فرزند شهید حاج مرتضی مسیب‌زاده دیده به جهان گشود

چه دل بزرگی داشت شهید حاج مرتضی مسیب‌زاده که خود را فدای حرم عمه سادات کرد و نماند تا تولد فرزندش را ببیند.

به گزارش طبس نیوز به نقل از خبرگزاری فارس از فردیس، کوچه‌های محلات قدیمی فردیس هنوز هم به عطر خوش فریادهای لبیک یا حسین (ع) جوان رعنایی معطر است که لحظه‌ای دل عشق اهل بیت (ع) خالی نمی‌کرد.

مرتضی مسیب‌زاده همان جوانی است که پله‌های رسیدن به کمال و تعالی را تا آنجا طی کرد که در میان دوست و آشنا هم حاجی لقب می‌گرفت.

حاج مرتضی قدیمی‌های فردیس را یاد نه روزهای جوانی و جاهلی، بلکه روزهای سر به راهی "رسول ترک" می‌انداخت.

رسول ترک پس از آنکه توبه کرد، دلش با عشق به حسین (ع) گره خورد.

می‌گویند رسول ترک کوچه‌ها و خیابان‌ها را بو می‌کشید و هر جا مجلس عزایی برای حسین (ع) برپا بود و یا روضه مظلومیت اصحاب کربلا را می‌خواندند، با دعوت و بی‌دعوت وارد می‌شد و اشک می‌ریخت و زیر لب فریادهای لبیک یا حسین (ع) سر می‌داد.

حاج مرتضی هم همین روحیه را داشت. عاشق اهل بیت (ع) به ویژه اصحاب مظلوم کربلا بود و مسجد و حسینه و تکیه‌ای در فردیس نیست که او در آن اشک نریخته باشد.

همین اشک‌ها روزی به کمکش آمد و جواز ورود به جمع مدافعان حرم را یافت و آنقدر برای دفاع از حرم اهل بیت (ع) تلاش کرد تا مزد تلاشش را با نوشیدن شربت شهادت چشید.

مرتضی در خانواده‌ای مذهبی و انقلابی در کرج به دنیا آمد. ۲۳ تیر سال ۶۱ بود که خبر تولد او را به پدر دادند و او نیز به عشق امیر المومئنین نام فرزندش را مرتضی گذاشت.

شاید می‌دانست که مرتضی بیش از آنکه فرزند او باشد، مدافع آل الله و اهل بیت و ناموس علی (ع) است.

کس چه می‌داند در هنگام تلاوت اذان بر گوش مرتضی در همان روزهای نخست تولد،‌ پدر چه گفت که اینگونه فرزندش را عاشق‌پیشه کرد.

مرتضی روزهای کودکی و نوجوانی را شهرک وحدت سپری کرد و از همان ابتدا با دیگر همسالان خود تفاوت‌های بسیاری داشت.

ابتدا تصور می‌شد که این تفاوت‌ها به دلیل تربیت وی در خانواده‌ای مذهبی و انقلابی است، اما هوش سرشار، ذات پاک و ولایت‌مداری او را با دیگران متفاوت می‌کرد.

 

* راه و رسم عاشقان ولایت

 

هرگاه از او می‌پرسیدند که بزرگ‌ترین حسرت زندگی و بزرگ‌ترین شادکامی‌اش در دنیا چیست، می‌گفت "حسرتم این است که چرا عمر با برکت امام (ره) را درک نکردم و زمانی امام (ره) از جمع ما رفت که کودک بودم، اما بزرگ‌ترین نعمت زندگی‌ام درک محضر با برکت مولا و مقتدایمان امام خامنه‌ای است"

 

حاج مرتضی مسیب‌زاده از همان نوجوانی نه در حرف بلکه در عمل ولایت‌مداری خود را ثابت می‌کرد.

تمام سخنرانی‌ها و رهنمودها و هدایت‌های مقام عظمای ولایت را می‌خواند و پس از استماع این فرمایشات به دیگر دوستانش می‌گفت "خدا حضرت آقا را برای ما حفظ فرماید که اگر نعمت ولایت بالای سر ما نبود، وضعیتی بهتر از دیگران نداشتیم"

حاج مرتضزی همواره تاکید داشت که فرمایشات و رهنمودهای رهبری فرزانه انقلاب را باید عملی کرد و لحظه‌ای در انجام وظائف خود کوتاهی نداشت.

شاید همین روحیه بود که او را از درس و کلاس دانشگاه و دریافت مدرک مهندسی در دانشگاه کشاورزی منصرف کرد و راهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد.

هنوز هم حسینی‌ها در هیأت‌ها و حسینه‌ها و مساجد شهرستان فردیس به ویژه در شهرک وحدت فریادهای لبیک یا حسین (ع) و اشک‌های در فراغ شهدا را به خاطر دارند.

 

* عشق بی‌ حد حاج مرتضی به شهادت
 

جایی که با تمام وجود زمزمه می‌کرد:

عشق یعنی یه پلاک که زده بیرون از دل خاک

عشق یعنی یه شهید با لبهای تشنه سینه چاک

آرزوی حاج مرتضی شهادت در راه ولایت بود. وقتی کوردلان و تفرقه‌افکنان و بی‌بصیرت‌ها از او می‌پرسیدند زن و زندگی و دخترت "نازنین زهرا" را به امان کی می‌گذاری و می‌ری؟ پاسخش قاطع بود: "به امان همان بزرگی که کاروان اصحاب کربلا را در شام و دمشق و محله یهودی‌ها حفظ کرد."

