تهران- ایرنا- روزنامه ایران در گزارشی نوشت: دکتر پرویز اذکایی، استاد دانشگاه همدان که کتابخانه با ارزش خود را وقف کتابخانه مرکزی همدان کرده، تاکنون بیش از ۵۰۰ عنوان کتاب ومقاله تألیف کرده است.
در ادامه در گزیده ای از این گزارش می خوانیم: خبر کوتاه اما بسیار پرمعنا بود. یکی از جالبترین و شاید کم نظیرترین وقف های سالیان اخیر، همین چند روز پیش، در همدان رقم خورد. جایی که استاد سالخورده تاریخ و فلسفه دانشگاه تصمیم گرفت حاصل ۶۰ سال زندگیاش را برای آیندگان وقف کند. ۱۴ هزار جلد کتاب به ارزش تقریبی میلیاردها ریال ثروت مردی است که میگوید «او تاریخ و تاریخ او را انتخاب کرد.»
روزنامه ایران نوشت: دکتر پرویز اذکایی، استاد دانشگاه همدان که کتابخانه با ارزش خود را وقف کتابخانه مرکزی همدان کرده، تاکنون بیش از ۵۰۰ عنوان کتاب ومقاله تألیف کرده است. او این وقف فرهنگی را بزرگترین و بهترین تصمیم زندگیاش میداند و امیدوار است آیندگان با خواندن این کتابها که حاصل دود چراغ خوردن و تحقیق استادان بزرگ ایران و جهان است آگاهی یا بند و با نگاه عمیق تری به خودو جهان بنگرند.
این روزنامه در ادمه می نویسد: او که دلبسته تاریخ است و آن را «ام العلوم» یا مادر همه علوم و معارف میداند، زندگی را رنجی طولانی میداند که خواهی نخواهی باید آن را سر کرد؛ هرچند از نگاه این استاد ۸۰ ساله اگر عمر را صرف فرهنگ کنیم، بیگمان نامی شایسته از خودمان برجای میگذاریم. او کیست، چگونه زیسته و نگاه او در آستانه نهمین دهه عمر به زندگی چیست؟ گزارش پیش رو پاسخ او به این پرسش هاست.
**تاریخ مرا انتخاب کرد
در این گزارش می خوانیم: وقتی پا به سن دو سالگی گذاشت جنگ جهانی دوم آغاز شد. با وجود سن کم، اشغال همدان توسط قوای انگلیس و بمباران همدان در سال ۱۳۲۱ را خوب به یاد دارد. میگوید، آن زمان به ما بچه جنگ میگفتند و ما در آن قحطیها، گرسنگیها، مصائب و در متن شرایطی بسیار دشوار بزرگ شدیم؛ هرچند از آن سختیها جان سالم بدر بردیم.
دکتر پرویز اذکایی با یادآوری روزهایی که پدر به تحصیل او اهمیت میداد و او تاریخ را برای ادامه تحصیل خود انتخاب کرد، اینگونه میگوید: پدرم معلم دبیرستان «آلیانس» متعلق به کلیمیان بود، و در ۶ سالگی من به همان مدرسه رفتم. تا کلاس چهارم ابتدایی همان جا ماندم. آنجا ما دو روز تعطیلی داشتیم، یکی جمعه مسلمانان و یکی شنبه کلیمی ها. از همان کودکی به ما دو زبان میآموختند. یکی فرانسوی و یکی عبری، که البته من اجباری به یادگیری عبری نداشتم. پس از سال چهارم پدرم تصمیم گرفت مرا به دبستانهای خودمان بفرستد، چون احساس کرد که کیفیت تدریس در آن مدرسه مطلوب نیست. از سال پنجم به دبستان رازی رفتم، در آنجا تدریس از کیفیت مطلوب تری برخوردار بود. بعد از آن به دبیرستان پهلوی سابق رفتم.
