هیچ به برگشتن من امیدوار نباشید چون در زمانی که حسین زمان خمینی بت شکن ندای هل من ناصر ینصرنی سر میدهد باید اسلام را یاری کرد. زیرا ما سالهای زیادی افسوس خوردیم چرا زمان امام حسین (ع) در این دنیا نبودیم..
شهید علی ایزدپناه
نام پدر: محمدرضا
تاریخ شهادت : ۱۳۶۱/۴/۲۳
زندگینامه
سالهای رنج و استبداد در ظل توجهات ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و رهبری نایب بر حقش خمینی کبیر و وحدت امت اسلامی به پایان رسید اما به بهای جانفشانی هزاران جـوان و نوجوان که به تأسی از قـاسم بـن الحسن (ع) در تبعیت از امام خود به میدان آمدند تا رژیم سفاک پهلوی را از وطن خود محو نمایند بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بسیاری از جوانان و نوجوانان خونهای پاک خود را در سنگر دفاع از حریم این نهال مقدس نثار و ایثار نمودند و جنگ ناخواسته که شروع شد، حماسهها و افتخارات بزرگی بر صفحات زرین انقلاب اسلامی حک نمودند. علی از خیل عظیم همان نوجوانان پاکباخته و انقلابی است که با عشق و علاقه خود به امام خمینی (ره) و اعتقاد عمیقی که به اسلام داشت در راه دفاع از میهن اسلامی به مبارزه با دشمنان بعثی رفت.
او در سحرگاه مورخه ۱۳۴۵/۴/۲۶ در یک خانواده مذهبی و زحمتکش در معدن ازبکوه بخش دستگردان دیده به جهان گشود.
چهار سال اول زندگی علی در معدن سپری و بعد از آن به علت تعطیل شدن معدن همراه خانواده به عشق آباد و از آنجا به معدن قلعه زری مهاجرت کرد. تحصیلات ابتدایی را در معدن و دوره راهنمایی را تا کلاس دوم در شهر بیرجند ادامه داد و بعد ترک تحصیل نمود و در کنار پدر و سایر کارگران معدن در سال ۵۹ شروع به کار کرد. با این که علی در بدو شروع انقلاب تازه وارد دوره جوانی شده بود اما مثل دیگر مردم در راهپیماییها و مراسم مذهبی حضوری فعال و با شعور داشت.
با تشکیل بسیج با حضور خود در دوره های آموزش نظامی آگاهیهای نظامی خود را افزایش داد و در سال ۱۳۶۱ برای اولین بار عازم جبهه های نبرد حق علیه باطل گردید و پس از چند ماه حضور در جبهه به عنوان کمک تیربارچی در عملیات رمضان شرکت نمود. در ساعاتی پس از شروع عملیات در تاریخ ۱۳۶۱/۴/۲۴ به شهادت رسید و پیکرش مفقودالاثر شد تا این که بعد از ۱۶ سال پیکر مطهرش را در منطقه شلمچه کشف و طی یک مراسم باشکوه به زادگاهش بخش دستگردان انتقال دادند. جنازه علی پس از تشییع بر دوش اقشار مختلف شهرستان طبس و بخش دستگردان در مورخه ۱۳۷۸/۴/۲۲ در کنار برادرش در گلزار شهدای عشق آباد به خاک سپرده شد.
گزیده ای از وصیتنامه شهید
هیچ به برگشتن من امیدوار نباشید چون در زمانی که حسین زمان خمینی بت شکن ندای هل من ناصر ینصرنی سر میدهد باید اسلام را یاری کرد. زیرا ما سالهای زیادی افسوس خوردیم چرا زمان امام حسین (ع) در این دنیا نبودیم که به ندای او پاسخ دهیم، اگر من شهید شدم راهم را ادامه دهید و اسلحه من را بردارید.