خود دارند بر سر اسراییل بریزند. این دستور حتی در صورت مرگ من هم اجرا خواهد شد».
ریشههای جنگ دوم خلیجفارس و روند تحولات آن
پس از پایان جنگ هشت ساله عراق علیه ایران انتظار میرفت که منطقه خلیجفارس نظم و ثبات خود را بازیابد. جنگ توانفرسای هشت ساله عراق با ایران نه تنها آسیبهای فراوانی برای هر دو کشور درپی داشت؛ بلکه کل منطقه خلیجفارس را نیز تحت تأثیر تحولات خود قرار داد. تمامی کشورهای منطقه که بهنوعی وابسته به این آبراه مهم بینالمللی بودند، برای حفظ منافع خود و دستیابی به اهداف و منافع جدید، بهدنبال آن بودند تا ثبات و آرامش واقعی به خلیجفارس حاکم شود؛ اما تهاجم عراق سبب شد تا منطقه نتواند پس از پایان جنگ روی آرامش را بهخود ببیند.
با توجه به اینکه خوزستان و کویت همواره برای عراق دو هدف مهم و استراتژیک بود، پس از ناکامی در تجزیه خوزستان و پیوستن آن به خاک عراق طبیعی بود که بهسوی دستیابی به هدف مهم دوم خود یعنی کویت پیش رود. با برقراری آتشبس در جنگ ایران و عراق، نگرانی فزایندهای نسبت به سیاستهای توسعهطلبانه و تجاوزکارانه عراق، دولت کویت و سایر دولتهای خلیجفارس را فراگرفت.
ادامه ادعاهای اراضی عراق نسبت به کویت افزایش نیروهای نظامی آن به بیش از یک میلیون نفر، ایجاد زرادخانههای عظیم سلاحهای موشکی و شیمیایی و استفاده بیپروا از آنها در تجاوز به ایران و مناطق کردنشین خود نیز این نگرانیها را افزایش داد(مجله اطلاعات سیاسی-اقتصادی شماره ۳۷: ۸).
موضعگیریها و سخنرانیهای صدام و مقامات عراقی نیز بهگونهای بود که همگی حکایت از اهداف جاهطلبانه و بلندپروازانه عراق در منطقه خلیجفارس داشت. عراق پایان بنبست دراز مدت جنگ با ایران را همانند یک پیروزی نمایش داد. غرور عراق در مقابله با دشمن برتر، قوی و پرجمعیتتر از خود، قابل درک بود؛ اما نفرتش توجیهی نداشت.
پس از ژوئیه ۱۹۸۸، خودبینی و هراس از آینده نامطلوب جزء ویژگیهای صدام شد(دن کوهن، ۱۳۷۵: ۹). این مسئله سبب شد تا صدام حرکت گستردهای را برای در دستگرفتن قدرت در خلیجفارس آغاز کند. از زمان توقف جنگ ایران و عراق در ۱۸ اوت ۱۹۸۸ عراق تصمیم گرفت تا قدرتمندترین کشور منطقه خلیجفارس شود و جایگاه قدرتمندی را که پیشتر مصر داشت در میان کشورهای عربی بهدست آورد و به یک برتری تسلیحاتی با اسراییل برسد(خالوزاده، ۱۳۷۵: ۲۰)
جنگ هشت ساله با ایران سبب شده بود تا عراق با مشکلات درونی بسیاری روبهرو شود. تقویت گسترده نیروهای نظامی و آمادهسازی ارتش بزرگ و مسلح که هیچگاه پس از خاتمه جنگ با ایران نیز متوقف نشد، به تنهایی زمینهساز برتری منطقهای عراق نبود. مجموعهای از عوامل مساعد از نظر اقتصادی، سیاسی و ژئوپلیتیک برای این هدف وجود داشت. از نظر اقتصادی عراق همواره با مشکلات ساختاری مواجه بود.