ایران به نقل از دکتر پرویز اذکایی می نویسد: دوران تحصیل ما با دورهای طلایی در تاریخ ایران همراه شد. بعد از برچیده شدن بساط استبداد رضاشاهی، نسیم آزادیهای سیاسی و اجتماعی در ایران وزیدن گرفت، بخصوص که متفقین هم در ایران بودند. مردم بعد از بیست سال حس رهاشدگی داشتند و افکار آزادی خواهانه و به اصطلاح آن روز «مترقی» در همه جای ایران انتشار پیدا کرده بود. نسل ما با آن اندیشههای آزاد و ترقی خواهانه و وطن دوستانه پرورش پیدا کرد. بعد از پایان دبیرستان، وارد خدمت نظام شدم و سال ۱۳۳۹ از خدمت برگشتم. با توجه به علاقهای که به نویسندگی داشتم در یکی دو تا از جراید آن زمان همدان به نویسندگی مشغول شدم و نخستین مقاله من که در مورد «استر و مردخای» نوشته بودم سال ۱۳۳۴ درنشریه ندای اکباتان به چاپ رسید.
دو نفر در تعیین مسیر زندگی من نقش داشتند و مؤثر بودند. اول پدرم و دوم حضرت آیت الله آخوند ملاعلی معصومی همدانی. از آنجا که پدرم از ارادتمندان ایشان بود، گاهی خدمتشان شرف یاب میشد. روزی به پدرم گفته بودند که من مقالهای درباره عین القضات همدانی از پرویز اذکایی خوانده ام، با شما چه نسبتی دارد؟ پدرم گفته بود پرویز فرزندم است. به این ترتیب من هم به ملاقات ایشان رفتم و از همان ملاقات اول خیلی اثر گذار بودند و به من کتاب دادند و تشویق کردند.
سومین نفر هم استاد کتاب شناسی من، زنده یاد ایرج افشار بودند. تا سال ۱۳۴۲ همچنان به معلمی و نویسندگی ادامه دادم و در همان حال کتابدار کتابخانه پهلوی (سابق) هم بودم. در کنار کار، هر روز با عطش و ولع کتاب میخواندم، چنانکه بعد از مدتی بسیاری از کتابهای کتابخانه را مطالعه کرده بودم. یک سال بعد وارد دانشگاه تهران شدم. اینکه چرا تاریخ را برای تحصیل انتخاب کردم باید بگویم این تاریخ بود که مرا انتخاب کرد. از نوجوانی علاقه زیادی به تاریخ داشتم و با خواندن هر صفحه از تاریخ احساس میکردم پنجره جدیدی مقابل چشمانم باز شده است و درسهای زیادی از تاریخ کشورم و جهان میآموختم. با وجود آنکه در علوم ریاضی شاگرد برجسته بودم و میتوانستم رشتههای مهندسی را انتخاب کنم اما به دنبال علاقهام یعنی رشته تاریخ رفتم.
در مرکز مردم شناسی وزارت فرهنگ و هنر در دهه پنجاه مشغول به کار شدم و تألیفات و ترجمههایی در زمینه ابوریحان بیرونی که یکی از افتخارات ایران است تألیف و به چاپ رساندم. پروفسور «گرانویل بویل» ایران شناس مشهور، رئیس بخش ایران شناسی دانشگاه منچستر به لحاظ این که در کنگره ابوریحان بیرونی شرکت فعال داشت، تألیفها و ترجمههای من در خصوص ابوریحان، بخصوص کتاب کارنامه بیرونی که یونسکو به آن جایزه داد، نظرش را جلب و مرا به دانشگاه منچستر دعوت کرد. به دانشگاه منچستر در انگلستان رفتم و در رشته تاریخ و فلسفه تا مقطع دکتری ادامه تحصیل دادم.
وقتی در رشته ایرانشناسی تحصیل میکردم به این واقعیت پی بردم که ایرانشناسان و شرق شناسان خارجی بسیار بیشتر از دانشمندان و علمای ما در زمینه شناخت ایران کار کردهاند و در واقع ما امروز از مکتب آنها برخوردار هستیم. آنها بسیار عمیق درباره تاریخ و فرهنگ ایران تحقیقات علمی انجام دادهاند و نبود تحقیقات علمی مناسب در ایران در زمینه تاریخ کهن کشورمان باعث شد تا من وارد وادی تحقیق شوم.
