حاجحسن درست به طلایی میماند که هرچه بیشتر در کوره حوادث میرفت، درخشانتر بیرون میآمد.
اشاره:
بامداد شنبه ۲۹ آبان ۹۵ برای سرداران فرهنگی و افسران جوان جنگ نرم و نیروهای حزباللهی و بسیجی، روزی تلخ و سنگین اما برای حاجحسن، روز سربلندی و سرافرازی بود؛ روزی بود که او بار امانتی را که بر دوش داشت، به نسل پس از خود سپرد و نام خویش را در دفتر ماندگاران در تنگه اُحد فرهنگی انقلاب اسلامی ثبت کرد. تاریخ شهادت میدهد هیچ عاملی نتوانست حاجحسن را به ترک سنگر اُحد فرهنگی انقلاب اسلامی وادارد؛ نه فشار اقتصادی، نه تهمتهای سیاسی، نه تهدیدهای جانی، نه محدودیتهای فرهنگی و نه حتی زرق و برق غنایم بر زمین افتاده که بسیاری را به سازش و تسلیم واداشت.
حاجحسن درست به طلایی میماند که هرچه بیشتر در کوره حوادث میرفت، درخشانتر بیرون میآمد. او برای اهل قلم انقلابی بهویژه نویسندگان جوانی که تازه به صف مبارزان تنگه احد انقلاب پیوسته بودند، اسطوره و الگویی بود که فاصله خود را با شجاعت در نگارش و تعهد او در برابر انقلاب میسنجیدند. آنچه از نظر میگذرد، بخشهایی از گفتوگوی ما با حاجحسن است؛ هر چند همین گفتوگو هم برای خیلیها قابل تحمل نیست، بهویژه آنانی که او را به سبب روحیه انقلابیاش تحملناپذیر میدانستند؛ گفتوگویی که بخشی از آن با خوردن ناهاری ساده در دفتر کیهان همراه بود.
در این گفتوگو ما مهمان برادرانمان در کیهان (حاجحسن شایانفر، حاج آقای محمدزاده و حاج آقای شمس) بودیم و هرگز باور نمیکردیم پس از این مصاحبه دیگر حاج حسن را نبینیم.
دغدغههای مردی انقلابی که تنگه احد فرهنگی را ترک نکرد
اگر روزی حاج حسن نبود
حاج حسن: خدا هست، این حرف امام(ره) است
از بیانات استاد محمدزاده بهرهمند شدیم اما توفیق نداشتیم از وجود شما استفاده کنیم. میخواستیم یک جریانشناسی خط نفوذ از دولت بازرگان تا کنون را از محضر حضرتعالی استفاده کنیم. واقعاً برای ورود به این مقوله چه باید کرد؟ گره کار کجاست که نمیشود یک جریان را درست واکاوی کرد؟
حاج آقا شایانفر: اعتقاد من این است اگر یک چیزی را بگیرند به مسؤولین قوه قضائیه به مرکز اسناد میگویم بابا یک چیزی بدهید، نیاییم این چیزها را که یکنفر دو نفر سه نفر کار کردند مرتب همه تکرار کنید، این تنوع امکانات در دست محققانی که سابقه و فعالیت آنها مشخص است بر این اساس باید باشد. به من گفتند یک ده پانزده روز دهه فجر بیا داستان انقلاب، رادیو مثل اربعین بود، یک شبکه رادیویی زده بودند، گفتم من بیایم چه بگویم؟ سندها وجریانات دست شماست! من میآیم برای شما اسناد آشکار و منتشرشده حرف بزنم این که دارم در روزنامه میزنم، بعد هم بچههایی که الان دست به کار هستند در این زمینه صاحبنظر هستند، دو سه نفر ما اینجا داریم همینطوری دارند کارها را می کنند.
امام(ره) بعد از شهادت حاج آقا مصطفی در اولین سخنرانی اشاره به این موضوع داشتند؛ به روحانی گفت نگو دانشجو نمیخواهیم، فردا مقدرات مملکت دست اینهاست، از آنطرف به دانشجو گفت نگو روحانیت نمیخواهیم، روحانیت کسی است که مردم دنبال او راه می افتند، مردم اینها را قبول دارند. بعد در نهایت گفت، اگر روحانی حالیش نیست با او درگیر نشوید. این روششناسی امام(ره)بود. شاید بخشی از این عدم تحملها که امام و رهبری خون جگر میخورند، برای همین است. آقایان تحمل ندارند کسی مثل آیتالله خامنهای بیاید با این ابعاد علمی-فقهی کشور را مدیریت کند.
