هرج‌ومرج و نظم در جهانی در حال تغییر

سوال اینجاست که پس از نابودی داعش سرزمین های تحت کفالت آنها به کدام گروه خواهد رسید؟اگر مناطق آزاد شده به ایران برسد و سپاه پاسداران جمهوری اسلامی آن را از آن خود کند ، امپراطوری ایران ظهور پیدا خواهد کرد و ایران منطقه را از آن خود می کند.

هنری کیسینجر وزیر امور خارجه اسبق آمریکا در گردهمایی "امنیت از نگاه مارگاریت تاچر، ۲۰۱۷" که در تاریخ ۲۷ ژوئن برگزار شد ، به عنوان مهمان ویژه سخنانی را ایراد کرد که محور آن بروز نظم جهانی جدید بود. کیسینجر با بیان نقطه نظرات تاچر در زمان خود، آن را با اتفاقات اخیر و چالش های پیش رو دنیا مقایسه کرد و گفت که بحران های پیش روی دنیا در حال خلق نظم نوین جهانی است که البته استقرار آن در سطح جهان بسیار مشکل و زمان بر خواهد بود. وی همچنین از مقاومت قدرت های شرقی در برابر دیکته مدل جدید غربی گفت و خاطر نشان کرد که روسیه و چین کشورهایی هستند که هر یک به دنبال مراقبت از منافع خود و استقرار ارزش هایشان در نظم تازه دنیا هستند . عضو سابق شورای امنیت ملی آمریکا اما در مهمترین بخش از سخنرانی خود به نقش پررنگ ایران پرداخت و تصریح کرد قدرت ایران و سپاه پاسداران در دوران پس از داعش تمامی منطقه را در بر خواهد گرفت، وی از تعبیر "امپراتوری ایران" در منطقه استفاده کرد و نوید آن را در آینده نزدیک داد. در ادامه، سخنرانی او را در گیلدهال لندن  را که اکنون به رشته تحریر در آمده می خوانیم:

*اگر غرب در مبارزه جهان، بدون در نظر گرفتن جغرافیای سیاسی مشارکت کند آشوب آغاز خواهد شد

*ما در مقطع بسیار حساسی حضور داریم که چاره ای جز باز تعریف «آتلانتیسیزم» نداریم.

*در خاورمیانه کنونی ، شاید دشمن دشمن شما همچنان دشمن شما باشد.

 

خانم تاچر از جمله رهبران مهم جهان در عصر ما بوده است. وی دارای شخصیتی تصمیم گیرنده ، باوفا ، شجاع با انگیزه ای بالا بود . وی خود را صرف شکل دادن آینده کرد تا پیگیری پیشنهادات گروه های فشار.

من اولین بار با وی در اوایل دهه ۷۰ ملاقات کردم . هنگامی که وی وزیر آموزش کابینه ادوارد هس بود .از نظر او رهبری خوب می بایستی مرکز سیاسی را به سمت ارزش های تعریف شده نزدیک کند و هیچ گاه عکس آن نباید اتفاق بیافتد.در عملی کردن این فلسفه وی در طول فعالیت سیاسی خود مشی جدید سیاسی ای را در جامعه بوجود آورد . وی این کار را با ترکیب کردن شجاعت و خصوصیات باارزش شخصی انجام داد . خصوصیات با ارزش شخصی از آن جهت که تصمیمات مهم سیاسی در فرآیندهای سیاسی معمولا در شرایط سختی اتخاد می شود و شجاعت به خاطر آنکه آن مسیر معمولا تا به آن وقت طی نشده و کسی تا به آن موقع آن را طی نکرده است . تاچر این خصوصیات را به طور ویژه در اجلاس فیندلی در کالج ویستمینستر شهر فولتون ایالت میسوری  نمایش داد. وی مطالبی را مطرح کرد که ضرورت آن امروز شاید بیشتر از هر زمان دیگری حس شود .

