زلزله طبس علی رغم به جا گذاشتن تمامی ویرانیها و مشکلات، موتور محرک انقلاب اسلامی بود و بر اقدامات علیه رژیم طاغوت سرعت بیشتری بخشید.
خبر طبس: زلزله طبس علی رغم به جا گذاشتن تمامی ویرانیها و مشکلات، موتور محرک انقلاب اسلامی بود و بر اقدامات علیه رژیم طاغوت سرعت بیشتری بخشید.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی طبس، زلزله سال ۵۷ طبس در مقطعی اتفاق افتاد که تنور انقلاب گرمتر و گرمتر میشد همه جای ایران درگیر راهپیمایی و تظاهرات علیه حکومت طاغوت بود که در ۲۵ شهریور ناگاه زلزلهای وحشتناک عروس کویر شهر تاریخی طبس را با خاک یکسان کرد لذا طبیعی بود که حکومت در حال زوال ستم شاهی قصد داشت از این آب گل آلود ماهی بگیرد ولی هوشیاری مردمان مؤمن دارالمومنین طبس و ارشادات گروههای امدادی روحانیت این خواب رژیم را بیتعبیر گذاشت.
بر اساس برخی اسناد و همچنین خاطرات بازگو شده بازماندگان زلزله سال۵۷ مردم مومن و هوشیار و انقلابی طبس علی رغم وجود تمام مشکلات و قلب های ماتم زده به نوعی در مقابل فریبکاریها و کارهای عوام فریبانه رژیم ستمشاهی ایستادند که این کار در نوع خود بی نظیر بوده و بر همین اساس بسیاری از بزرگان نظام زلزله طبس را موتور محرک انقلاب اسلامی میدانند.
فاجعه زلزله طبس که آمار قربانیان آن تا ۲۶ هزار نفر تخمین زده شده است، یک بار دیگر اوج بیلیاقتی، گندیدگی و یاوهگوئی و وراجیهای بیعمل رژیم شاه را به طرز آشکاری در برابر مردم نهاد.
در این گزارش مروری خواهیم داشت بر برخی اتفاقات روی داده در آن روزگاران تا بیشتر از پیش بدانیم که طبسیها از اجدادشان تاکنون همیشه پشتیبان ولایت و نظام و انقلاب اسلامی بوده و هستتند.
بر همین مبنا یکی از خبرنگارانی که آن زمان به همراه شاه به طبس آمده شرح وقایع ۲۵ شهریور ۵۷ و سفر شاه به طبس را در چنین مینویسد:
«در آن روزگار شاه که خود را در محاصره انقلاب ۵۷ می دید، زلزله طبس را فرصتی یافت که با حضور در میان زلزله زدگان و بازدید از منطقه زلزلهزده برای خود تبلیغاتی دست و پا کند. هم او و هم همسرش «فرح» به منطقه رفتند و هر کدام جداگانه سرکیسه عطوفت را به حساب و جیب مردم گشودند.
درحالیکه حکومت با همه امکانات تبلیغاتیاش گوشها را از شرح کمکهای عظیم شاه و شهبانو و سازمانهای دولتی و ارتش به آسیبدیدگان کر کرده است، واقعیتها حاکی از غفلت و سستی جنایتکارانه و بیتفاوتی رژیم و مسئولان حکومتی در رساندن یاریهای لازم به مناطق فاجعه زده و نجات زیرآوارماندگان و مصیبتدیدگان است.
مظهری نماینده مجلس شاه ساخته سه روز پس از وقوع حادثه در مصاحبهای که روی ویرانههای غمانگیز طبس با نماینده رادیو و تلویزیون کرد و به خاطر پخش مستقیم برنامه بطور غافلگیرانهای از شبکه سراسری تلویزیون پخش شد، با حیرت و ناباوری اظهار داشت: «من اینجا هیچ نشانی از کمک ارتش و دستگاههای دولتی نمیبینم. هر کمکی که شده توسط خود مردم انجام شده و میشود. پس آن همه ادعا درباره سرعت و گسترش کمکها شد کجاست؟»
خبر بیرون کشیدن تصادفی جسد نیمه جان «شهناز» دخترک ۶ ساله از زیر خاکها و ویرانهای زلزله پس از ۸۰ ساعت که با مرگ دست و پنجه نرم کرده بود، خود اثباتگر این واقعیت است که دهها و صدها نظیر شهناز به علت غفلت و عدم احساس مسئولیت عوامل و مسئولان رژیم و پرداختن به جاروجنجال و تبلیغات کرکننده بجای عمل کردن، یاریرساندن و تلاش واقعی و صمیمانه درجهت نجات آنها که هنوز امکان حیاتشان وجود داشت زنده به گور شدند درحالیکه میتوانستند زنده بمانند.