بلکه حضرت آقا دارند جهان را مدیریت میکنند.
حاج آقا شایانفر: [رهبری] از چه جاهایی و از چه عقبههایی ما را گذرانده، بعد میگوید اگر یک روحانی حالیش نیست بروید او را حالی کنید، اگر این ضعف کاری اینجاست درد و سوز و تشخیص درست است، حالا خودش خودداری کرده و خیلی جاها نگفته، میگوید اگر این روحانی حالیش نیست بروید حالیش کنید؛ اگر حالیش نشد او را رها کنید، بروید پشت سر آن کسی که او را قبول دارید. وقتی خودبهخود او را تحویل گرفتید، انگار شما آن چیزی که رژیم میخواست دنبال میکنید.
رژیم در ماجرای شهید جاوید در حوزه جبههبندی ایجاد کرد، شما اسناد ساواک در این جبههبندی را ببینید، در ماجرای شریعتی و همینطور در شمسآبادی دنبال این بود که دوقطبی درست کند. حالا میآیند با یکی از بزرگان جامعه مدرسین مصاحبه میکنند… شما جریان نفوذ فرهنگی اقتصادی سیاسی را در اسناد لانه جاسوسی ببینید، رابطه خوب آمریکا را ببینید، اصلا منبع منتشرشده سندهای آمریکاست، چقدر از اینها استفاده شده؟ هیچی! پای منبر که میروی همیشه بحثهای تکراری است. به اینها نیاز دارد.
اینکه میگفتیم، در دوره تحصن چرا آقای مشکینی بلند شد آمد آنجا نشست؟ پاکی و سلامت و صداقت آقای مشکینی را ببینید. آقای میانجی آمد؛ شما شخصیتی مثل آقای مدنی را در تاریخ چقدر معرفی کردید؟ شما اسناد ساواک را که میخوانی و رفتارش را میبینی، خاطرات او را میبینی، آقای حسنی خاطرهای نقل میکند که برای مرزها و غائله آذربایجان خدمت امام رفتیم، بعد امام فرمودند مسؤول این منطقه مرزی آقای حسنی ارومیه، همه کمک کنید تا از این فتنه عبور کنید. بعد از جلسه آقای مدنی آمد و گفت: در خدمتتان هستم، برای این قضیه که امام گفته، هر چه شما بگویید ما وظیفه میدانیم.
در اسناد ساواک آخرین سندش را بخوانید، رئیس شهربانی همدان میگوید شهر دست ایشان است، میتواند همه ما را یکشبه جمع کند، ما باید برویم از ایشان مشورت بگیریم. وقتی که میخواهد بلند شود برود آذربایجان سر آن ماجرای غائله بعد از شریعتمداری چطوری خودش را عرضه میکند؟ اصلا حرف میزد گریه میانداخت، حرف میزد آدم میساخت… الان یکی از آفات، همین پروژههاست؛ از ارشاد از حوزه از هر جایی پول میگیرند و هر کسی کارهای تکراری میکند… میبینی کسی مثل هاله اسفندیاری دستگیر میشود ، بعد از یکمدت بازجویی دنیا برای آزادی او به ایران فشار میآورد، بعد هم آقای… میآید میگوید یک پیرزن را گرفتند! بابا حالا تو میخواهی آزاد کنی بکن ولی دیگر اینطوری نگو! من معتقدم در مطالعه، طلبهها را در کار مُعیّن بیندازید.
الان این آقای جواد سلیمانی دارد کار میکند، ما یک پاورقی ایشان را از فردا پسفردا شروع میکنیم، دارد ریزشها در صدر اسلام را بررسی میکند. هر موقع میگویی ریزش، میگوید طلحه زبیر بعدی چه کسی فلانی چی هیچی رفته کار کرده، منابع همه موجود است و دارد بیرون میآید. آن «عدالت در گرداب» برای یک طلبه ۲۵ساله است، این را باید مطرح کرد و ساخت؛ نه دنبال پول است نه دنبال آگهی و نه دنبال مطرحشدن. امثال اینها را بشناسانید، از این روزمرگیها در بیایند، شما نگاهی به فارغ التحصیلان همان تشکیلات بیندازید، یکییکی دارند از دست میروند!