-آیا روسیه را باید یک تهدید بالقوه در نظر گرفت و یا یک شریک ؟

-آیا ناتو باید خود را متمرکز به مسایل خارج از منطقه خود کند؟

-آیا ناتو باید به دموکراسی های تازه مطرح شده در مرکز اروپا احترام بگذارد و با قبول مسئولیت خود در آن باره هر چه زودتر آن را به رسمیت بشناسد؟

-آیا اروپا باید هویت دفاعی خود در ناتو را ارتقاء بخشد؟

دو دهه پس از سخنرانی باارزش خانم تاچر جهان کشورهای بین آتلانتیکی با مسائل جدید دیگری مواجه شدند . نظم جهانی را که غرب آن را به منظور پایان دادن به جنگ سی ساله در ۱۶۴۸ بنیاد نهاد ، بر پایه اتحاد بین دولت ها شکل گرفت. اتحادی که با توازن قدرت بین چندین هویت تضمین شده بود.این نظم جدید جهان اما با تجربه های دیگر سنتی و فرهنگی مغایرت داشت و همچنین با نگرش های مذهبی در قاره ها و جهان مغایرت داشت . بنابراین ، اکنون سوال مطرح شده این است که آیا این تقابل به یک نظم جهانی جدیدی منجر خواهد شد و یا آنکه آخرین نظم جدید مطرح شده با مشارکت بیشترین تعداد کشورها پیگیری خواهد شد.اجازه بدهید چالش های پیش رو خانم تاچر در عصر حاضر را بیان کنم :

روسیه

چالش روسیه به عنوان اولین سوال تاچر ، امروز بر روی اوکراین و سوریه متمرکز است و البته بیگانگی عمیقی را نشان می دهد . روسیه با داشتن مرزی پهناور با ۱۱ ساعت زمانی مختلف از اروپا تا سرزمین مسلمانان و اطلس خود مدل متمایزی از نظم جهانی را ارائه و بسط می دهد . روسیه برای رسیدن به هدف اصلی خود یعنی برقراری امنیت کامل در داخل سرزمین و مرزهای خود بعضا ناامنی را به کشورهای مجاور و همسایه خود کشانده و منتقل کرده است . همزمان موقعیت جغرافیایی سیاسی بی نظیر روسیه و همچنین روحیه مصمم و بااراده روس ها در تحمل سختی باعث شده است که آنها بتوانند معادلات جهانی را در مواجهه با امپراتوری های قدرتمند در قرون گذشته از جمله سوئد ، مغولستان ، فرانسه و آلمان حفظ نمایند. نتیجتا احساسی را برای اروپا بوجود آورد که بیشتر شبیه به شک و دودلی بود . آنها علاوه بر این که دوست داشتند از سوی اروپا مورد پذیرش قرار بگیرند در کنار آن قصد داشتند همزمان از آن ها پیشی نیز بگیرند.این حس هویت مخصوص کمک می کند تا بهتر گفته پوتین را بفهمیم هنگامی که گفت : «فروپاشی شوروی بزرگترین فاجعه جغرافیایی سیاسی قرن بوده است.»

دید سیاسی بین المللی پوتین اغلب همانند تفکر سیاسی اروپاییان ملی گرای اتوریتاریانیزم در دهه ۱۹۳۰ تشریح می شود. دقیقا همان تفکر داستایوفسکی و همان خط فکری که در سخنرانی خود در سال ۱۸۸۰ در بزرگداشت شاعر پوشکین از خود به یادگار گذاشت . ندای پر شور و حرارت وی برای یک روح عظیم روسیه که بر مبنای ارزش های روسی استوار شده باشد، در قرن ۲۰ به دست آلکساندر سولژنیستن به اجابت رسید.

ترک تبعیدگاه خود در ورمونت و بازگشت به روسیه ، سولژنیستن در کتاب خود «در باره سوال روسیه » درخواست کرد که روسی هایی که از کشورشان بیرون شدند به میهن خود بازگردند . در همین مسیر بوده است که پوتین در برابر به اصطلاح ۳۰۰ سال تلاش غربی برای دبرگرفتن روسیه تلاش می کند . شاید انتقاد شدید پوتین در کنفرانس امنیتی مونیخ در سال ۲۰۰۷ از نحوه برخورد غرب در دوران پسا جنگ سرد بتوان در همین راستا تحلیل کرد .

