طرح نظریه اخلاق زیست محیطی ملاصدرا

امروزه با وقوع بحران های زیست محیطی، نحوه نگرش به ارتباط بین انسان و طبیعت به یکی از چالش برانگیزترین مسائل در حوزه اخلاق زیست محیطی تبدیل شده است.

 

قاعده بسیط الحقیقه و ویژگی های آن

یکی از قواعد و مفاهیم بنیادین در حکمت متعالیه، قاعده «بسیط الحقیقه» است. برمبنای این قاعده، هر موجودی که بسیط الحقیقه باشد، جامع جمیع کمالات و وجود همه موجودات مادون است. جایگاه اصلی این قاعده در بحث توحید است؛ ازاین رو به لحاظ رتبی از شرافت و تعالی خاصی نزد اهل معرفت برخوردار است. صدرالمتألهین این قاعده را ازجمله مباحث پیچیده در علوم الهی دانسته که درک آن جز برای کسانی که پروردگار آنان را از سرچشمه علم و حکمت سیراب کرده، بسی دشوار و بلکه بعید است. بدین خاطر است که ملاصدرا در ابداع این قاعده به خود بالیده و آن را از تأییدات خداوند برای خویش لحاظ نموده است (صدرالدین شیرازی، ۱۹۸۱، ج۲، ص۱۳۵).

در باب پیچیدگی و البته شرافت و منزلت این قاعده، ملاصدرا عبارات فراوانی را متذکر شده است؛ ازجمله اینکه می فرماید: «توسط ما در این باب، طریق ویژه عرشی بیان شده که هیچ کس پیش از من به آن متفطن نشده است …» (همان، ج۸، ص۵۷)؛ یا اینکه: «این امری بسیار پیچیده است که راه ژرف اندیشی در آن دقیق است. هیچ کس را بر روی زمین نمی یابم که دانش درستی بدان داشته باشد» (همان، ص۵۷۵). همچنین در ابتدای فصل دوازدهم از الهیات بالمعنی الاخص آمده است: «این از مسائل غامض الهی است که ادراک آن جز برای کسانی که خداوند از جانب خود به آنان دانش و حکمت داده است، دشوار است؛ اما برهان بر آن قائم است که هر بسیط الحقیقه ای همه اشیاست …» (همان، ص۱۱۰؛ خورسندیان، ۱۳۸۶، ص۴۲).

جهت بررسی و تبیین مبحث اطلاق زیست محیطی و ارتباط آن با قاعده بسیط الحقیقه می بایست به دو ساحت اساسی این قاعده توجه داشت. بی شک با پردازش این دو ساحت، ارتباط این قاعده با اخلاق زیست محیطی به نحو چشم گیری روشن خواهد شد.

دو ساحت متفاوت در قاعده بسیط الحقیقه

یک. ساحت کثرت در وحدت

این ساحت بدان معناست که بسیط الحقیقه (واجب الوجود) در رتبه خود، وجود و کمالات همه اشیا را به نحو اعلی و اشرف  داراست (نوری، ۱۳۷۸، ص۷۱۸و۷۳۳)؛ توضیح اینکه، چون خداوند علت وجود همه اشیاست و دیگر اشیا وجود و کمالات وجودی خود را از او گرفته اند و به تعبیری همه موجودات عین فقر و نیاز به واجب  تعالی هستند، ازاین رو تا واجب تعالی از چنین کمالاتی برخوردار نباشد، نمی تواند آنها را به اشیای دیگر اعطا کند (صدرالدین شیرازی، ۱۹۸۱، ج۶، ص۱۱۶).

از طرف دیگر معنای «و لیست بشیء منها» در همین ساحت نیز بسیار مهم تلقی می گردد؛ چه اینکه چون ماهیات، نقایص و مرتبه خاص موجودات ناشی از حد، ضعف و فقر وجودی آنهاست، این امور در بسیط الحقیقه راه ندارند؛ زیرا بسیط الحقیقه که همان واجب بالذات است، وجود محض بوده و وجود محض هیچ حد، ماهیت و نقصی را برنمی تابد (مدرس زنوزی، ۱۳۷۶، ص۵). ملاصدرا خود دراین باره می گوید: «و هو کل الاشیاء فی مقام بطونه و لکن بالجهات الکمالیه لا الحدود الماهویه» (صدرالدین شیرازی، ۱۳۶۴، ص۱۶۹).