نکتهای که آقای محمدزاده گفت حالا اینجا گفتنی نیست ولی متاسفانه این آفتها همهجا هست، در بعضی مباحث هست حالا در مجموعه ما زیاد داریم؛ امثال آقای سلیمانی، آقای ابوطالبی و…
حاج آقا شایانفر: قطعا هست من مطمئن هستم هست. الان این آقای محمدجواد نوروزی گفتم بیاید با آقای اصلانی، دوبار اینجا آمد، امثال اینها را گفتم یک لیست به ما بدهید در هر بحثی که حرف برای گفتن داشته باشد برویم اینها را مطرح کنیم.
آنها شخصیتسازی میکنند ولی در بین نیروهای ارزشی و ولایی یک کسی موز را میخورد پوست آن را جلوی پای آنهایی میاندازند که قرار است رویش کنند. اگر بشود یک جلسه بیایند پیش آقای اصلانی؛ شاید با همین نگاهی که میگویید هفتهای یکروز بگذاریم بیاییم اینجا شروع کنیم، ارتباط این مجموعه با مجموعههایی که در قم هستند مانندآقای سلیمانی و آقای نوروزی و دیگرانی که نظریهپرداز و توانمند هستند را برقرار کنیم.
حاج آقا شایانفر: به هرحال تشکیلات آقای مصباح پنجاه تا از اینها دارد، این پنجاه تا را وصل کنید به روزنامه. فصلنامه پویا دو سه هزارتا فروش ندارد، بیایید کیهان فرهنگی را تحویل بگیرید و مدیریت کنید؛ پشتیبانی، پخش و توزیع و محتوا.
میشود کیهان در توزیع پویا به ما کمک کند. ما یک شماره را برای توزیع دادیم، بابت توزیع خیلی خسارت دادیم؛ بعد هم مجله ما را خراب کردند و برای ما پس فرستادند!
حاج آقا شایانفر: من میگویم کار دولتی اینطور است، بیایید یک هسته قم بزنید، گفتوگوهای خوب بدهید برای صفحه معارف ما.
سال گذشته یک عده از طلبههای جوان را جمع کردیم؛ طلبههای جوانی که در انتخابات دنبال پول نبودند و مثل زمان جنگ از خودشان هم مایه میگذاشتند، به عشق حضرت آقا کار کرده بودند، چهارشنبهها خودشان یک تخممرغ، سیبزمینی و یا یک آبگوشت میدادند، پانزده شانزده جلسه دوستان با آنها درباره نویسندگی کردند، از آن بیست سی نفر الان حداقل چهار پنج نفرشان دارند مینویسند.
حاج آقا شایانفر: برای آن بیست سی تا باید کلاس بگذاریم، برای این جمع مستعد باید شما برنامه ببینید.
ما یک جمعی داریم به نام کانون طلوع. یکشنبهها برنامهای داریم که خود دوستان یا کارشناس از بیرون میآید. البته از این دوستان ما میتوانیم مقاله بگیریم مثل آقای باقرزاده که هم دست به قلم است هم بیان خوبی دارد.
نقد خیلی قشنگی زده به صحبتهای آقای کدیور، خود آقای باقرزاده هم شجاع است و هم صاحبنظر یا مثل آقای فرجنژاد که جوان است و خیلی انرژی دارد.
حاج آقا شایانفر: پنجشنبه سرمقالهای را از یک شخص مصری زدیم به عنوان یادداشت مهمان. با همان گروه ارتباط برقرار کردم، عارف صدرایی زنگ زد گفت چنین متنی را آقای اراکی فرستاده، شما میزنید؟ گفتم چرا نمیزنیم؟ متن را فرستاد و برداشتیم زدیم. شما نه فقط برای قم بلکه برای سراسر کشور و جهان میتوانید مطلب بنویسید.
در قم آن دفتر شما فعال است؟
حاج آقا شایانفر: برقرار است ولی فقط توزیع و فروش.
حالا این دوستان ما خیلی سرشان شلوغ است ولی با این وجود ما یک نشست هفتگی داریم، برنامه سخنرانی داریم که اعزام میشوند و حداقل اگر هم فرصت نوشتن نداشته باشند و برایشان سخت باشد، میشود در قالب گفتوگو و مصاحبه مطالبی تهیه شود.