غرب چگونه باید رابطه خود با روسیه را ارتقاء بخشد.کشوری که ضامن امنیت اروپا است هر چند که به علت تفاوت های فرهنگی و تاریخی فرق اساسی در نوع برخورد با مناطق اروپایی نزدیک روسیه وجود دارد.آیا سیاست حفظ فشار و تنبیه را در باره روسیه باید ادامه داد تا در نهایت آن را نسبت به نظم داخلی و جهانی مورد نظر اروپا نزدیک کرد؟ و یا باید سیاست گفت و گو را برای یافتن نظمی مورد رضایت همه طرف ها یافت و برآن توافق کرد.

آیا مناطق مرزی روسیه همچنان باید جزو مناطق همیشگی تقابل باقی بماند؟ و یا می توان آن را تبدیل به مکانی برای همکاری های بالقوه کرد ؟ و الزامات ایجاد چنین رویکردی چیست؟ اما در هر صورت برای پیگیری هر دوی این سیاست ها توجه ویژه ای باید معطوف سیستم دفاعی اروپا شود تا فشارهای نظامی روسیه مشکل ساز نشود .

چین

نگرانی های  تاچر در رابطه با مسائل منطقه ای امروز به شکل عمده در مورد چین و خاورمیانه صدق می کند . چین مسیر کمربندی بسیار طولانی را برای خود ساخته است که زمینه بسیار مناسبی برای فعالیت های سیاسی ، اقتصادی  و فرهنگی برای چین از شرق این کشور تا کانال انگلیس را مهیا کرده است. این مساله گفته مکیندر در سال ۱۹۰۴ را تصدیق می کند که گفت قلب اوراسیا مرکز ثقل جهانی است و با برقراری جاده راه ابریشم از سوی چینی ها تمام ظرفیت های منطقه آتلانتیک متوجه چین شده است . راه ابریشم از مناطق مختلف و متعددی عبور می کند مناطقی با فرهنگ های مختلف ،  آداب و رسوم متفاوت ، این بر عهده کشورهاست که بخواهند با چین در غالب راه ابریشم همکاری کنند و یا به مقابله با آن بپردازند. باید به خاطر سپرد که جاده راه ابریشم خود ماه عسل فلسفه نظم جهانی غربی است و به گونه ای چین با قبول الفبای آن در آن فعالیت دارد . اما چین منحصر به فرد است و در حال عبور از نظم جهانی است . چین به دنبال نظمی است که با ابعاد تاریخی این امپراتوری متناسب باشد و نگرانی های استراتژیک چین را اشباع نماید . تغییرات کنونی چین را باید سومین تغییرات عمده  در چین در نیم قرن اخیر دانست.مائو اتحاد آورد، دنگ اصلاحات آورد و اکنون جینپینگ رییس جمهور این کشور رویای چین را دارد به واقعیت تبدیل می کند . هنگامی که آنها در سال ۲۰۴۹ وارد دومین سده از موجودیت خود شوند همچون یک قدرت جهانی خواهند بود اگر قدرت مطلق نباشند. در این حین ، رقابت اقتصادی و سیاسی چین وآمریکا هم مورد توجه است ، هر دوی آنها پیشرفت ها و دستاورهای قابل ملاحظه کسب کردند. هر دوی آنها حائز بینشی استثناء گرایانه به خود هستند . البته این نگاه تفاوت هایی هم دارد.  در نگاه آمریکایی رساندن ارزش ها و عقاید آمریکایی به سایر نقاط جهان به عنوان یک ماموریت محسوب می شود . از سوی دیگر چینی ها معتقدند که دستور العمل آنها جهان را به سمتی سوق می دهد که نظام ها بر اساس احترام استوار خواهند شد . در هر دوی این کشور ها بحث های متنوعی وجود دارد که چطور می توان این تفاوت ها را حل و فصل کرد . آیا باید نظم جهانی غرب با مشارکت حداکثری کشورها به کار گرفته شود و یا نظم جدید جهانی که تلفیقی از عقاید کشورهاست رونمایی گردد.مدل جدید جهانی قویا مربوط به آن می شود که چطور کشورهای بین اطلسی و کمربند جهانی ابریشم ابراز عقیده از این پس خواهند کرد.