نرخ بالای رشد جمعیت، ناچیزبودن بازده صنعتی، وابستگی زیاد به خارج از نظر محصولات غذایی هرگونه امکان بهبود را از میان برده بود. عراق در سال ۱۹۱۹ معادل ۱۱ میلیارد دلار واردات غیر نظامی، ۵ میلیارد دلار واردات نظامی، ۳ میلیارد دلار بازپرداخت وامها و ۱ میلیارد دلار مخارج دیگر داشت. همچنین قدرت در رأس هرم نیز اشکال داشت. افزون بر آن سؤالات زیادی ذهن نخبگان ارتش را به خود مشغول کرده بود که هدف از حمله عراق به ایران چه بود؟ چرا بدون پیروزی خاتمه یافت؟
اگرچه عراق، بعد از هشت سال جنگ با ایران در نزد افکار عمومی ملت خود، صحنه را بهگونهای ترسیم کرده بود که گویی با دست پر و پیروزی از این میدان خارج شده است؛ اما گذشت زمان مشکلات متعددی را در برابر رهبران عراق قرار داد که حتی آنها از توان دولت عراق خارج بود. برای نمونه مخارج عراق در طول جنگ با ایران ۲۴۱ میلیارد دلار وارد شد که این مقدار از درآمد نفتی عراق در مدت زمان ۶۰ سال (۱۹۳۰ تا ۱۹۹۰) بیشتر بود. بهره بدهیهای عراق به کشورهای خارجی نیز ۴ میلیارد دلار در سال تخمین زده میشد(جودیت میلر،۱۳۷۰: ۵۰).
از سوی دیگر در فاصله ۱۸ ماه پس از برقراری آتشبس، در حدود سیصد هزار سرباز از جبههها مرخص شده بودند و به آغوش خانوادههای خود بازگشتند. آنها قبل از هر چیز به کار احتیاج داشتند و رژیم باید با اجرای برنامههای تازه، بازار کار گستردهای ایجاد میکرد؛ اما تعهدات ناشی از الزام بازپرداخت دیون، توان هرگونه برنامهریزی منطقی و اصلاحات دامنهدار را از رژیم عراق گرفت. بهتبع آن موج جدیدی از نارضایتی عمومی، بخشهای مختلف جامعه را فرا میگرفت که این مسئله برای مقامات عراق هشداری جدی بود.
اگرچه دولت عراق از بعد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی با مشکلات فراوانی روبهرو بود و این مشکلات رژیم را با چالشی جدی و اساسی روبهرو ساخته بود؛ اما از نظر نظامی توانایی بالایی داشت و دائم به توانایی آن نیز میافزود. عراق پس از پایان جنگ با ایران ۵۵ لشکر در مقابل ده لشکر در سال ۱۹۸۰، یک میلیون سرباز آماده جنگ، پانصد فروند هواپیمایی نظامی و ۵۵۰۰ دستگاه تانک داشت(پیتر سالینجر-اریک لورن ،۱۳۷۰:۶۰).
در چنین وضعیتی و با تکیه بر چنین نیروی نظامی و امکاناتی، آسانترین و در دسترسترین راه برای صدام حمله به کویت و تصرف آن کشور بود. عراق بدینوسیله میتوانست از بار مشکلات نظامی و درونی خود بکاهد و دست به فرافکنی بحران درونی خود بزند. همچنین با تصرف کویت، به هدف اصلی خود در خلیجفارس دست مییافت. درواقع تجاوز عراق، بخشی از تلاش این حکومت بود تا موجودیت خود را پس از جنگ با ایران و بحرانهای ناشی از آن حفظ کند و بتواند با تهدیدهایی که مسئولیت آن رژیم را به خطر انداخته بود به مقابله برخیزد. عراق برای اجرای این حمله از مدتها پیش از آن به زمینهسازی تبلیغاتی فراوانی دست زد؛ بهگونهای که بار دیگر ادعاهایی در مورد کویت تکرار کرد.
برای نمونه صدام در دیدار با سردبیر مجله کویتی القبس در اواخر سال ۱۹۸۸ ضمن پرخاش به وی، بهدلیل انتشار مقالهای که در مورد اختلافات مرزی عراق و کویت بود گفت: از کدام مرزها سخن میگویید، اگر مقصودت حدود مرز قصر امیر است، عرضی نیست؛ اما اگر از مرزهای عراق و کویت سخن میگویی، باید گفت که آیا از عراق میخواهی مرزهایی را که استعمارگران وضع کردهاند را بپذیرد (روزنامه اطلاعات،۶ دی ماه ۱۳۶۷).