حاج آقا شایانفر: شما برای هر شماره فصلنامه پویا چقدر پول میدهید؟ بیایید جهان اندیشهتان را راه اندازی کنید.
به نظرتان ما چقدر پول میدهیم؟
حاج حسن شایانفر: حداقل …. باید باشد.
ما هم همین قدر است.
حاج آقا شایانفر: نه ولی همان را میگویم جهان اندیشه، یک جریان سالم، تیمی بیاید مدیریت کند و جلو ببرد.
خوب است صحبت شود هفتهای یا دو هفتهای یکروز اینجا بیایند.
حاج آقا شایانفر: بعضی فِرز نیستند، روزنامهنگار نیستند، بعد از سه بار نشستن انرژی ما را خالی میکنند.
بله بعضی تند و تیز نیستند. ولی مثل آقای باقرزاده هست. همین که یک رابطه باشد کار بشود ما میگوییم سوژه شما چیست، متناسب با سوژهای که شما عنوان میکنید کلی آدم در آنجا هست.
حاج آقا شایانفر: ما مشکل کمبود پول داریم، همهجا پول دارند تولید نمیکنند؛ حالا البته همه جا اغراق است.
این پول مشکل همهگیر است.
حاج آقا شایانفر: حالا کم شده ولی دو سه سال پیش کجا بود؟ این …. مثال میزنم این آقای …. که الان بحث پول پنج میلیاردی او آمده، من دیوان محاسبات سندش را دارم اسم …. با امضای …. رفته گرفته.
ماهنامه امتداد برای جبهه و جنگ هم به خاطر نداشتن پول تعطیل شد. ما هم اگر پول داشته باشیم میتوانیم هفتگی بیاوریم؛ پول نداریم، نویسنده وقتی میبیند پول نداریم نمینویسد.
شما این صفحه معارف را پول ندهید، اصلا اندیشه را تولید کنید بدهید ما بزنیم، بحثهای علوم انسانی را، پول هم ندهید، ما پول آن کسی را که حاج آقا شایانفر: مصاحبه کرده هم هدیه به او میدهیم. کجای کاری بیا سازمان معارف ما را تحویل بگیر، یکنفر نماینده بیاید خودت آنجا بنشین بگیر، چهرهسازیها و حرکتها سهساعت در هفته به اندازه یک ماهنامه ارزش ندارد، من آخر حرف، شما را بدهکار میکنم؛ یعنی حرف این است، واقعا بحث علوم انسانی جایش خالی است.
در حوزه هست، کافی است مصاحبه بشود؟
حاج آقا شایانفر: در قم شما شخصیت را پیدا کن، هماهنگ کنیم مصاحبه بگیرد.
آقای محقق که مسؤول خود خبرگزاری رساست، کارش خبر و مصاحبه است.
حاج آقا شایانفر: او برای رسا دارد کار میکند.
میتوانیم صحبت کنیم ببینیم میتوانند این کار را بکنند.
حاج آقا شایانفر: بیایند من میگویم، ما الان میتوانیم وارد این مقوله شویم یک نماینده فعال در قم، یک نماینده فعال در خراسان، برویم، هفتهای سه صفحه معارف داریم.
هم بخش معارفتان هم بخش مصاحبهها در مورد سوژههای مختلف از اینها مصاحبه بگیرند.
حاج آقا شایانفر: یک موقع میبینی مصاحبه را میگیرد یک ویرایش میکند آماده میفرستد، حالا من انرژیام بعد از ظهرها میرود، وقتی غذا میخورم …
خیلی هم ضعیف شدید.
حاج آقا شایانفر: بله دارد میسوزد، من مرده بودم الان کبد، کمردرد، جنسم جور است! سنگ کلیه، ویتامین دی و… .
حاج آقا از ما مصاحبه میخواهند برعکس شد. اعتقادش را دارد میگوید، آنهایی که برای شما مینویسند وضعیتشان از نظر مالی خوب نیست، ما یک رفیق داریم… برای قرآن مینویسد، باسواد است حدود بیست سی سال پیش کتابهای عربی فقهی نوشت در جامعهالمصطفی کار میکند، سالهاست برای کیهان مینویسد، به او میگویم دوستان چقدر به شما میدهند؟ میگوید من نمیدانم، وقتی که برای شما میگذارد ولی در آن حد چیزی نیست؛ آنهایی هم که دلسوز هستند برای شما مینویسند، واقعاً وضع مالی آنها خوب نیست.