 بنابراین بسیط الحقیقه در ساحت کثرت در وحدت، وجود و کمالات وجودی دیگر موجودات را با شدت بیشتر و در درجه بالاتر و البته با وحدت و بساطت داراست، ولی در مرتبه آنها نبوده و از ماهیات آنها نیز مبراست؛ ازاین رو بسیط الحقیقه با اشیای دیگر مساوی نیست و آن اشیا نیز واجب الوجود به شمار نمی آیند (شریف، ۱۳۸۹، ص۹).

دو. ساحت وحدت در کثرت

اگر بخواهیم به اجمال به بررسی قاعده بسیط الحقیقه در ساحت وحدت در کثرت بپردازیم، باید گفت مراد آن است که بسیط الحقیقه در متن مراتب مختلف هستی حاضر است؛ ازاین رو عین دیگر اشیا در همان مراتب خودشان (نه فقط در رتبه ای بالاتر) است. اما ازآنجاکه هیچ یک از موجودات را نمی توان با واجب تعالی هم رتبه دانست، با هیچ یک از آنها مساوی شمرده نمی شود (همان، ص۱۰). لازم است جهت تنقیح این ساحت از وجود متذکر شویم که ساحت وحدت در کثرت از مباحث بسیار ظریف در عرفان اسلامی نیز محسوب می گردد. با این وصف باید گفت که این مبحث نیز خود از شقوق متفاوتی برخوردار است که از آن جمله می توان به «عینیت خود بسیط الحقیقه با اشیا» و نیز «عینیت ظهور بسیط الحقیقه با اشیا» اشاره نمود. به  عبارت دیگر، ساحت وحدت در کثرت دارای دو شق متفاوت است:

۱. عینیت بسیط الحقیقه با اشیا

در بررسی این مرتبه از وجود، مراد آن است که بسیط الحقیقه عین همه اشیا (در همان مراتب خاص خود) دانسته می شود (بسیطه الحقیقه کل الاشیاء)، و از طرفی به نفی یگانگی و یکی دانستن موجودات با بسیط الحقیقه اذعان می شود (و لیس بشیء منها). به  عبارت دیگر، عینیت خود بسیط الحقیقه با اشیا در واقع احاطه و حضور بسیط الحقیقه نسبت به مراتب مختلف هستی است. ملاصدرا که از قائلین به این قول است، در این رابطه از قول ابن عربی در فتوحات چنین می گوید: «فهو عین کل شیء فی الظهور ما هو عین الاشیاء فی ذواتها سبحانه و تعالی بل هو هو و الاشیاء اشیاء» (صدرالدین شیرازی، ۱۹۸۱، ج۲، ص۳۳۷).

بنابراین بسیط الحقیقه از طرفی هم اشیا را در همان رتبه ای که هستند، واجد بوده و ازاین رو عین آنهاست، و از طرفی عین اشیا در همان رتبه ای که هستند، تلقی نمی گردد؛ زیرا عینیتش با اشیا مربوط به مقام ظهور بسیط الحقیقه است، نه ذاتش؛ ازاین رو ذات او عین ذات اشیا نیست، بلکه ظهورش عین آنهاست. اما ازآنجاکه ظهور هر چیزی از جهتی عین خود آن چیز است (اتحاد ظاهر و مظهر)، صدرا به این اکتفا نکرده و مانند بسیاری از عرفا بر حضور خود بسیط الحقیقه در اشیا تأکید کرده و او را عین اشیا دانسته و از طرفی هم رتبگی شیء با واجب را نفی کرده است.

تعبیر «هو کل الاشیاء و لیست هو الاشیاء» در برخی عبارات وی به قاعده بسیط الحقیقه اشاره دارد. از طرف دیگر خود بسیط الحقیقه در مراتب وجود حضور داشته و صحبت از ظهور او نیست. بدین ترتیب وقتی ملاصدرا می گوید: «هو کل الاشیاء»، منظور اشیا در همان مراتب خاص خود هستند. نتیجه اینکه، خود بسیط الحقیقه، عین خود اشیا می باشد، اما چون ماهیت حق با موجودات، ماهیت فاعل احاطی است، موجوادت را نمی توان در رتبه بسیط الحقیقه حاضر دانست (شریف، ۱۳۸۹، ص۱۱).