این همان واقعیتی است که در روز بازدید متظاهرانه و چند دقیقهای شهبانو در صدای زجر دیده پیرمردی که با فریاد او را مخاطب قرار داد طنین انداخت. پیرمرد از درون ویرانه ها خطاب به اکیپ مجلل همسر شاه که برای خالی نبودن عریضه و زمینهسازی تبلیغات دولتی به طبس رفته بود نعره زد: «بجای ایستادن و حرف زدن بیائید عزیزان ما را از زیر سنگها و خاکها بیرون بیآورید. کاری بکنید…».
اگر بجای این همه مامور که برای تدارک استقبال شاهانه به منطقه اعزام کردند، امدادگر به منطقه اعزام کرده بودند، صدها مجروح آنقدر زیر آوار نمیماندند تا از گرسنگی و تشنگی و صدمات جزئی به طرز رقتانگیزی با شکنجه جان بسپارند.
هزاران مجروح و مصدوم، در روستاهای آسیب دیده تا چند روز پس از حادثه، بیپناه به امان خدا رها شدند. هزاران جسد زیر خروارها کلوخ و آجر و خشت گندیدند که خود منشاء انواع میکروب و بیماری برای معدود جان بدر بردگان شده بود.
بازماندگان زلزله طبس، آنها که خانههای خشت و گلی بر سرشان فرو ریخت و هزاران نفرشان در قلب کویر ایران برای همیشه خاموش شدند، هنگام بازدید نمایشی شاه و همسرش از مناطق زلزلهزده، از آنها استقبال عبرت انگیزی کردند.
۴۸ ساعت قبل از بازدید شاه؛ چند هواپیما به طبس رسید. این هواپیماها ارتشی بودند و افراد گارد سلطنتی را به طبس منتقل کردند. گاردیها، طبق معمول همه جا را به دقت زیر و رو کردند و در تمام منطقه مستقر شدند. آنها حتی در میان خرابههایی که تا چندی پیش خانه بودند و اکنون گور هزاران انسان شریف به پاسداری مشغول شدند.
صدها زلزلهزده بیخانمان و گروه کثیری از مردم که برای کمک به زلزلهزدگان رفته بودند، به چشم خود دیدند که پیش رویشان صدها چادر، آشپزخانه و توالت صحرائی برای استقرار گاردیها به سرعت آماده شد، درحالی که در همان موقع به روستاهای ویران شده حتی یک چادر نرسانده بودند.
درمحوطهای که برای زلزلهزدگان درست کرده بودند اگر هم چادری برپا شده بود از آشپزخانه و توالت صحرائی خبری نبود. زلزله زدگان خشمگین میدیدند که چگونه میشود امکاناتی را چند ساعته فراهم کرد، درحالی که اولین چادرهای دولتی بعد از ۴ روز به منطقه زلزلهزده رسیده بود. مردم میدیدند که دولتیها برای نمایش آمدهاند و کارها همه نمایشی است.
گروهی از دولتیها سرگرم چپاول کمکهای رسیده بودند و فساد را با خود به منطقه مصیبتدیده آورده بودند. آنان میدیدند که چند دستگی چطور نمایندگان را به جان هم انداخته است. همه میخواستند رئیس باشند، کسی به فکر مردم نبود.
درعوض، روحانیون آزادیخواه، دانشجویان مردمی، پزشکان شریفی که داوطلبانه آمده بودند، بقالی که از تهران آمده بود و قصابی که خودش را از یزد رسانده بود، همگی عرق میریختند و تلاش و فداکاری و همکاری میکردند.
درچنین اوضاع و احوالی شاه با لباس نظامی و برای پخش گزارشهای تبلیغاتی تلویزیون عازم طبس شد.
محوطهای که هواپیمای شاه درآن نشست چند صد متر با چادرهایی که برای زلزلهزدگان برپا کرده بودند فاصله داشت.
گاردیها بین چادرها و هواپیمای شاه صف کشیده بودند. قبلا به هیچ کس گفته نشده بود شاه چه وقت خواهد آمد. گروهی اندک از زلزلهزدگان را برای اجرای نمایش مضحک باصطلاح استقبال از شاه و عطوفت شاهانه به اطراف باند فرودگاه آورده شده بودند. شاه در حلقه گاردیها و ماموران امنیتی وارد طبس شد.