خاورمیانه و ایران

در منطقه اوراسیا و مرز روسیه ، نظم جهانی در تثبیت خود با مشکل روبروست. در گوشه و کنار خاورمیانه ، این منطقه با آشوب های گوناگونی مواجه شده است . نظام غربی و خط مشی آن که بعد از جنگ جهانی اول در این منطقه مستقر شده بود اکنون خود را متوجه خطر می بیند . اکنون چهار کشور منطقه از جمله یمن ، سوریه ، لیبی و عراق تبدیل به کارزاری برای گروه هایی شده که رویای حکومت را در سر می پرورانند.

چه کشورهای سنی مذهب منطقه و چه شیعیان و در صدر آنها ایران معتقدند که داعش باید نابود شود.اما سوال بعدی اینجاست که پس از نابودی داعش سرزمین های تحت کفالت آنها به کدام گروه خواهد رسید؟اگر مناطق آزاد شده به ایران برسد و سپاه پاسداران جمهوری اسلامی آن را از آن خود کند ، امپراطوری ایران ظهور پیدا خواهد کرد و ایران منطقه را از آن خود می کند.

در این میان ، تغییر ماهیت ترکیه از نظامی سکولار به حکومت مذهب گرا و اسلامی محاسبات غرب را به هم ریخته  و آن ها را با مشکل مواجه کرده است . این تغییر دیدگاه ترکیه اروپا را در بحث پناهجویان ناراحت کرده و باعث عصبانیت آمریکا از آنکارا در قبال صادرات سلاح به داعش از طریق جنوب مرز ترکیه شده است . تقویت بنیان سلفی در عراق  و سوریه به دست ترکیه ، همزمان با فعالیت این کشور باعث تضعیف کردها شده است. کردهایی که همواره مورد حمایت غرب بوده اند .

نقش روسیه در نظم جدید خاورمیانه بسیار تاثیر گذار خواهد بود . آیا نیت روسیه کمک برای شکست داعش است ؟ و یا به دنبال دست یابی سیطره استراتژیک بر منطقه است ؟ اگر مورد اول باشد پس همکاری غرب با روسیه بسیار سازنده خواهد بود ولی اگر دومی باشد تولد مجدد جنگ سرد محتمل است . اکنون بهترین راه برای راستی آزمایی نیت روسیه این است که منتظر بمانیم و عکس العمل روسیه پس از آزادی اراضی تحت اشغال داعش را ببینیم تا متوجه شویم که آیا آنها قصد نفوذ به آن مناطق را دارند و یا نه؟

گزینه های مشابه ای هم متوجه غرب است . آنها باید رویکرد خود را در قبال نظم جدید در حال حضور عرضه کنند . آنها نباید به اختلافات مذهبی منطقه ای دمن زنند و می بایست در برابر هر گروهی که قصد بر هم زدن ثبات منطقه را دارد، مقابله کند . سیاست ها باید بر اساس اهداف دراز مدت طراحی شوند و نه آنکه مقطعی و زود گذر باشند . اگر غرب نقشه ای براساس جغرافیای سیاسی برای خود تعریف نکند، آشوب در منطقه رشد می کند . آشوب هرگز توسط کشورهایی همچون هند و چین تحمل نمی شود و این احتمال وجود دارد که در صورت بروز آشوب ، کشورهای شرق به مقابله با غرب روی بیاورند.