۲. عینیت ظهور بسیط الحقیقه با اشیا

این دیدگاه به طور خلاصه بیانگر آن است که تنها ظهور واجب تعالی عین اشیا و حاضر در تمامی مراتب موجودات دانسته می شود و عینیت خود بسیط الحقیقه با اشیا نفی می گردد. هرچند بین این دو شق – یعنی عینیت ظهور بسیط الحقیقه با اشیا و عینیت خود بسیط الحقیقه (به اعتبار ذات آن) با اشیا – تفاوت هایی اساسی یافت می گردد، اما آنچه به عنوان وجه مشترک در این دو ساحت یافت می شود، تجلی قاعده «بسیط الحقیقه کل الاشیاء و لیست بشیء منها» است.

با توجه به مطالبی که در ساحت وحدت در کثرت گفته شد، می توان این چنین نتیجه گرفت که واجب الوجود (بسیط الحقیقه) – خواه در شق اول یا دوم مذکور – وجود همه مراتب و موجودات هستی را فراگرفته است. در واقع وجود هر موجودی در همان مرتبه معین خود، از آنِ بسیط الحقیقه است و خود آن موجود، ظهور آن وجود واحد محسوب می شود. با این حال، با وجود حضور بسیط الحقیقه، در همه مراتب هستی و عینیت با وجودات، با هیچ یک هم رتبه نیست. در واقع حضور بسیط الحقیقه حضوری همه جایی است که کل هستی را پر نموده است.

حال که تفصیل این قاعده از نظر گذرانده شد، نه تنها می توان به مدعای نخست این پژوهش که ارتباط تنگاتنگ قاعده بسیط الحقیقه و اخلاق زیست محیطی است دست یافت، بلکه به ادعای دوم، یعنی احصای نظر بدیع ملاصدرا در ارائه انگاره زیست محیطی فلسفی نائل گردید.

طرح نظریه اخلاق زیست محیطی ملاصدرا

دانسته شد که مطابق قاعده بسیط الحقیقه، خداوند تمام و کمال هر موجود و وجودی است. خداوند با بساطت و وحدانیت وجودی خویش، کل اشیاست (بسیط الحقیقه کل الاشیاء)، اما هیچ یک از آنها نیز نیست (و لیست بشیء منها). شاید یکی از مباحث زیربنایی که دستاویزی برای طرح نظریه کاربست قاعده بسیط الحقیقه در حوزه اخلاق زیست محیطی شده، توجه به مسئله «عینیت وجود با صفات آن» است. «و فی المرتبه الثانیه یتمیز العلم عن القدره و هی عن الاراده، فتکثر الصفات و بتکثرها تتکثر الاسماء و مظاهرها … فالحیوه و العلم و القدره و غیر ذلک من صفات، تطلق علی تلک الذات» (آشتیانی، ۱۳۸۰، ص۲۳۱).

 ملاصدرا با تفسیر خاصی که از هستی ارائه داده و قوس نزول هستی (عالم طبیعت) را ترجمان قوس صعود دانسته، برای همه مراتب هستی کمالات بالفعلی ارائه می دهد. هرچند تمام تأکید ملاصدرا به قوس صعود هستی متمرکز شده، اما با تفسیری که خاص فلسفه اوست، هیچ کس حق ندارد مدعی شود او هیچ نگاهی به طبیعت و عالم شهادت نداشته است، بلکه برعکس، او عالم طبیعت را آینه دار عالم ملکوت قلمداد نموده است. در واقع ملاصدرا مفهوم «وجود» را در جمیع مراتب وجودی تسری داده و برای همه این مراتب کمالاتی همچون علم، ادراک، قدرت و حیات را درنظر می گیرد. هویت الهیه به حسب نفس ذات، ساری در همه اشیاست و چون رابطه علیت بین موجودات برقرار است، آنچه از حق افاضه می شود، وجودات خاصه (تجلیات الهی) است، نه موجوداتی بی ارزش و پوچ.

بنابراین «همه کمالات وجودی» که در ذات باری تعالی یافت می شود، سراسر هستی را پر کرده است. همچنین مطابق آموزه های فلسفی ملاصدرا، هرکجا «وجود» باشد، این وجود همراه با عساکرش (توابع و لوازم و کمالات وجودی) می آید. بنابراین برای هر چیزی نحوه ای خاص از وجود و مرتبه معینی از هستی به همراه توابع و لوازمش از صفات است. قرینه این عبارات که در حکمت متعالیه فراوان یافت می شود، تأکید بر عینیت وجود با صفات است. به  عبارت دیگر می توان مدعی شد نه تنها انسان ها و موجودات متافیزیکی (ملائکه)، بلکه طبیعت (حیوانات، گیاهان و جمادات) در همه مراتب خویش از علم، ادراک، حیات و قدرت برخوردارند؛ چه اینکه همه مراتب طبیعت از صدر تا ذیل، تجلی ذات واجب الوجود تلقی می گردند.