درجمع آنها که به استقبال شاه آورده شده بودند یک نفر با دیدن شاه از میان جمع وبا صدای بلند از آیت الله خمینی نام برد و بقیه سه بار صلوات فرستادند. این عمل چند بار تکرار شد. بدنبال آن مردم صف ماموران را در هم شکستند و شاه را محاصره کردند.
اولین نفر پیرمردی بود که به صدا در آمد:
– آقای جناب سرهنگ!… آقای شاهنشاه! مردم را چرا می کشی؟ مردم را نکشید…
رنگ از روی شاه که گریبان لباس نظامیاش را باز کرده بود پرید. با همان نخوت همیشگی گفت:
– ما مردم را نکشتیم. زلزله کشت!
پیرمردم فریاد زد:
– تهران را می گویم. میدان ژاله را می گویم. چرا مردم را کشتی؟
شاه سکوت کرده بود و بشدت عرق می ریخت. فکر نمی کرد مردمی که قهر طبیعت و مصیبت عظیم زلزله آنها را در هم شکسته اینطور با او روبرو شوند. زیرلب زمزمه کرد:
– دولت دراین باره گزارش خودش را داده.
ماموران پیرمرد را کنار کشیدند. سپس جوانی رودرروی شاه ایستاد و گفت:
– من پزشکم. میدانید خانهها چرا خراب شد؟ به دستور شهبانو ساختن خانه آجری در طبس ممنوع شده بود. برای حفظ بافت قدیمی شهر و پز دادن به خارجی ها. به دستور شهبانو همه خانهها باید خشت و گلی ساخته میشد.
پس از او، پیرزنی جلو دوید و درحالی که چهره و چادرش خونی بود فریاد زد:
– ۱۸ نفر از فامیلم کشته شدند. از ۴۰ هزار چادر ۳ هزار تا به ما دادند. بقیه را دزدیدند.
شاه بازهم سکوت کرده بود. عرق می ریخت. پیرمرد دیگری جلو دوید و داد زد:
– اگر مردم نبودند ما مرده بودیم.
دراین موقع از طرف چادرها صدای صلوات شنیده شد.
بقیه زلزلهزدگان متوجه حضور شاه شده و با اعتراض می آمدند به سمت شاه.
شاه که معمولا استاد فرار است بلافاصله به طرف هواپیمای شاهانه برگشت و برنامه دیدار از چادرها را لغو کرد و به سرعت سوار هواپیما شد.
وقتی شاه رفت، گاردهای چادرها و توالت های صحرائی را جمع کرده و بار هواپیما کردند.»
خیلی اراده قوی و همت والایی میخواهد که انسان در اوج نیاز و عجز و گرفتاری زلزله که حتی آب خوردن گیر نمیآمد دست رد به خدمات به ظاهر فریبنده رژیم شاه بزند و بودند بیشمار مردمانی که به طرق مختلف در مقابل این فریبکاریها ایستادند.
یک معلم بازنشسته که خود خاطرات بسیاری از زمان زلزله سال ۵۷ طبس دارد در گفتگو با خبرنگار ما و توصیف اقدامات انقلابی مردم شهرستان طبس در آن زمان به بیان خاطرهای تاثیرگذار و جالب پرداخت.
او که فرزند یکی از روستاهای اطراف شهر طبس است گفت: «روستای ما در نزدیکی شهر طبس قرار دارد و در اثر زلزله سال ۵۷ به کلی ویران شده بود و تنها منبع تامین آب روستا یعنی قنات روستا نیز خشکیده بود، حالا یک روستای ویران و روزهای گرم و طاقت فرسای شهریور کویر و مردمان سخت کوش و داغداری که هر کس به نحوی داغدار و ماتم زده عزیزی از خانواده خود بود.
وقتی به مکانی که چادرهای زلزله زدگان در آن مستقر شده بود وارد میشدی مدخل ورودی چند چادر بود که با دیگر چادرها تفاوت داشت و ویژگی خاص آن نصب عکسی بزرگ از امام خمینی(ره)بر بلندای آن بود خیلی جرأت میخواست خاصه آن که گروه بازسازی روستای ما نیز ارتشی بودند و نصب عکس حضرت روح الله یعنی محروم شدن از خدمات ارتشیان طاغوت.»
وی در ادامه به لزوم اقدامات فرهنگی حتی در هر زمان و مکانی اشاره کرد و افزود: «در آن زمان روحانی جوان روستا که خود نیز داغدار پدر روحانیش بود علی رغم تمامی مشکلات منشأ تحرکات انقلابی در بین چادرنشینان شده بود گروهها و افراد کمکهای مختلفی را به مردم ارائه میکردند گاهی حتی غذای آماده و آب.