حاج آقا شایانفر: بله برای ما مینویسد ما یک حق التالیف داریم میدهیم؛ ولی همان نیرویی که اینجا هم دارد هفتصد هشتصد میگیرد، یک جای دیگر میرود چهار میلیون جلوی او میگذارند میرود سکه میدهند، حالا ما باید چقدر به این محمدزاده بدهیم تا بماند؟ هرکس میآید مشکل مالی دارد، پیش او میفرستیم میگوییم یک وامی به این بابا بده یک ریال هم نمیگیرد.
من یادم است آن موقع اوائل دوره به اصطلاح اصلاحات خدمت شما بودیم، فرمودید همین آقای ایمانی خواستیم براش وام بگیریم دویست هزار تومان… .
حاج آقا شایانفر: داداشم در بانک بود، گفت ۲۰۰ تومان تو میفرستی آدم رویش میشود؟! من معاون… بودم ۲۰۰ هزار تومان وام بدهم؟! گفتم این افتخار کیهان است که همکارانش اینطوری هستند.
به جایش آن طرفیها… آقای… واقعا مشکوک است.
حاج آقا شایانفر: سخنرانی اینها را دارم در خارج، حالا آن موقع میگفتیم نماینده… است ولی بدانید بدترین کسان میروند. حالا چه جریانهای جاسوسی چه شخصشناسی چه بحث عواملی که با آنها مرتبط شدند. اینکه ما در خبر اشرف میزنیم، بیش از سیچهل آدم از بنیاد اشرف با داخل در ارتباط بوده و در نشریات اصلاحطلبها هم بودند سؤال نیست میتوانند شکایت کنند، عادی شده؛ هرچه بزنی آنها بیشتر خوششان میآید چون قوه قضائیه دست آقای شاهرودی یا دست آقای آملی که نیست؛ آن قاضی آلوده شده یا فهم سیاسی ندارد، به او خوراک نمیدهند. بولتن ویژه در هفته دو هفته یکبار ماهی یکبار که این نوع احکام را برای قضات بررسی کنند، بفهمند این است .
این کسی که مشاور رئیس جمهور بوده، حسین دهباشی، ببین چه تجلیلی از اشرف کرده! میگوید بیایید یک مقدار منصفانه برای اشرف صحبت کنید! نقشی که در تاریخ داشته آن جنبههایش را هم بگویید! این با سید مهدی هاشمی در نیستان بود… . راهی که برای حل این امور وجود دارد از بالاست، بی سر و صداست و اینها را که ما نباید دنبال کنیم.
هاله اسفندیاری را کیهان دنبال کند، صنعتیزاده را کیهان دنبال کند، عبدالرحیم جعفری اموالش را میخواهد بگیرد ما میزنیم در چرخ و چیزش نمیتواند بگیرد، میراشرافی را من بگویم چند کتاب برای او درآمده، آنها بین خودشان را جمع کنند، بحث اختلافاتشان را که دارد دامن زده میشود افرادی را که من نمیخواهم وارد آن بحثها شوم، فرصتسوزی کردیم بیشتر، حالا یکدفعه همه، این سیلها میخواهد به داخل بیاید.
الان استاندار فارس گفته حق ندارید تشیع جنازه را تا قبل از انتخابات بکنید بگذاریم بعد، این یکی را وزارت خارجه میگوید اسم این خیابان نمر را عوض نکنید بگذارید همان بوستان که بوده، سومی بگویم، این زاریا منطقهای است که خونها ریخته شده، یک خیابانی به نام زاریا… برای شورای شهر برای همه جا فرستادیم، روحیه درگیری با این و آن کم است، چون دولت و دولتمردان به این سادگی اجازه نمیدهند. حالا شما برای مصاحبه خود آن بحثی که من خدمت شما عرض کردم شروع کنید، نظر شما تامین میشود.
در این بخش هم شما حداقل در کتابخانه و اسنادی که در جامعه مدرسین خوابیده میدانیم چیست، یک دفعه آمدم بازدید کردم، اینها دارد خاک میخورد. من الان زندگی شب شکنان را شروع کردم؛ زندگی شهید رجایی، شهید صدوقی، سعیدی، فردا هم مدنی و دیگران؛ این سندها بیاید من جامعتر به این زندگینامه میپردازم، به یک داستان نویس میدهم برای نسل جوان این کتابها نوشته شود.
