در این مقاله، سعی شده است تا معرفی و شناختی نسبی از یکی از علما و عرفای تقریبی و وحدتخواهِ تربت جام در سالهای نه چندان دور ارائه گردد.
چکیده
در این مقاله، سعی شده است تا معرفی و شناختی نسبی از یکی از علما و عرفای تقریبی و وحدتخواهِ تربت جام در سالهای نه چندان دور ارائه گردد. در این ارتباط، به زیستگاه و زادگاه این عالم بزرگوار، محیط تربیتی و علمی ایشان و سپس نقش و فعالیت ایشان در تقریب و همبستگی بین مذاهب اسلامی توجه شده است.
همچنین به عنوان نقطه عطف این معرفی و زندگینامه به سابقه دوستی، ارادت و ارتباط ایشان با مقام معظم رهبری در سالهای قبل از انقلاب و اهمیت این ارتباط که خود بیانگر روحیه عالمدوستی و تقریبی رهبر انقلاب در سالهای جوانی و قبل از انقلاب است، با ذکر نمونههایی از این ارتباط و روحیه انقلابی همراه با وحدتخواهی ایشان پرداخته شده است. در انتها نیز با آوردن نمونههایی از اشعار تقریبی، عارفانه و عالمانه مولانا قاضی جلالالدین سعی شده است که این روحیه وحدتی، عارفانه و ارادت ایشان به اهل بیت(ع) بیان گردد.
کلیدواژگان
تقریب؛ قاضی جام؛ امین؛ وحدت؛ عرفان؛ موسیآباد
خوشا جام و خوشا پیل دمانش
خوشا این عرصه و فیض نهانش
نه جام است این که دریائیست از عشق
چو احمد یک نهنگی در میانش
حیات از آب حیوان چند جویی
به جام آی و بجوز آب روانش
مگو از خطهی شیراز و وضعش
بگو از جام و فیض مردمانش
اگر حافظ نمیزین جام خوردی
بر آسودی میان خاک جانش
همان جام نخستین است این جام
ولی یاد از کسان نکته دانش
سزد گر ترک شیرازی به رغبت
سر خدمت نهد برآستانش
جلال الدین بیان دوست سحرست
سخن کوتاه کن پیش بیانش
مقدمه
در این مقاله، زندگی و اندیشههای یکی از آخرین عارفان و شعرای منطقه جام مورد بررسی قرار خواهد گرفت. قاضی جلالالدین فقهی سلجوقی، از آخرین پرچمداران شعر و ادب در منطقه و از اولین منادیان وحدت و تقریب بین مذاهب اسلامی در دوران جدید در این خطه است که به نوعی، شهرهی عام و خاص است و اشعارش در قلب و روح مردم این دیار و در آواها و نغمههای محلی این سرزمین جای گرفته است.
کمتر کسی از مردمان این خطهی فرهنگدوست و ادبپرور است که شعر و نکتهای از ایشان را در خاطر نداشته باشد و یا بازماندگانش را که عمدتاً اهل علم و اخلاق و عرفان هستند، نشناسد و به آنها ارادت نداشته باشد. برای شناخت بهتر این عارف، ابتدا به زندگی ۸۲ساله ایشان اشاره میکنیم.
منطقهی موسیآباد، زادگاه مولانا قاضی جلالالدین
شهرستان تربت جام، دیاری محروم و مرزی و فاقد امکانات است و این محرومیت، به ویژه در سالهای گسیخته شدن پیوند اجزاء خراسان بزرگ و جدایی هرات و قطع ارتباط دو قطب تاریخی خراسان قدیم، هرات و نیشابور، از دوران قاجار نمود بیشتری یافت. در قلب این منطقه، دهستانی محرومتر و توسعه نیافتهتر از همهی نقاط شهرستان و در پشت کوههای دندانهدار و زیبای تیمنک آرمیده است که منطقهی موسیآباد، و در اصطلاح محلی «جلگهی موسیآباد»، خوانده میشود که مرکز آن، دهستان موسیآباد و روستاهای مهم آن که به صورتی باورنکردنی، هنوز بافت سنتی و زیبای خود را حفظ نمودهاند؛ شامل «آلماجوق»، «تیمنک»، «کاریزدره»، «یکه پسته»، «کمرچه»، «بیدک»، «تلخک»، «درس آخوند» و… میباشند.