با این وصف، ارتباط بین قاعده بسیط الحقیقه و اخلاق زیست محیطی پیوند مستقیم تری را تجربه می کند. در این رویکرد فلسفی و براساس این قاعده مترقی است که نه تنها انسان از ارزش و کرامت اخلاقی برخوردار است، بلکه همه موجودات هستی تحت یک عنوان قرار می گیرند: جانداران. به  عبارت دیگر همه گونه های وجودی به  گونه واحدی به  نام «جانداران» مبدل می گردند. شاید بتوان گفت در کنار همه مشخصات و ممیزات نظریه اخلاق زیست محیطی که مترتب بر قاعده بسیط الحقیقه است، شاخصی که این قاعده را برجسته می کند، کمال وجودی «حیات» است. به  عبارتی کمال وجودی حیات، کل کیهان – اعم از حیوان، نبات و جماد – را دارای ارزش ذاتی و منزلت اخلاقی خاصی معرفی کرده است؛ آن چنان که جزءجزء هستی حتی جمادات دارای حیات هستند.

بنابراین این امر حقیقتی انکارناشدنی است که نظریه گایا در حوزه انسان شناسی نیز به این جهت که صرفاً گستره عرضی طبیعت را بررسی کرده، هیچ معبری برای نگرش طولی بشر به سمت الهیات زیست محیطی باز نمی کند. در طرف مقابل، قلمرو قاعده صدرایی هم شامل کل هستی، یعنی گایا و دیگر کرات و کهکشان هاست و هم هر دو ساحت طبیعت و ماورای طبیعت را درنظر می گیرد. به  عبارت دیگر دامنه فراگیری این قاعده باعث می شود ضعف هایی که به نظریه گایا وارد است، به قاعده بسیط الحقیقه وارد نشود. از طرف دیگر به خاطر اثبات شعورمندی کل کیهان – نه صرفاً گایا – اخلاق زیست محیطی موردنظر آن دارای وجه جهان شمولی است.

باش تا خورشید حشر آید عیان                    تا ببینی جنبش جسم جهان

جمـله ذرات عالــم در نـــهان                                با تو می گویند روزان و شبـان

ما سمیعیم و بصیریم و هشیـم                                 با شما نامحرمان مـا خامشیم

چون شما سوی جمادی می روید                   محرم جان جمادان کی شوید

از جمادی در جـهان جان روید                                 غلغــل اجزای عالـم بشنویـد

فاش تسبیـح جـمادات آیـدت                                  وسـوسـه تأویـل ها بربـایـدت

(مولوی، ۱۳۸۶، ص۳۸۷)     

نتیجه

نظریه گایا از آن جهت که به شعورمندی زمین پرداخته، دارای اهمیت است؛ اما به دو دلیل موفقیت اندکی کسب نموده است: یکی به دلیل توجه صرف به حوزه فیزیکال جهان و عدم توجه به حوزه متافیزیکال، که با این کار عملاً جنبه های قدسی طبیعت را که می توانست با نظرداشت حوزه متافیزیکال عاید خود کند، از دست داده است؛ دیگر اینکه، به دلیل نگرش عرضی به جهان، عملاً ارتباط انسان با عالم ماورای طبیعت را قطع و انسان را در زمین نگه داشته است. در مقابل، قاعده بسیط الحقیقه با تبیینی جامع نه تنها هر دو بعد هستی را در تحلیل های خود لحاظ می کند، بلکه با نگرش طولی به جهان، ارتباط انسان با عالم ملکوت را برقرار کرده و ثابت می کند که هیچ چیزی از خدا جدا نمی باشد.

 نکته مهم در پردازش این اصل فلسفی، تأکید بر بعد «خلقت» به جای «طبیعت» است؛ چه اینکه نگرش طبیعی به هستی آن چنان که در نظریه گایا وجود داشت، به نوعی گسست جهان از علت فاعلی و علت غایی می انجامد. در واقع ما با استفاده از قاعده بسیط الحقیقه، وجهی قدسی از طبیعت را به نمایش گذاشته و اخلاقی زیست محیطی را ملهم از الهیات دانسته ایم؛ امری که موجبات الهیات زیست محیطی را برای اندیشمندان به ارمغان خواهد آورد.