چرا شما کنار خود کسی را پرورش نمیدهی؟
حاج آقا شایانفر: مگر این… نبود؟ استعدادش را داشت، او را بردند الان رو در رو با گذشته خودش در آن مجله دارد کار میکند! اینجا علیه حسین نصر بود آنجا رفتند خط اینکه حسین نصر بیاید درباره حلقه کیهان مثلا صحبت کند، اصلا حسین نصر خودش پدر همه فرقههاست، از آنطرف عباس معروفی میخواهد بیاید یعنی او را در یک وادی دیگر انداختند. هنر یک عده این است که هرکس کیهان میآید، یا با پول یا با یک جایگاه یا امثال اینها میکشند و میبرند. حالا هشتاد نود درصد آنها توانستند خودشان را حفظ کنند، ده درصد هم ریزش دارد؛ مهم این است خارج کشور نرفتند.
بالاخره باید یکنفر کنار این باشد و پرورش پیدا کند که خدایی نکرده اگر یک روزی حاج حسن نبود این مسیر را ادامه دهند.
حاج آقا شایانفر: خدا هست؛ این حرف امام(ره) است.
این همان خط نفوذی است که دارد کار خودش را میکند و نمیگذارد جبهه حق تقویت بشود.
حاج آقا شایانفر: افتخار ما این است که یکنفر از کیهان هنوز پناهنده نشده، توانسته نفوذ بکند دفتر… دفتر… دفتر نشر آقای ایکس ایگرگ، اینطوری موفق بودند شما افرادی که من در این… را اصلاً ماندم چطور یکدفعه میآید همه کاره تشکیلات وصل میشود به بعضی از اعضای دفتر ملاقاتها و جلسات همان موقع هم… هم مینشینند من نمیخواهم بگویم جاسوس و نفوذی هستند، من میخواهم بگویم کسی که اگر بلد نیست یک کار را به او بدهی بدتر از نفوذیها آسیب میزند، میرود ماجرای سفارت، یک فرض نمیگذارند، یک نفوذی امکان دارد احساسات را تحریک کند، حالا در انصار حزب الله است در نیروی انتظامیاست، در هر جایی، مگر نمیشود وقتی که آن نیرو رفته به دو نفر بگویند یک تیر هوایی در کن در ۱۸ تیر یکی کشته شود، کشته میشود، آن فتنه راه میافتد ولی هیچ وقت روشنگری نمیشود.
این آقای… خودش خاطراتش را برای من نوشته من منتشر نکردم میگوید: پسرش آمد یک دفتری داشتند که بیت دیگر تلاش میکرد آنها را بگیرد، در 18 تیر یکسال بعد گفت اون پسرش گفته بود یک کار کن پدرم روی آنتن برود، گفت دو سه موتورسوار را راه بینداز یک چندتا به این آینهها، شیشهها بزنند، در بروند، آمدند زدند گفتند به دفتر آیتالله… حمله شد! میگفت شب پدرم آمد به پسر… گفت دیگر حالا با ما هم ور میروی، در نیروی انتظامی نفوذی هست، در روحانیت هست، در سپاه هست، یک جاهایی کمتر یک جاهایی بیشتر است ما هیچ وقت نیامدیم در این صدا و سیما ریشه نفوذ را بخشکانیم، یکبار بسیج آمد یک لیست پنجاه شصت تا راهیان نور به من داد گفت نظرت را درباره اینها بده.
گفتم نظرم درباره اینها هیچی نیست؛ گفتم آن کسی را که انتخاب کرده کنار بیندازید اگر میخواهید مشکل را حل کنید! آقای… همه این سردبیرهای روزنامههای زنجیرهای آقای…. از چهلچراغ میرود آموزش، از آموزش میآید شبکه چهار.
شب انتخابات آقای روحانی ایشان برنامهای داشتند در برنامه رادیو هفت شب انتخابات بود، خرداد بود یک هندوانه بزرگ جلوی خودش گذاشته بود دکور برنامه گفتم باز هم حرف خودش را بزند پسرم آمد نگاهی کرد گفت بابا امشب شب چله است؟ گفتم چطور مگه؟ گفت چرا هندوانه گذاشته جلوش؟ گفتم اتفاقا همین را میخواهد بگوید، میخواهد بگوید چله ما امشب تمام میشود. قشنگ شب انتخابات پیامش را میدهد؛ یعنی زمستان ما تمام شد چله تمام شد!