این منطقه که تا سال ۶۰ در حوزهی شهرستان فریمان قرار داشت، در فرهنگ دهخدا چنین معرفی شده است: «دهستان پائین ولایت بخش فریمان شهرستان مشهد؛ واقع در ۷۰ هزار گزی فریمان با ۲۵۰ تن سکنه که آب آن از قنات و راه آن، مال رو.›› (لغتنامهی دهخدا، بیتا، ج ۱۴، ص۲۷۷۹۲) و مختصات جغرافیایی آن نیز در منبعی دیگر چنین آمده است: «60 درجه و ۱۹ دقیقه طول جغرافیایی و ۳۵ درجه و۵۲ دقیقه عرض جغرافیایی» (فرهنگ آبادیهای ایران، ۱۳۳۹، ص ۴۵۸).
این منطقه که با کوهها از بقیهی جام، جدا و در محاصره قرار گرفته است، فاقد چاههای عمیق کشاورزی بوده و عمدتاً بر محوریت کشت دیم و دامداری میچرخد و توسعهنیافتگی قبلی و فعلی با خشکسالیهای اخیر همراه شده و ضربات شدیدی بر روستاهای منطقه وارد نموده است. موسیآباد در گذشتههای دور، پوشیده از جنگلهای پستهی کوهی، گز و بنه بوده و حتی حیوانات وحشی همچون پلنگ و شیر نیز در کوهها و رودخانهها آن، زیستگاه داشتهاند (مصاحبهی نگارنده با معمرین منطقه)، اما متأسفانه این منطقه اکنون به علت کم آبی در حال تبدیل شدن به کویر است و آب گرم و معدنی کوچکی که در دو کیلومتری غرب موسیآباد و در جوار مقبره و زیارتگاهی ناشناس قرار گرفته است، با بیتوجهی آب آن رها شده و هیچ استفادهای از آن نمیشود (مشاهدات و تحقیقات میدانی نگارنده).
منطقهای با این ویژگیها و در فاصلهی حدود ۳۵ کیلومتری از شهر تربت جام فعلی، زادگاه و زیستگاه و آرامگاه مرد بزرگی است که آخرین پرچمدار شعر عرفانی در جام بود و شناخت این عارف شاعر، خدمتی به شعر و عرفان و اهمیت آن در این دیار عرفان و شعر و ادب خواهد بود.
زندگینامه
برابر متون و مصاحبه با فرزندان و نوادگان قاضی جلالالدین، وی در سال ۱۳۱۱ه.ق برابر ۱۲۷۰ شمسی در خانوادهای اهل علم و فضیلت در روستای آلماجوق (آلماچوق ریشهی ترکی داشته و به معنی سیب کوچک است و بیانگر اصالت ترکی اقوام ساکن در این منطقه است) از ناحیهی موسی آباد جام به دنیا آمد.
این خانواده، اصالتاً از طایفهی سلجوقی و منتسب به ایل ترکمنی-سلجوقی مهاجر به خراسان در دورهی غزنوی قرون پنجم و ششم ایران هستند و ریشه در حاکمان سلجوقی همچون ملکشاه و سلطان سنجر دارند که هنوز این طایفه، با عزت و احترام در خراسان بزرگ شامل ایران و افغانستان میزیند و عارف، شاعر و فیلسوف بزرگ هرات در قرن اخیر به نام مولانا صلاحالدین سلجوقی، صاحب تألیفات گرانبها از بزرگان نسبتاً معاصر این طایفه است (زندگینامه صلاحالدین خان سلجوقی، صفحات مختلف).