در فوریه ۱۹۸۹، نیز عراق برای تکمیل برنامههای توسعهطلبانه خود به تشکیل شورای همکاری عرب در برابر شورای همکاری خلیجفارس اقدام کرد و کشورهای مصر و اردن و بعدها، یمن (شمالی) را در این مجموعه گرد هم آورد. این شورا وسیلهای در دست عراق برای گسترش نفوذش در خلیجفارس بود. ایجاد این شورا مصداقی برای نقش جدید رهبری منطقهای، عراق بهشمار میرفت. از سوی دیگر عراق، بهویژه سیاست خصمانهای را نسبت به کویت و نسبت به کشورهای عرب حاشیهنشین خلیجفارس در پیش گرفت و آنها را متهم کرد که بهدنبال ضربهزدن به منافع اقتصادی عراق هستند و این ضربهای از پشت به عراق است.
عراق، کویت و امارات متحده عربی را متهم کردند که با نفوذ خود در اوپک زمینه کاهش قیمت نفت را فراهم آورند و بدینوسیله ضربه نفتی را به اقتصاد این کشور وارد کردهاند. همچنین کویت را متهم به دزدیدن نفت حوزه رومیله کرد. حوزه رومیله که متشکل از تعدادی چاه نفت است، در جنوب عراق به صورت مشترک میان دو کشور عراق و کویت واقع شده است و عراقیها میگفتند که کویت از این حوزه نفتی، مقداری نفت سرقت کرده است. عراق خواستار ۵/۲ میلیارد دلار غرامت از کویت بود. در ضمن آنها خواستار ۱۰ میلیارد دلار کمک از کویت بودند و از آنها میخواستند که جزایر وربه و بوبیان را به عراق واگذار کند.
عراق در موقعیتی دست به تهاجم زد که تحولات بسیار گسترده ای در عرصه بین المللی درحال وقوع بود. کاهش نفوذ اتحاد شوروی بهعنوان مهمترین حامی عراق در منطقه، پایان جنگ سرد، تحولات عمده در اروپا، سیاستهای خاص ایالات متحده و عربستان در قبال عراق از جمله عوامل بسیار مهمی بودند که در حمله عراق به کویت مؤثر بودند.
هنگامی که عراق به کویت حمله کرد، سختترین حملات و انتقادات از سوی مقامات آمریکا از این کار عراق صورت گرفت. در ۲ اوت ۱۹۹۰ یعنی همان روزی که عراق، کویت را اشغال کرد، جورج بوش(رئیس جمهور آمریکا) در آستین کلرادو ضمن اعتراض شدید به صدام بیانیه سیاسی جدید آمریکا را اعلام کرد، وی گفت: «با وجود از بین رفتن تهدید اتحاد شوروی جهان با خطراتی روبهرو است که تهدید آنها برای منافع آمریکا بسیار مهم است که بهصورت کلی با الگوهای اولیه روابط آمریکا – شوروی تفاوت دارد. بهعلت همین تهدیدها از جمله فعالیت تجاوزگرانه قدرتهای مسلح و مجهز منطقهای، ایالات متحده مجبور است تا نیروهای نظامی خود را در کمال قدرت و آمادگی حفظ کند».
بعد از گذشت پنج روز از اشغال کویت، رئیس جمهور آمریکا در سخنانی خطاب به مردم کشورش برای هدایت استراتژی ایالات متحده آمریکا در این مورد، چهار اصل را معین کرد. این اصول عبارت بودند از:
-عقبنشینی کامل و بیقید و شرط عراق از کویت؛
– بازکردن حکومت مشروع کویت؛
– پایبندی به امنیت و ثبات در خلیجفارس؛
– حفاظت از اتباع آمریکا در منطقه(دن کوهن،۱۳۷۵: ۱۷۰).
هفته بعد از آن، بوش اجرای این اصول را از مهمترین اهداف آمریکا در این بحران معرفی کرد. درپی آن و بهدنبال دعوت مقامات کویت و عربستان از آمریکا، این کشور حجم زیادی نیرو و تسلیحات نظامی به منطقه خلیجفارس فرستاد. نیروی آمریکا در منطقه هشت لشکر، واحدهای پشتیبانی و دو نیروی تفنگدار دریایی مستقر در سواحل عربستان و یک تیپ و یک واحد تفنگدار در منطقه خلیجفارس را شامل میشد.