حاج آقا شایانفر: حالا این آقا را روزنامه…. یکی از حرفهایترین نشریات و گزارشگری آقای …. پسر …. که قبل از انقلاب ساواکی در ارتباط با کیهان سال ۵۸ اخراج شد رفت تو گزارش فیلم، وقتی که گزارش فیلم بسته شد، رفت تهران تایمز، بعد که روزنامه تایمز بسته شد، آمد با…. بستند و رفتند همین …. یک نشریه خاکستری در بیاورند، سایت آینده رفت با او مصاحبه کرد برای جریان مهدیهاشمی را که چرا اینطوری است، گفت من دارم کار حرفهای میکنم مطبوعاتی است، کیهان هم از من دعوت کند میروم، ولی کیهانیها سفت و سخت هستند نمیگذارند، من دارم کار حرفهایام را میکنم.
ببین امروز الان از اشرف پنج تا عکس زده، هر هفته موضوعهای مهم را یک عکس میزنند، از اشرف چه عکسی زده باشد؟ لباس احرام در مکه! الان دارد نشریه را درمیآورد. زمان احمدی نژاد هیچ روزنامهای که نبود این زد گوشت کیلویی ۴۰۰۰۰ تومان. هنوز تا حالا ۴۰۰۰۰ تومان نشده ولی او آن موقع زد! آمده نشریه در میآورد که یک دفعه آمد تبدیل به …. این نشریه شد.
اصلا سبک زندگی و اقتصاد غربی و دیپلماسی غربی را جا انداختن همه چیز در این است. این قبل از انقلاب ساواکی بوده، بعد از انقلاب هم …. بوده اما …. یک چیز داده ده تا چیز پیش میبرد هر روز روزنامه …. و …. را جلوی روحانیون بگذارید بگویید سبک زندگی که آقا میگوید با انتشار این نشریه اصلا حل میشود؟ آقای …. سه چهار صفحه به او آگهی میدهد آقای شرکت …. سه چهار صفحه به او میدهد همه جا به او آگهی میدهند؛ من الان دارم میگویم صدبار بعضیها تکرار شده ارادهای برای حل آن نبوده، وقتی که نیست نوشتن به عنوان کتاب مجله بعدا دسترسی افراد به آن نیست، شما باید موضوعاتی را که کار میکنیم، تبدیل به کتاب بکنید.
اشاره داشتید به جریان خط نفوذ در جریان فرهنگی و بحث مطبوعات و بحث موسسات گوناگون. به نظر شما با این هشدارهایی که حضرت آقا هم نسبت به بحث خط نفوذ دادند، پروژه آینده آن ها در رابطه با انتخابات چیست؟ یعنی باز هم بر حادثهسازی و موجسواری استوار میشود یا این که شیوه خود را عوض میکنند؟
حاج آقا شایانفر: ببین! ما باید برای چه پیروزی در انتخابات آنها و چه شکست باید یکسان آماده باشیم. شکست را نمیپذیرند، اگر شکست بخورند بازی را به هم میزنند. وای به حال اینکه دیگر پیروز شوند! ما کمبودها و کوتاهیهای بیست سی سال پیش خود را بهویژه بعد از جنگ الان باید جواب دهیم، نمیشود یکشبه اینطوری شده باشند، فربه شدند، ویژهنامه نقش پویا را ببینید در فراماسونری و آقای نصر آقای فروغی را چطوری دارد تجلیل میکند.
این نفوذ فرهنگی است. اینگونه شکلگیری شد بعد کشیده شد به این نفوذ اقتصادی و اشرافیگری. اینها کنار همدیگر به همدیگر پیوند خوردند. از پیوند بین اینها یک شبکه اجتماعی طبقه متوسط اینگونهای را شکلدهی کردند در همه حوزهها… .