نام پدر ایشان، خلیفه احمد و مادرشان، صاحب جان بود که وی سواد قرآنی داشت. در همان دوران کودکی، به همراه پدرش، که به دعوت کدخدای روستای کاریز دره موسیآباد روحانی این روستا شد، به این محل در چند کیلومتری آلماجوق مهاجرت نمود و پس از طی دوران نوجوانی و کسب علم از محضر پدرشان و نوشتن کتابی در دوازده سالگی (منظومهی جلالی، مقدمهی چاپ اول: نوشتم کتابی به امر پدر(کتاب چاپ نشدهی طریق العاشقین))، برای ادامه تحصیل به هرات که مرکز علمی و فرهنگی مهمی در آن زمان بود، مهاجرت نمود و در مسجد و حوزهی پای-حصار در جوار مسجد خرقهشریف مشغول تحصیل شد و در نزد اقوام خویش که در همان مسجد و حوالی آن سکنی داشته و در مسجد آخوندزادگان سلجوقی نیز شهرت دارند اقامت نمود.
وی پس از طی چند سال تحصیل و تکمیل معلومات در فقه، اصول و ریاضیات به وطن اصلی باز میگردد و ابتدا در همان کاریزدره به امامت مسجد مشغول میشود، سپس قنات متروکه مجاور آن را به نام قراچادر از امیر تیمور کلالی به مبلغ اندکی خریداری نموده و به همراه دایی خویش، حاج یوسف و چند خانواده دیگر در آنجا ساکن میگردد و قنات آن را احیا نموده و به کشاورزی در کنار امامت مسجد روستا و ارشاد مردم اهتمام ورزیده و در اوقات بیکاری به مطالعه و شعر و تألیف کتب میپردازد. پس از آن، نام قراچادر به چاهآباد تغییر یافته و با شهرت ایشان و تعیین به عنوان قاضی شرعی و رفع اختلافات در منطقهی جام از طرف حاکم وقت خراسان، امیر تیمور، نام روستای ایشان نیز به ‹‹دارالامان›› تغییر مییابد (مصاحبه با مولوی سیفالدین فقهی، فرزند ایشان).
به تدریج بر شهرت ایشان افزوده شده و افراد مختلفی به دیدارشان میآیند و در همین سالها، مبادرت به تأسیس حوزه علمیه و کتابخانه در همان روستا نموده و تعدادی از افراد نخبهی محلی را آموزش میدهند که هر یک در منطقهی خود، به اداره و رفع مشکلات مردم میپردازند؛ از جمله آنها میتوان به حاج هدایت رحیمی، ملا محمد گل و ملاحسین حاجیآبادی اشاره نمود.
در همین سالها است که در مراجعات روزمره به مشهد و خرید از مغازه پارچهفروشی میرزا باقر احدیان، از بستگان بسیار نزدیک مقام معظم رهبری، در پایین خیابان مشهد با ایشان آشنا میشوند و ایشان که فردی فاضل و ادبدوست بود، با قاضی چنان دوست و معاشر میگردند که تا مرگ هر دو، این دوستی ادامه مییابد و بر اولین چاپ منظومهی جلالی ایشان در ۱۳۳۰، مقدمهی بسیار ارزشمندی از زندگی ایشان نوشته و بر تقوا و فضیلت و سعهصدر ایشان صحه گذاردهاند (مقدمه منظومه جلالی، چاپ اول). همین مراودات موجب آشنایی ایشان با مقام معظم رهبری در سالهای بعد و پدید آمدن دوستی با ایشان می گردد.
عضویت در دارالتقریب
در همین سالها، به نوشتهی آقای احدیان، قاضی به عضویت دارالتقریب مذاهب اسلامی درآمد و در آن فعالیت، مینمایند و برای وحدت اسلامی گامهای عملی برمیدارد (همان) و در جلسات دارالتقریب شرکت نموده و با بزرگان آن مراوده پیدا میکند (مصاحبه با مولوی سیفالدین فقهی).
در آن دوران، در دارالتقریب اولیه که به همت دو عالم بزرگ عصر، مرحوم آیتالله بروجردی در قم و مرحوم شیخ شلتوت در الازهر مصر ایجاد شده بود، گامهای بزرگی برای وحدت بین تشیع و تسنن برداشته شد و منجر به صدور فتوای تاریخی شیخ شلتوت مبنی بر شناختن مذهب و فقه جعفری به عنوان پنجمین مذهب به همراه مذاهب اربعه اهل سنت و بلا اشکال نمودن عمل و تقلید به آن گردید که در زمان خود، بسیار مهم و نقطه عطفی در تاریخ اتحاد مسلمین است که نسخهای از این فتوا، هم اکنون در موزه آستان قدس رضوی موجود است.