این نیروها در حدود ۲۰۰۰ تانک ام یک و آیک در اختیار داشتند و حدود ۱۳۰۰ هواپیمای جنگنده متعلق به نیروی دریایی و هوایی در منطقه حاضر داشتند. سربازان آمریکایی تعدادشان حدود ۴۳۰ هزار نفر بود که ۲۴۵ هزار نفر، نیروی کشورهای متحد آنها را یاری میکردند(روزنامه اطلاعات، ۱۷ بهمن ۱۳۶۹). این همه نیرو و تجهیزات در مرحله اول بحران در منطقه مستقر شدند و بهتدریج به تعداد آنها افزوده شد. لسن آپسن، رئیس کمیسیون نیروهای مسلح مجلس نمایندگان آمریکا در زمان بحران خلیجفارس در اینباره گفت:
«تهاجم عراق به کویت، آمریکا را به سه مسئله نگرانکننده روبهرو ساخته است. این سه عبارتند از: نفت، تجاوز و توانایی هستهای، بحران خلیجفارس منافع بنیادی و دراز مدت آمریکا در منطقه و ثبات خاورمیانه را تهدید میکند از زمان فرانکلیت روزولت تمام رؤسای جمهور آمریکا امنیت و ثبات خلیجفارس را هدف اصلی خود قرار دادهاند. این هدف تا اندازه زیادی نشانگر منافع ما است اگر قرار باشد تا ثبات و امنیت در منطقه برقرار شود، برتری نظامی عراق باید از بین برود»(روزنامه اطلاعات،۱۷ بهمن ۱۳۶۹).
هارولد براون وزیر امور دفاع پیشین آمریکا در مورد خطر اصلی در خلیجفارس، در سخنانی در کمیته امور خارجی مجلس نمایندگان گفت:
«آنچه در خلیجفارس در معرض خطر قرار دارد، رفاه اقتصادی و سیاسی ایالات متحده آمریکا و متحدان آن است. اگر کشورهای صنعتی و پیشرفته جهان از دسترسی به منابع انرژی خلیجفارس محروم شوند نتیجه اش احتمالاً ورشکستگی و به دردسرافتادن متحدان اقتصادی و جهانی خواهد بود (مجموعه مقالات اولین سیمنار خلیجفارس، ۱۳۶۹: ۸۳).
به وضوح مشخص بود که با تهاجم عراق به کویت و اشغال آن کشور کوچک و نفتخیز خلیجفارس که بر بستری از نفت قرار گرفته است، عراق بتواند به ۲۰ درصد ذخایر نفتی کل جهان مسلط شود. این مسئله چالش بدی برای جهان سرمایهداری بود. اما نکته مهم این است که عراق درحالی دست به چنین اقدامی زد که آمریکا در جریان تحولات و سیاستهای توسعهطلبانه عراق قرار داشت.
در زمان جنگ عراق با ایران هنگامیکه عراق در موضع ضعف قرار گرفت، آمریکا برای جلوگیری از سقوط عراق، ابتدا روابط اقتصادی را با عراق گسترش داد و بهصورت غیرمستقیم در پوشش کمکهای کشاورزی، به تجهیز تسلیحاتی عراق پرداخت و سپس روابط سیاسی که سالها میان دو کشور قطع بود را برقرارکرد و به این وسیله خود را در جنگ عراق با ایران، همپیمان عراق نشان داد. همین مسئله سبب شد تا عراق قدرت نظامی خود را بهشدت گسترش دهد. حتی با خاتمه جنگ میان عراق و ایران نیز این روند نه تنها کند نشد، بلکه گسترش پیدا کرد .
باوجود این روند ایالات متحده به تقویت روابط خود با عراق پرداخت و بهگونه ای زمینههای بروز اداره بحران خلیجفارس را فراهم آورد. با بروز بحران خلیجفارس و مخالفت آمریکا با اقدام عراق، آنها کوشیدند تا جامعهی جهانی را در این مسیر با خود همراه سازند. بهعبارت دیگر، آمریکا با توجه به وضعیت پیش آمده در جهان بعد از پایان جنگ سرد، در مقام و موقعیتی قرار گرفته بود که نیاز داشت به جهانیان نشان دهد که در این فضا تنها ابرقدرت بیرقیب در جهان است و بحران خلیجفارس میتوانست این موضوع را عینیت بخشد.