دو سال حضور در سوریه و در جمع مدافعان حرم، عشق و ارادت حاج مرتضی مسیب‌زاده را به اهل بیت افزایش داد و هر لحظه بیشتر از گذشته دلش برای دفاع از حرم آل الله می‌تپید.

در این راه لحظه‌ای درنگ و غفلت نداشت. اندک و محدود به مرخصی می‌آمد و زمانی هم که در ایران بود، دلش برای بازگشت پر می‌زد.

* حاجی اهل زمین نبود
 

آری حاج مرتضی زمینی نبود و با زمینی‌ها کاری نداشت. تنها کالبدش به ایران می‌آمد و روح و قلبش در میان مدافعان حرم بود.

آرام و قرار نداشت برای بازگشت. در پاسخ به چرایی این همه عجله می‌گفت: "برادرهایم در غربت تنهایند و من اینجا"

بعد هم لبخندی می‌زد و با طعنه می‌گفت: "می‌ترسم همه شربت‌ها رو بنوشن و چیزی برای من باقی نمونه. آخه اونجا کسی به کسی نیست، شربت که می‌آرن سرش دعوا می‌شه"

حاج مرتضی مهربان و با صفا بود، اما در پشت چهره رئوف و خندانش، دلی پر از درد داشت.

درد از این همه بی‌حجابی و بدحجابی. درد از توطئه دشمن برای ترویج بی‌عفتی. غصه بسیار می‌خورد. غصه همه را می‌خورد، به ویژه جوانانی که راه گم کرده بودند.

می‌گفت "تقصیر این‌ها نیست. ما باید راه را نشان بدهیم."

به همین دلیل هرگاه به ایران می‌آمد، خودش را به پایگاه‌های بسیج و مساجد می‌رساند و برای جوانان تحلیل‌های عمیق از شرایط ایران و جهان را مطرح می‌کرد.

 

* نازنین زهرا تنها نیست

از سخنرانی‌ها و بصیرت‌افزایی‌ها که فارغ می‌شد، به یاد خانواده شهدا به ویژه شهدای مدافع حرم می‌افتد. به تک تک خانواده‌های آنها در کرج و فردیس سر می‌زد. فرزندان مدافع حرم را دوست می‌داشت و دست نوازش بر سر آنها می‌کشید.

این مهر و محبت را تنها برای البرزی‌ها نمی‌خواست و ناگهان به تبریز می‌رفت. به خانواده شهید بیضایی از مدافعان حرم تبریز علاقه بسیار داشت که ناشی از علاقه‌اش به خود شهید ود.

فرزند شهید بیضایی را مانند فرزند خودش "نازنین زهرا" دوست می‌داشت. می‌گفت "فرزندان شهدا باید بدانند که یک ملت مدیون پدران آنها هستند و هرگز فراموش نخواهند شد"

حاج مرتضی بالاخره در تابستان امسال و در خرداد ماه به خواسته‌اش رسید و توسط تکفیری‌های نامرد به شهادت رسید.

کسانی که آخرین لحظات زندگی پربرکت حاج مرتضی مسیب‌زاده را درک کرده‌اند، می‌گویند: "آن روزها حال و هوای غریبی داشت. آرام و قرار نداشت. مدام زیارت عاشورا می‌خواند. خواب آرام نداشت و شب‌ها برای نماز شب بیدار می‌شد و تا نزدیک سحر اشک می‌ریخت."

برخی از منابع آگاه تاکید دارند که پس از بازگشت حاج مرتضی به حلب، بلافاصله خبر حضورش به داعشی‌ها رسید. به همین دلیل حرکات و حتی سنگر او را در رصد کامل داشتند و زمانی که داخل سنگر بود، امانش ندادند.

داعشی‌ها خیال می‌کردند با این کار حاج مرتضی را نابود می‌کنند، اما نمی‌دانستند که حاجی برای آمدن خمپاره‌های آنها لحظه شماری می‌کرد و در ایران هزاران هزار حاج مرتضی و فدایی ولایت آماده حرکت در همین مسیر هستند.

تکفیری‌ها هرگز نتوانستند علت اشک‌های پنهانی حاج مرتضی در زمان دیدار با فرزندان خانواده شهدای مدافع حرم را درک کنند و هرگز نفهمیدند که او وقتی فرزند یکی از شهدای مدافع حرم را بر زانوان خود می‌نشاند و دست نوازش بر سر او می‌کشید، در دلش چه غوغایی برپا است و شهدا را به فرزندانشان قسم می‌داد که او را هم با خود ببرند.

حاج مرتضی در خرداد ۹۴ به حقش رسید و دردانه‌اش "نازنین زهرا" را برای ما به یادگار گذاشت تا نام و نشانی باشد از پدر.

اما نازنین زهرا دیگر تنها فرزند حاج مرتضی نیست و در روزهای اخیر فرزند دیگر و نادیده حاج مرتضی در سکوت و بی‌معرفتی دنیای مادی که گرفتار آن هستیم، به این دنیا آمده است.

فرزند تازه متولد شده شهید مسیب‌زاده نیز دختری زیبا است از تبار عاشقان اهل بیت (ع). ای کاش مادرش این فرزند را "نازنین زینب" بنامد.

زیرا حق حاج مرتضی که فدایی زینب (ع) و حرم ناموس علی (ع) شد، حق دارد که فرزندش نیز نام زینب داشته باشد.

 

گزارش از امیر توحید فاضل

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

3 × سه =