**وقفی برای آیندگان
در این گزارش آمده است:۵۰ سال قبل وقتی دکتر اذکایی تحقیق درباره تاریخ و فلسفه را آغاز کرد، ایمان داشت که تاریخ و تمدن ایران مانند آب زلالی است که هرچه قدر از آن بنوشیم سیراب نمیشویم. از دیدگاه او تاریخ ام العلوم و بزرگترین چراغ زندگی است که میتواند آیندهای روشن را در پیش روی ما قرار دهد. او با همین اعتقاد کتابخانه غنی و بزرگ خود که حاصل نیم قرن مطالعه و تحقیق در زمینه تاریخ و فلسفه بوده است را وقف کتابخانه مرکزی همدان کرد.
او با بیان اینکه همه ۱۴ هزار جلد کتاب درکتابخانهام مانند فرزندانم هستند گفت: هیچ چیزی ماندگارتر از فرهنگ نیست و باید آن را برای آیندگان گذاشت. سال ها قبل وقتی آرامگاه عین القضات با پیشنهاد من ساخته شد از من خواستند تا کتابخانه آرامگاه را با کتاب هایم تجهیز کنم و من هم قول دادم همه کتاب هایم را به این کتابخانه بدهم. متأسفانه شرایط آنجا برای کتابخانه مناسب نبود و از طرف دیگر به دلیل اینکه همه کتابهای من درجه یک و منابع تحقیقی و علمی هستند باید در جای مناسب خودشان قرار میگرفتند. در این مدت پیشنهادهایی برای خرید کتابهای من مطرح شد و کتابخانه ملی نیز درخواست خرید بخشی از کتابهای مرا داد اما من میخواستم همه کتاب هایم را وقف کنم.
سال گذشته وقتی کتابخانه مرکزی همدان مکان مناسبی را برای کتابهای من تهیه کرد و کتابداران آشنا به کتاب را برای آن در نظر گرفت رسالت سنگینی را که بر دوش داشتم انجام دادم و همه این کتابها را به کتابخانه مرکزی وقف کردم. بعد از وقف از آنجایی که بخشی از خانه بزرگی که داشتم خالی شده است به همراه همسرم به آپارتمانی نقل مکان کردیم و پس از بازنشستگی هنوز هم در زمینه رساله دکتری و یا کارشناسی ارشد به عنوان استاد راهنما با دانشجویان همکاری میکنم.
وی درادامه درباره با ارزشترین کتابهایی که در زندگی او تأثیر گذار بودند و همچنین گرانبها ترین کتابهای کتابخانه موقوفیاش گفت: برای یک نویسنده و محقق همه کتابها به یک اندازه باارزش هستند. زندگی من با کتاب عجین شده است و شاید بهترین کتابهایی که در زندگی من تأثیر گذار بود کتاب «مقدمه ابن خلدون» و «آثارالباقیه» ابوریحان بیرونی بود که این کتاب دوم را خودم تصحیح و ترجمه کرده ام. در میان کتابهای گرانبهایی که به من هدیه شده بود و در میان کتابهای کتابخانهام از ارزشی ویژه برخوردار بودند، کتاب سفرنامه مشهور «اوژن فلاندن و کست» بود که در قطع جانمازی به چاپ رسیده و بسیار نفیس و با ارزش است.
در پایان این گزارش به نقل از دکتر پرویز اذکایی می خوانی: کتاب «حکیم رازی» یکی از کتب مشهوری است که درباره فیلسوف ملی سرزمین ایران یعنی ابوبکر محمد بن زکریای رازی نوشته ام. به نظر من گذشته از شخصیت بزرگ علمی اش، او بزرگترین فیلسوف ایران است و او را باید به خوبی بشناسانیم.
*منبع: روزنامه ایران، ۱۳۹۶.۳.۲۷
**گروه اطلاع رسانی**۹۳۷۰**۲۰۰۲** انتشار دهنده: فاطمه قنادقرصی