آمریکاییها نمیتوانستند با بیان این موضوع که امنیت اقتصادیشان توسط عراق به خطر افتاده است، جهانیان را به مشارکت در مقابله با عراق فرا بخوانند؛ بنابراین لازم بود تا با ارائه دلایلی محکم افکار عمومی جهان را در این زمینه اقناع کنند. جیمز بیکر، وزیر امور خارجه آمریکا در زمان بحران خلیجفارس، این دلایل را بیان داشت. وی در زمینهی تهاجم عراق به کویت چنین گفت: «آمریکا سه دلیل برای مقابله با عراق دارد، اول آنکه تجاوز عراق با صلح جهانی منافات دارد، دوم تجاوز عراق گونهای مبارزهطلبی منطقهای است … اگر رفتار صدام قاعده شود هیچ امیدی به صلح جهانی در این منطقه باقی نمیماند و سومین دلیل اینکه تجاوز عراق اقتصاد جهانی را تهدید میکند و سلامت اقتصادی جهانی بستگی به منافع انرژی خلیجفارس خواهد داشت. نه ما و نه جامعه جهانی تحمل این را نخواهیم داشت که یک دیکتاتور به این دسترسی نظارت کند»(مجله اطلاعات سیاسی –اقتصادی، ۱۳۸۲: ۲۷-۲۸).
افزون بر این دلایل ایالات متحده آمریکا تلاش کرد تا با دخالتدادن سازمان ملل در بحران خلیجفارس، عمل خود را از بعد حقوق بینالملل نیز مشروع جلوه دهد. جرج بوش که خود زمانی نمایندهی آمریکا در سازمان ملل بود تلاش کرد تا با دخالتدادن سازمان ملل در این مسئله، عملیاتی را رهبری کند که در دیدگاه جهانیان یک عملیات دستهجمعی علیه عراق و تجاوزش بود و این برای سیاست آمریکا در خلیجفارس در قبال بحران خلیجفارس پوششی بود. در این زمان آمریکا توانست با دستگرفتن این جریان در سازمان ملل متحد در دوران ضعف و سستی اتحاد شوروی، تأثیر عمدهای بر قطعنامه سازمان ملل بهجای بگذارد.
به همین جهت سازمان ملل متحد توانست در قبال این بحران تصمیمات یکپارچهای بگیرد. انضمام کویت به عراق معارضه مهمی در قبال شورای امنیت سازمان ملل بود که مطابق منشور خود، وظیفه اصلی حفظ صلح و امنیت بینالمللی را بهعهده دارد. عدم واکنش مؤثر شورای امنیت میتوانست به اعتبار تازه تقویت سازمان ضربه بزند. درعمل سازمان ملل متحد توانست بیشتر بهدلیل وجود رشتهای از شرایط مساعد و ناشی از پایان جنگ سرد و اتکای بیسابقهای چین و اتحاد شوروی به حسن نیت غرب بهویژه ایالات متحده آمریکا تصمیمات یکپارچهای بگیرند (دن کوهن، ۱۳۷۵ :۱۱).
آنچه که در عمل رخ داد، این بود که اقدام عراق، بهشکل دسته جمعی از سوی بیشتر کشورهای دنیا محکوم شد و کشورهای محدودی بودند که از عراق حمایت کردند. اگرچه آنها نیز بعضاً عمل عراق در تجاوز به کویت را محکوم کردند؛ اما نقش آمریکا و کشورهای غربی در این مقابله، بیش از سایرین بود. آنها با دردستگرفتن جریان تصمیمگیری در سازمان ملل متحد، تمام تلاش خود را بهکار بستند تا به هر شکل ممکن عراق را تحت فشار بگذارند. بنابراین با توجه به این موضع و تحولات و سرسختی عراق در پافشاریکردن بر مواضعش در خاک کویت، بهنظر میرسد که جنگ میان نیروهای متحدین و عراق اجتنابناپذیر باشد.