در آن هنگام، دارالتقریب مورد توجه بسیاری از اندیشمندان و علاقمندان به اتحاد اسلامی بود، گر چه متأسفانه بعدها با فوت آن دو بزرگوار و کارشکنیهای معاندین و افراطیون هر دو مذهب، این امر مهم پیگیری نشد و به تدریج فراموش شد تا آنکه در دوران جدید و پس از انقلاب اسلامی با پیگیریهای مقام معظم رهبری، مجمع تقریب تاسیس شد.
بدین ترتیب، پدیده وحدتخواهی وارد دوران جدید و درخشانی از تاریخ خویش گردید و اعضای مجمع با شرکت فعال در جلسات کنفرانس کشورهای اسلامی و جلسات علمای مسلمان جهان در ارتباط با وحدت، گامهای ارزنده برداشته و باعث تقریب معنوی علمای بزرگ اسلامی با همدیگر و الفت بیشتر پیروان مذاهب گردیدهاند و اکنون نقطه امید وحدتخواهان جهان اسلام است. این مجمع در دوره مسئولیت آیتالله تسخیری و اکنون آیتالله اراکی، همچون چراغی فراروی وحدتخواهان راستین مسلمان و جهان اسلام قرار دارد، گرچه به طور معمول با مخالفتهای تندروان و عاملان تفرقه و افراط گری در دنیای اسلام نیز روبرو میباشد.
ایشان در همین ایام، دفتر ازدواج و طلاق داشتهاند که مدتی بعد به علت گرفتاری و رسیدن بهتر به مشکلات مردم آن را عودت میدهند و تمام وقت خود را به ارشاد و حل مشکلات، کتابت و مطالعه اشعار عرفانی و مذهبی اختصاص میدهند و حتی امور مالی و روزمره زندگی خود را به برادرشان، مولوی شمسالدین فقهی سپردند که وی نیز طبعی عارفانه داشت، اما این امور را تعهد کرد و به انجام رساند.
ایشان از پنج همسری که در طول عمر داشتند و غالباً پس از فوت همسر قبلی، همسرجدیدی میگرفتند، دارای شانزده فرزند شدند که نه پسر و هفت دختر بودند که عمدتاً اهل علم و فضیلت هستند و مرثیههای زیبایی در مرگ دو تن از دختران خردسال خود سرودهاند که در چاپ منظومه شاهینی آمده است (منظومه چاپ شاهینی، صص ۱۷۶و۱۷۷).
ایشان در ایام زندگی حتی تا اواخر عمر، علاوه بر پاسخگویی به استفتائات و رفع اختلافات محلی در منطقه، غالباً سوار بر اسب تا نواحی مجاور همچون سرخس، زورآباد و حتی ترکمن صحرا میرفتند تا از درگیریهای محلی و طایفهای جلوگیری کنند یا در رفع اختلافات محلی بکوشند و یا ارثی را به صورت کاملاً شرعی بین وراث تقسیم کنند.
در همین ایام، از طریق افرادی همچون استاد صاحبکار که در حوزهی علمیهی مهدیهی جام تحصیل میکرد به حلقهی شعری شعرای مشهد همچون استاد کمال خراسانی از شعرای مذهبی و متعهد خراسان و از ارادتمندان مقام معظم رهبری راه یافتند (مصاحبه نگارنده با استاد محمد عبدی شفیق، رئیس انجمن شعر و ادب تربتجام و از شعرای قدیمی منطقه) و سالها، عضو این مجمع شعری معتبر خراسان بودند و در دیوان استاد کمال، شعرها و اشارات زیادی به ایشان وجود دارد.