یکی از شبها گروهی با یک ماشین غذای آماده وارد روستای ما شدند و چادر به چادر سرکشی کرده و غذاها را تحویل مردم میدادند تا به چادر روحانی جوان روستا رسیدند آن هم در زمانی که روحانی جوان و انقلابی در محل چادر نبود لذا مادر داغدارش از چادر بیرون آمده و پس از شنیدن سخنان آن افراد مبنی بر تحویل گرفتن غذا آنان را مورد سوال قرارداد و پرسید: «این غذاها از طرف چه کسی برایمان آورده اید؟» افرادی که مسئول توزیع غذا بودند بسیار متعجب شدند، پیرزن ادامه داد: «ما فقط غذاها و کمکهای آیتالله خمینی را استفاده میکنیم» این حرف خنده بر چهره آنان نشاند چون آنان نیز گروه امدادی امام خمینی بودند.»
پس از وقوع زلزله شدید طبس رژیم پهلوی در اقدامی ریاکارانه، به این مناسبت عزای عمومی اعلام کرد. حضرت امام خمینی(ره) پس از این اقدام دستگاه، ضمن صدور پیامی از نجف و ارسال پیام تسلیت و همدردی برای بازماندگان حادثه، نقشه دربار را افشا کردند.
معمار کبیر انقلاب حضرت امام خمینی(ره) پیام خود مردم ایران اسلامی را به هوشیاری فراخواندند و از مردم خواستند تا فریب تبلیغات دروغین رژیم شاه را نخورند ایشان در بخشی از پیام خود فرمودند: «اینجانب از واقعه اسفناکی که موجب مرگ عده کثیری از برادران و خواهران ما شد، در سوگ هستم. زلزله طبس هر انسانی را متاثر و متالم میکند. مسلمین غیرتمند لازم است مستقیماً به برادران خود کمک کنند و چیزی به دست عمال دولت ندهند که باز راه برای چپاولگران باز شود.
لکن در این موقع حساس آنچه لازم است به ملت شریف ایران تذکر دهم آن است که دولت و بوق های تبلیغاتی شاه از فرصت استفاده کرده و به اغفال مردم دست زدهاند.
آنهایی که هزاران نفر از بهترین فرزندان ما را دیروز[۱۷ شهریور ۵۷] بیرحمانه قتل عام کرده و ملتی را به عزا نشاندهاند، امروز برای انحراف اذهان به تعزیه سرایی پرداخته و اشک تمساح برای زلزلهزدگان میریزند و عزای ملی اعلام میکنند.
آنهایی که مسلمانان عزیز و پیرو قرآن کریم را با رگبار مسلسل درو کردند و از قرار معروف از سربازان اسرائیلی برای کشتار مردم شجاع و بیپناه تهران که تعداد کشتگان را بیش از ۴۰۰۰ نفر نقل میکنند، کمک گرفته و پس از قتل عام، آنان را کمونیست و مارکسیست خواندهاند، امروز دلسوز ملت شدهاند!
ملت مسلمان ایران! بیدار باشید و زلزله و سیل و سایر عوامل، شما را از مسیر خود منحرف نکند و به تبلیغات اغفالکننده دستگاه شاه گوش ندهید و نهضت اسلامی را ادامه دهید و تا بر چیده شدن دستگاه قلدری و استبداد، از قیام خود دست نکشید.
روحانیون معظم در این موقع حساس که شاه زلزله را بهانه داده و دست به بهرهبرداری زده است، وظیفه الهی و سنگین خود را عمل فرمایند و به مردم هشدار دهند.
سیاسیون و روشنفکران و دانشگاهیان وظیفه اسلامی و ملی خود را بجا آورند و نگذارند نهضت را به وسیله تبلیغات پرسر و صدا منحرف کنند.
دولت به پشتیبانی شاه با اینکه صریحاً اعلام میکند که عهدهدار کشتار بیرحمانه سراسر ایران است، امروز دست به تبلیغات مضری زده است ولی ملت ایران گول این تبلیغات را نخورده و از او انتقام خواهد کشید.
ملت بزرگ مسلمان ایران باید از اعلام پشتیبانی غارتگران تاریخ ترس و سستی به خود راه ندهند، که نمیدهند و با اتکاء به خدای بزرگ و حقانیت خود مطمئن باشند که پیروزند.»
آری این گونه است که میگویند زلزله طبس موتور انقلاب را تحرک بخشید و تاریخ برای همیشه خواهد دانست که مردمان دارالمومنین طبس همیشه و در هر وضعیتی پشتیبان ولایت و انقلاب اسلامی خواهند بود.