قطعنامه ۶۷۸ سازمان ملل متحد چراغ سبزی بود برای واشنگتن که بعد از پایان ضربالاجل به میل خود جنگ را آغاز کند و هیچگونه اجباری برای در جریانگذاشتن شورای امنیت و هیچگونه مانعی در مورد تسلیحات نابودکننده و یا میزان خسارت اهداف غیرنظامی در متن قطعنامه قید نشده بود(روزنامه جمهوری اسلامی ایران ، ۵ فروردین ۱۳۷۰). پس از قبول شورای امنیت سازمان ملل متحده در استفاده از زور علیه نیروهای عراقی در کویت، نیروهای متحدین به رهبری ایالات متحده آمریکا جنگ سختی را علیه عراق آغاز کردند.
جنگ متحدین با عراق در اواخر شب ۶ ژانویه آغاز شد. جورج بوش در ساعات اولیه بامداد اعلام جنگ کرد. وی هدف اصلی ۲۸ کشور حاضر در جنگ را آزادسازی کویت اعلام کرد. عملیات جنگی ابتدا با انجام حملات سنگین نیروهای هوایی متحدین علیه عراق از ۲۸ ژانویه آغاز شد. با انجام شش هفته بمباران هوایی و موشکی به مواضع عراق از ۲۸ فوریه نیروهای زمینی کشورهای متحد که بیشترآمریکایی، انگلیسی و فرانسوی بودند با تانک و توپ و خمپاره به پیشروی در داخل خاک کویت اقدام کردند( سعید خالو زاده ،۱۳۷۵: ۱۷).
شکلی که نیروهای غرب در قبال عراق عمل کردند، بین استراتژی نظامی و نشانگری بود. به موجب این استراتژی، کشور مهاجم یا مهاجمان که همان نیروهای متحدین بودند با استفاده از حملات گسترده هوایی، اهدافی را نشانه میگرفتند که خسارتهای بهجا مانده عراق را مجبور کرد تا از ادامه توسل به زور و جنگ خودداری کند(روزنامه اطلاعات ،۲ بهمن ۱۳۶۹). بار اصلی عملیات را آمریکا بهدوش میکشید. با انجام بیش از ۷۰ هزار سورتی پرواز، ضربات مهلکی را به عراق وارد کردند. در این حملات افزون بر مراکز تجمع نیروهای عراقی در کویت و عراق، سکوهای پرتاب موشک و کار تولید سلاحهای متعارف و شیمیایی، منابع آب، مخازن انرژی، منابع برق، پلها، جادههای ارتباطی و فرودگاههای عراق نیز در سطح گستردهای منهدم شد.
پس از انجام این عملیاتها که کل نیروهای عراق را زمینگیر کرد، عملیات زمینی باعنوان طوفان صحرا آغاز شد و نیروهای متحدین توانستند در مدت۱۰۰ ساعت، نیروهای ضعیف و بیروحیه عراقی را شکست دهند و کویت را آزاد کنند. حتی در مناطقی به درون خاک عراق نفوذ کنند. پس از آن بود که رژیم عراق تسلیم شد و بهنوعی جنگ خلیجفارس، پس از گذشت شش ماه بحران و التهاب به پایان رسید.
نتیجه گیری
جنگ خلیجفارس اولین تنش بزرگ پس از فروکشکردن دامنه جنگ سرد بود که جهان را با وضعیت جدیدی روبهرو ساخت. این وضعیت فرصت مغتنمی بود تا ایالات متحده آمریکا با توجه به ضعف گسترده اتحاد شوروی و عدم تأثیرگذاری قاطع آن کشور در تحولات جهانی، بهدنبال آن باشد که نقشی نو و جدید را بهعنوان تنها ابرقدرت جهان ایفا کند. مشخص است که سیاستهای مبهم آمریکا در قبال اختلافات عراق و کویت بهنوعی در بروز این بحران نقش مهمی داشت. عراق احتیاج به چراغ سبزی داشت تا نیت و خواسته خود را که همواره درپی انجام آن بوده است؛ اجرا کند.
اشغال کویت در آن زمان میتوانست موقعیت عراق را در منطقه حساس و استراتژیک خلیجفارس به عنصر مؤثرتری ارتقا بخشد. چنانکه گفته شد عدم موضعگیری صریح سیاستگذاران آمریکایی در قبال این خواسته عراق و حتی بهنوعی تشویق این کشور یکی از عوامل مهم در بروز بحران دوم خلیجفارس بود.