دارالامانی در موسیآبادجام
در حیات ایشان، منطقهی موسیآباد و روستای دارالامان که بعد از فوت ایشان به کلاته قاضی مشهور شد، تبدیل به کانون معرفت گردید و آوازه آن از جام و خراسان و ایران فراتر رفت و خانه روستایی ایشان، محل مراجعه و علاقهی مردم گردید که راه سخت منطقه را بر خود هموار میکردند و به دیدار قاضی میآمدند. ملاقاتها و همفکریهایشان با بزرگان دیگر منطقه همچون مولانا قاضی محمدنعیم جامی الاحمدی، شهید مطهری و پدرشان که در فریمان اقامت داشتند و آیتالله توسلی، مدیر حوزه علمیه تشیع مهدیه جام و نیز بسیاری از علمای بزرگ شیعه و سنی که در منطقه اثرگذاری داشتند، راهگشای مشکلات مردم منطقه و گسترش وحدت در جام بود.
همه این امور، بیانگر نگاه عالمانه و تقریبی و تلاش برای ایجاد وحدت مذهبی بود که فرزندان ایشان، خاطرات فراوانی از جلسات ایشان در فریمان و در منزل پدری شهید مطهری به یاد دارند. قطعاً دیدگاه بسیار عمیق و وحدتی شهید مطهری نیز ملهم از این معاشرت و تأثیرپذیری از اندیشههای تقریبی مولانا قاضی بوده است.
پاسخ منظوم ایشان به نامهی صولتالسلطنه هزاره «که پس از اشغال ایران و سقوط رضاخان در سال ۱۳۲۰ در خراسان قیام کرد و مدعی حکومت بود» در مورد کمکخواهی وی و توضیح ضمنی عدم شرایط کشور برای یک قیام و دعوتش به آرامش و جلوگیری از تندروی نیز بیانگر تیزبینی سیاسی و درک شرایط زمان و اشغال کشور توسط بیگانگان است و همانطور که فریادها و شعرهای وحدتبخش ایشان و حتی سفر به حج از طریق پاکستان و مبارزه با فرقهی انحرافی قادیانی در این کشور که مشابه بهائیت بوده و ادعاهای انحرافی و خلاف اسلام داشت، بیانگر این روشنبینی در مبارزه با افکار و فرقههای انحرافی میباشد (زنبیل جلالی، ص ۱۳).
سرانجام این روحانی، عارف و شاعر بزرگ در اسفند ۱۳۵۲ در همان روستای کلاته قاضی موسیآباد به علت نارسایی کلیه در ۸۲ سالی درگذشت. در گورستان مشترک کاریزدره و کلاته قاضی، بر فراز تپهای زیر سنگهای بزرگ و مسطح طبیعی مدفون شد و آرامگاهش، زیارتگاه اهل دل و محل استشمام بوی عرفان و معنویت در منطقه و تداوم نسل ابوذر بوزجانی، سنایی، عطار و مولوی در این دیار دور افتاده و محروم است و چشم دل را نوازش میدهد.
یارخراسانی امین (تخلص شعری مقام معظم رهبری)
هرچند « امین» بسته دنیانیم اما
دل بسته یاران خراسانی خویشم
بدون شک، یکی از یاران خراسانی امین که مقام معظم رهبری از دلبستگی به آنان یاد میکند، قاضی جلالالدین فقهی سلجوقی بوده است که از سالهای دور قبل از انقلاب با یکدیگر آشنایی و مصاحبت داشتهاند. ابتدای آشنایی ایشان نیز از طریق حاج باقر احدیان، وابستهی نزدیک مقام رهبری بوده است و ایشان که در آن زمان طلبه جوان، فاضل و علاقمند به شعر و عرفان بودهاند، در مشهد و در منزل آقای احدیان با قاضی آشنا میگردند و این آشنایی و دوستی، آنچنان برقرار بوده که ایشان، قاضی را برادر و فرزندانشان را برادرزاده میخواندند و بعدها در منزل استاد کمال خراسانی، این آشنایی و ارتباط بیشتر میگردد.
با توجه به علایق مشترک هر دو بزرگوار به اموری هم چون علوم الهی، قرآن، آزادگی، وحدتخواهی، عرفان و شعر این مصاحبت تداوم مییابد و از خلال برخی خاطرات فرزندان قاضی محتمل است که ایشان در جوانی به جام هم آمده باشند و در همان روستای کلاته قاضی، مهمان ایشان بوده و با یکدیگر مؤانست داشتهاند.