مراجع

– قرآن کریم.

– آشتیانی، سید جلال الدین، شرح مقدمه قیصریبر فصوص الحکم، قم: بوستان کتاب، ۱۳۸۰.

– براون، بستر و همکاران، وضعیت جهان، ترجمه عبدالحسین وهاب زاده، مشهد: جهاد دانشگاهی، ۱۳۷۴.

– بنسون، جان، اخلاق محیط زیست: مقدمات و مقالات، ترجمه عبدالحسین وهاب زاده ، مشهد: جهاد دانشگاهی، ۱۳۸۲.

– جوادی آملی، عبدالله، انسان و محیط زیست، قم: اسرا، ۱۳۸۶.

– خورسندیان، محمدعلی، «علم موجودات مادی و علم به موجودات مادی از نظر ملاصدرا»، اندیشه دینی، شماره ۲۳، ۱۳۸۶.

– شریف، زهرا، «تبیین قاعده بسیط الحقیقه و دو ساحت مختلف از آن در مکتب صدرایی»، پژوهش های فلسفی کلامی، شماره۴۴-۴۳، بهار و تابستان۱۳۸۹.

– صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم، سه رساله فلسفی، قم: دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۶۴.

– ـــــــــــــــــ ، شواهد الربوبیه، ترجمه و تفسیر جواد مصلح، چ۴، تهران: ۱۳۸۵.

–  ــــــــــــــــ ، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، بیروت: دار احیاء التراث العربی، ۱۹۸۱م.

– عابدی سروستانی، احمد و همکاران، مبانی و رهیافت های اخلاق زیست محیطی، تهران: انجمن حکمت و فلسفه ایران، ۱۳۹۱.

– قویدل رحیمی، یوسف، «نظریه گایا و شکل گیری نظریه های نو در علوم طبیعی»، مجله محیط شناسی، سال سی و سه، شماره ۴۱، ۱۳۸۶.

– کیس ، الکساندر، مقدمه ای بر حقوق بین الملل محیط زیست، ترجمه محمدحسن حسینی، ج۱، تهران: آگاه، ۱۳۸۱.

– لاولاک، جیمز و سیدنی اپتن، «در جست و جوی گایا»، ترجمه هادی غبرایی، مجموعه مقالات: کتاب اخلاق زیست محیطی، ج۲، اثر لوئی پویمان، تهران: ۱۳۸۳.

– محقق داماد، سید مصطفی، «الهیات محیط زیست»، نامه فرهنگستان علوم، سال ششم، شماره ۱۷، ۱۳۸۰.

– مدرس زنوزی، آقا علی، بدایع الحکم، قم: الزهرا، ۱۳۷۶.  

– مولوی، جلال الدین محمد بلخی، مثنوی معنوی، تصحیح قوام الدین خرمشاهی، تهران: دوستان، ۱۳۸۶.

– نصر، سید حسین، دین و نظم طبیعت، ترجمه انشاالله رحمتی، چ۴، تهران: نشر نی، ۱۳۹۱.

– نوری، ملاعلی، التعلیقات علی مفاتیح الغیب، تهران: مؤسسه تحقیقات و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۸.

– Bourdeau, P, “The man – nature relationship and environmental ethics”, journal of Environmental Radioactivity, No.72, 2004.

– Lovelock, James and Sidney Epson, “ The Quest for Gaia”, New Science 65, Oxford press, 1975.

– Lovelock, J.E & L.Margulis, “Homeostatic tendencies of the earth's atmosphere”, Origins ofLife,No.1, 1974.

– Lovelock, J.E, Gaia as seen through the Atmosphere, Atmospheric Environment, 6, 1972.

– Merchant, Carolyn, “Francis Bacon and the vexations, of art”,  The British journal for the history of Science, 1980.

– Warren, Karen.J, “The Power and The Promise of Ecological Feminism”, Environmental Ethics journal, Vol 12, 1990

نویسندگان:

محمد بیدهندی: دانشگاه اصفهان

 محسن شیراوند: دانش آموخته دکتری فلسفه اخلاق دانشگاه اصفهان

دو فصلنامه انسان پژوهی دینی شماره ۳۳

انتهای متن/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پانزده + نه =