ایالات متحده با اشغال عراق و تحریم همه جانبه و در محاصره قراردادن ایران و با طرح تغییر در نقشه و دپیلماسی رعب و وحشت در میان کشورهای حوزه خلیجفارس در نظر دارد تا با کمک رژیم صیهونیستی تسلط کامل خود را بر منطقه استراتژیک خلیجفارس و منابع نفتی آن تکمیل کند تا در آینده بهعنوان ابزاری در جهت کنترل قدرتهای رقیب از آن بهره برداری کند.
پس از بروز بحران، آمریکا نقشی متفاوت با قبل را در این زمینه نشان داد. آمریکا تلاش گستردهای بهکار برد تا با در اختیارگرفتن رهبری نیروهای متحد علیه عراق (با کسب مشروعیت از سازمان ملل) بهنوعی مدیریت این بحران بزرگ را در اختیار گیرد. این موضوع میتوانست این نکته را برای جهانیان روشن سازد که در جهان پس از پایان جنگ سرد آمریکا ابرقدرت بیرقیبی است که وظیفه کنترل و مدیریت بحرانهای بزرگ بینالمللی را بهعهده دارد. بهعبارت دیگر قاعده برخورد با این شکل بحرانها را باید ایالات متحده آمریکا مشخص کند. این موضوع به معنای تسلط آمریکایی مسائل دنیا بود.
از سوی دیگر این بحران میتوانست قواعد اقتصادی جهان را در مدار جدیدی قرار دهد. آمریکا به خوبی آگاه بود که شریان اقتصادی ژاپن و اروپا عرصه را بر آمریکا تنگ کرده بودند و در مواردی گوی سبقت را نیز از آن ابرقدرت ربوده بودند. این بحران میتوانست زمینه کنترل این شریان حیاتی را در اختیار آمریکا قرار دهد و بدین ترتیب موضع رقابتی آن کشور با اروپا و ژاپن تقویت شود. در کنار این روند، آمریکا میتوانست سیستم امنیتی جدیدی را مطابق با خواستههای خود طراحی کند. افزون بر آن بازار خرید تسلیحاتی کشورهای ثروتمند و نفتخیز خلیجفارس را نیز در اختیار گیرد و از این راه با فروش تسلیحات مدرن و پیشرفته، البته در سطحی کنترلشده و تحت نظارت خود، گوی سبقت را از رقبا برباید.
این بحران همچنین این فرصت را در اختیار ایالات متحده آمریکا قرار داد که با ایجاد شکاف میان کشورهای عربی و تبدیلکردن آنها به دو جریان رادیکال و محافظهکار بهصورت جدی فرایند صلح اعراب و اسراییل را پیگیری کند. بدین ترتیب بهدنبال آن باشد تا به یکی از مهمترین مشکلات سیاست خارجی خود در منطقه خلیجفارس نظم و انسجام ببخشد. بهصورت کلی ایالات متحده آمریکا توانست از قبل جنگ دوم خلیجفارس منافع بسیاری را بهدست آورد. این مسئله تأثیر مهمی را در ارائه نقش جهانی این ابر قدرت از خود برجای گذاشت.
البته قابل توجه اینکه که شرایط خاص جهان پس از پایان جنگ سرد و خلأ ناشی از عدم حضور ابر قدرت رقیب (اتحاد شوروی) در تحولات جهانی، کمک شایانی به ایالات متحده آمریکا کرد تا چنین نقشی را بر عهده بگیرد. این موضوع با مشخصشدن صفبندیهای جدید جهانی و از میانرفتن خلأ ناشی از فروپاشی اتحاد شوروی وارد مرحله دیگری شده است و بهشکل کلی نقش ابرقدرتی آمریکا با چالش جدی مواجه شده است.
مراجع
منابع:
ابوغزاله، عبدالحلیم(۱۳۸۰)، عراق و جنگ ایران و عراق، ترجمه نادر نوروز شاد، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ.
ازغندی، علیرضا(۱۳۸۲)، روابط خارجی ایران، تهران، قومس.
پیر سالینجر ، اریک لوران(۱۳۷۰) ، جنگ خلیجفارس، پرونده محرمانه، ترجمه: موسی احمدزاده ، تهران: اطلاعات.