از شدت علاقهی آن دو به یکدیگر، قولی از فرزندان قاضی میباشد که در سالهای دور و هنگامی که چند روحانی قشری، مقام رهبری را که یک روحانی مترقی و انقلابی و آزاده بودند و نظریاتی متفاوت در زمینه مبارزه با رژیم و قشریگری و دوری از تعصبات مذهبی با آنان داشتند، با مشکلاتی مواجه نموده و سعی میکنند مانع ارتباط با ایشان گردند و به زعم خویش، ایشان را منزوی نمایند.
ولی قاضی در سفری به مشهد، این موضوع را محکوم و با ایشان مصاحبت نموده و هم سفره میگردند و آن چند تن را در مناظرهای محکوم نموده و این موضوع را خاتمه میدهند (مصاحبه با مولوی سراجالدین و مولوی سیفالدین سلجوقی که هر دو طبع شعری، عرفانی و زهد را از پدر به ارث بردهاند و هم اکنون نیز بر خاطرات خویش گواهی میدهند).
شاهدی دیگر بر این مدعا این است که در تشریف فرمایی رهبری در سفر اول به تربتجام، سراغ فرزندان قاضی را گرفته و با مولوی سراجالدین صحبت و اظهار محبت مینمایند و با نقل خاطراتی از گذشته و حتی مطایبه با ایشان، بیتی از شعر قاضی در مورد شهدای کربلا را میخوانند و در سفر دوم نیز بر سفرهی ناهار در پادگان جام، احوال برادرزادگان خویش(با همین عبارت) را جویا میشوند و ضمن احوالپرسی از مرحوم قاضی، تقوی و عرفان و شعرش را تمجید مینمایند و در جملهی معروفی که نهایت لطف و محبت ایشان به قاضی و خاندانشان را نشان میدهد خود را از «اهل بیت قاضی» میدانند و در مقام تشکر، مولوی سیفالدین اظهار میدارد که خوشحالیم که اگر پدر خویش را از دست دادهایم، سایه عموی مهربان ما بر سر ماست (همان) و با گرمی با یکدیگر خداحافظی نموده و بعد از سفر نیز با ارسال پیام و هدیهای، فرزندان قاضی را مورد لطف قرار میدهند. بسیاری از این ارتباطات و خاطرات صحیح و مستند باعث میشوند که بتوان ادعا کرد، قاضی قطعاً یکی از یاران عزیز و صدیق خراسانی «امین» بودهاند.
مراجع
منابع و مآخذ:
۱. زنبیل جلالی، جلال الدین فقهی سلجوقی، نشر دستور، چاپ اول، پاییز ۱۳۸۷
۲. منظومه جلالی، جلالالدین فقهی سلجوقی، مقدمه و چاپ محمدباقر احدیان، بیتا، بیجا
۳. فرهنگ آبادی های ایران، دکتر لطفالله مفخم پایان، امیرکبیر۱۳۳۹
۴. صراط المستقیم، جلال الدین فقهی سلجوقی، ناشرحاج سیف الدین فقهی سلجوقی، بی تا، بی جا
۵. منظومه جلالی، چاپ انتشارات شاهینی، مشهد ۱۳۷۱
۶. لغت نامهی دهخدا، علی اکبردهخدا، سازمان لغت نامه ی دهخدا، ج۱۴
۷. مصاحبهی مکتوب و شفاهی و زندگینامهی صلاح الدین خان سلجوقی، پرویزفقهی
۸. نشریه ی دوماهنامهی شورا، نشریهی شورای شهر تربت جام، شماره های مختلف
۹. مصاحبه و گفتگوی نگارنده با فرزندان قاضی، مولوی سراجالدین و مولوی سیفالدین فقهی سلجوقی
۱۰. مشاهدات و تحقیقات میدانی نگارنده و مصاحبه با معمرین منطقه
نویسنده:
عبداللطیف عرب تیموری: حوزه علمیه احمدیه تربت جام – از اهل سنت
فصلنامه حبل المتین شماره ۱۵
ادامه دارد…