ناتو

ناتو سال ۱۹۴۹ برای مقابله با تهدید های شوروی سابق شکل گرفت . از آن پس ، به ابزاری در غرب تبدیل شد تا با هر نا آرامی در جهان مقابله کند . اما وظیفه مهمتری هم دارد و آن دفاع از هویت و وجود خود است.ناتو علاوه بر آن ، نهادی است که ارزش های غربی را ارج می نهد و از آن پاسبانی می کند .در هر صورت ، نظر تاچر در باره اتحاد آتلانتیکی با آنچه اکنون در واقعیت اتفاق می افتد همخوانی ندارد . ناتو از نظر تاچر ابزاری نظامی برای غرب به رهبری آمریکا بود تا برابر تهدیدات منطقه ای اروپا ایستادگی کند اما اکنون نه آمریکا حمایت شایسته را انجام می دهد و نه اروپاییان همچین فکری در رابطه با ناتو دارند .

در دنیای امروز که اتفاقات مهمی در حال رخ دادن است و جهان به سرعت در حال تغییر است ، ناتو باید وظایف خود را با شرایط باز تعریف کند و خود را با اتفاقات نو همسان سازد. تغییرات بنیادی در نظم جهان باید ناتو را به فکر فرو ببرد که چه اهداف سیاسی برای آن وجود دارد و همچنین ابزار در دست وی برای نیل به این اهداف کدام است ؟

اجازه دهید تا من کلامم را با آنچه که تاچر دو دهه پیش در سخنرانی خود در فیندلی گفت ، تمام کنم:

" چه کاری باید انجام شود؟ من معتقدم که اکنون نیاز به نهاد جدید و رویایی در اتحادیه آتلانتیکی حس می شود . هدف از تاسیس آن باید مقابله با چالش هایی باشد که در باره آن گفتم. لحظات اندکی در دنیا وجود دارند که می توانیم به واسطه تصمیم های خود مسیر تاریخ را تغییر دهیم و این یکی از آنهاست."

هنری کیسینجر، وزیر خارجه اسبق آمریکا و عضو شورای امنیت ملی در دولت ریچارد نیکسون

ملاحظه ای کوتاه بر سخنان کسینجر:

پیروزی های مکرر و پایان ناپذیر محور مقاومت در غرب آسیا به رهبری جمهوری اسلامی که آخرین نمونه های آن پیروزی حزب الله در عرسال لبنان و بسیج مردمی در موصل عراق بود، همه و همه، بار دیگر اردوگاه محور غربی، اسراییلی را به لرزه انداخت و قدرت ایران را برای آنها یادآور شد. بی اعتباری آمریکا و متحدان غربی آن تا جایی بود که سید حسن نصرالله پیروزی لبنان در عرسال را به طور کامل ناشی از کمک جمهوری اسلامی دانست و آمریکا را در این بین، ناکارآمد توصیف کرد.در این میان، اما متفکرین غربی که ظهور قدرت ایران را معادل با پیدایش یک نظم جهانی جدید می دانند و از سویی دیگر، قرابت چین و روسیه و دیگر قدرت های شرقی با ایران را برای حیات نظام استکباری خود خطر می دانند، به سیاست قدیمی ایران هراسی دامن زده اند. هنری کیسینجر وزیر امور خارجه اسبق آمریکا در گردهمایی "امنیت از نگاه مارگاریت تاچر، ۲۰۱۷" که به عنوان مهمان ویژه سخنانی کرده بود به نقش پررنگ و غیر قابل انکار ایران در خاورمیانه اشاره کرده  و در راستای سیاست قدیمی ایران هراسی آمریکا و ارائه تصویر غیر واقعی از جمهوری اسلامی در اذهان، تصریح می کند که قدرت ایران و سپاه پاسداران در دوران پس از داعش، تمامی منطقه را در بر خواهد گرفت و "امپراتوری ایران" در منطقه به وقوع خواهد پیوست. وی سعی کرده با ارایه استدلال، نوید ظهور این امپراتوری را در آینده نزدیک بدهد.

مترجم: حسن نیک بین

انتهای متن/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

10 − یک =