ترابی، یوسف(۱۳۷۹) ، بررسی رو ابط اقتصادی ایران و آمریکاآمریکا ، تهران: موسسه چاپ و نشر عروج.
جان گرنویل(۱۳۷۷)، تاریخ جهان در قرن بیستم، ترجمه: حمید شیرازی، تهران: پژوهشکده فروزانفر.
جعفری ولدانی، اصغر(۱۳۶۷)، بررسی تاریخی اختلافات مرزی ایران و عراق، تهران: مطالعات سیاسی و بین الملل.
جعفری ولدانی، اصغر(۱۳۷۴)، تحولات مرزها و نقش ژئوپلیتیک آن در خلیجفارس، تهران: نشر قوس.
جعفری ولدانی، اصغر(۱۳۷۶)، نگاهی تاریخی به جزایر تنب و ابوموسی، تهران: انتشارات وزارت امور خارجه.
جعفری ولدانی ، اصغر(۱۳۸۱)، ژئوپلیتیک جدید دریای سرخ و خلیجفارس، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی.
جودیت میلر ، لوری میل روا(۱۳۷۰) ، از تکریت تا کویت، ترجمه: حسن تقی زاده میلانی، تهران: کویر.
خالوزاده، سعید(۱۳۷۵)، مواضع شورای امنیت در قبال عراق و کویت، تهران: انتشارات وزارت امور خارجه.
دن کوهن، الکس دنچف(۱۳۷۵)، دیدگاه های بین المللی درباره جنگ خلیجفارس، ترجمه: محمدحسین آریا، تهران: انتشارات وزارت امور خارجه.
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی(۱۳۶۴)، گذری بر پنجمین سال جنگ تحمیلی، تهران: روابط عمومی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی.
طلوعی، محمود(۱۳۷۰)، جنگ خلیجفارس و آینده خاورمیانه، تهران: انتشارات تهران.
رمضانی، روحالله(۱۳۸۴)، سیاست خارجی جمهوری اسلامی، ترجمه علیرضا طیب، تهران، نشر نی.
گاملن، الیزابت و پل راجرز(۱۳۶۸)، قرار گرفتن نفتکشهای کویتی زیر پرچم ایالت متحده: دلایل و تأثیرات آن؛- بازشناسی جنبههای تجاوز و دفاع، جلد دوم، تهران: دبیرخانه کنفرانس بینالمللی تجاوز و دفاع.
لیون تی هدر(۱۳۷۳)، باتلاق آمریکا در خاورمیانه، ترجمه: رضا حائر، تهران: اطلاعات.
مجموعه مقالات یازدهمین همایش بین المللی خلیجفارس(۱۳۸۰)، تهران: دفتر مطالعات سیاسی بینالمللی.
مجموعه مقالات اولین سمینار خلیجفارس(۱۳۶۹)، تهران: انتشارات وزارت امور خارجه.
قوام، عبدالعلی(۱۳۷۲)، اصول سیاست خارجی و سیاست بینالملل، تهران: انتشارات سمت.
«بررسی جنگ عراق» ، مجله اطلاعات سیاسی – اقتصادی ، شماره ۳۷
روزنامه اطلاعات، ۱۷ بهمن ۱۳۶۹
روزنامه جمهوری اسلامی، ۷ فروردین ۱۳۷۰
مجله اطلاعات سیاسی – اقتصادی ، شماره ۱۰۷ و ۱۰۸
موسوی،سید مسعود(بهار۱۳۸۳)، "بررسی مواضع و عملکرد کویت در جنگ ایران و عراق"،دوره ۲، شماره ۸.
کردزمن، آنتونی(۱۳۸۲)، "غرب و منازعهِ دریایی در خلیجفارس ۱۹۸۷"، ترجمه پریسا کریمینیا، فصلنامه نگین ایران، شماره۶، سال دوم.
یزدان فام، محمود(۱۳۸۲)، "عوامل و دلایل گسترش جنگ ایران و عراق"، فصلنامه نگین ایران، سال اول، شمارهِ اول.
نویسندگان:
محمود سید: استادیار گروه تاریخ، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی
فاطمه زارع: کارشناس ارشد تاریخ ، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی
فصلنامه مطالعات روابط بین الملل شماره ۳۳
انتهای متن/