حاج آقا شایانفر: شما در تهران و اطرافش بگرد، سیتیسنترها یک مرکزی هست برای عرضه کالاهای غرب، آن هم وارداتی؛ بسیار تاثیرگذار در فرهنگ خانواده و جامعه، بیخود این برجها ساخته نمیشود، کتابفروشیهای تمام فرودگاهها، همه سیتیسنترها فروشگاههای اتکا فروشگاههای شهروند بروید ببینید، کجا نماینده انقلاب در این کتابفروشی هست؟
چون بعد از جنگ اصل را بر درآمدزایی قرار دادیم به جای کنترل مصرف و امثالهم به اینجاها کشیده شده اقتصاد ما دارد غرق میشود، یکروز سیب زمینی را خاک میکنند، دیشب آمده بود گندم را خاک کردند، بعدی چه میخواهد شود؟! بعد آن دلالهایی که وارد میکنند یکدفعه بازار را در دست میگیرند. سخنرانی ده سال پیش من نوارهایش هست، گفتم اگر یکروز بخواهند در این مملکت کودتا کنند، همیشه میروند از صدا و سیما حفاظت میکنند ما باید برویم صدا و سیما را اشغال کنیم، تردید ندارم تمام حکومتها آخرین پایگاه را که بخواهند حفظ کنند صدا و سیمایشان است ما اولین جاهایی که سقوط میکند صدا و سیمایمان است.
ایام فتنه (تابستان ۸۸) دفتر پژوهشهای فرهنگی همایش سراسری داشت؛ پروفسور مولانا، آقای مشفق و آقای روانبخش کنار هم به نوبت سخن میگفتند، نشستم مطالبی از صدا و سیما گفتم به عنوان آنچه خودم دیدم (باید نوارش باشد) فیشهایی تهیه کرده بودم، گفتم: روز بعد از انتخابات صبح توی برنامه ایران آقای… که درباره حیات وحش و محیطزیست سخن میگوید که چندی پیش از دنیا رفت، آمده صبح اول انتخابات دارد این را میگوید: من نگران کلاغهای خیابانهای تهران هستم، چرا باید خیابانهای تهران این قدر کلاغ داشته باشد؟ چه کسی میخواهد حساب این کلاغها را برسد؟!
حاج آقا شایانفر: من اصلا خبرش را نگذاشتم اینجا بزنند[درگذشت او را] ولی آقایان تا کمر برای اینها خم میشوند، بعد آقای محمد شجاعی از دنیا میرود لب تا کام چیزی مطرح نمیکنند.
ساعت هشت و نیم بود. من حساس شدم شبکه دو برنامه صبحگاهی بخشی از یک فیلم خارجی را گذاشته بود وسط برنامه فردی سیاهپوش وارد شد به او میگوید: آقا چرا سیاه پوشیدی؟ میگوید چرا نپوشم، حق مردم را خوردند! یعنی همان ساعات اولیه که نتایج اعلام نشده بود! نمونههای دیگر از شبکه ۳و۴ هم گفتم و اتفاقاً آقای مولانا نگاه ما را تأیید کرد. پایین آمدم اتفاقا دوتا مسؤولان صدا و سیما هم در بین آنها بود، دور من را گرفتند که تو چرا اینها را گفتی؟ حق نداشتی اینجا بگویی! گفتم چرا حق نداشتم اینجا نگویم؟ دیگر کجا من بگویم؟ حاج آقا خواستند سریالی برای فتنه بسازند، به ما رسیدند که ما یک طرحنامهای بنویسیم، طرحنامه نوشتیم رسید به جلسه نهایی، ما هم بهعنوان مدافع طرح رفتیم صدا و سیما، من در جلسه گفتم چشمم آب نمیخورد که از صدا و سیما چیزی علیه فتنه بیرون بیاید.
حاج آقا شایانفر: من دو ماجرا مستند نقل کنم، سر قضیه یک خانمی بود سرپرست خبرنگارهای جوان رادیو پیش ما آمد مشورت و کمک، گفتم من به آنجا امیدی ندارم. گفت چرا؟ گفتم شما میتوانی امید را در من زنده کنی، گفتم من این کتاب را میدهم، اگر در رادیو معرفی کنی من همه حرفهایم را پس میگیرم، هر کمکی هم از دستم بر بیاید… گفت چشم، این که کاری ندارد. گفتم فقط قبل از اینکه میخواهد پخش شود، یک زنگ به من بزن من گوش کنم.
ساعت دو به بعد بود زنگ زد، گفت امروز الان میخواهد پخش شود، در آنوس برنامه گفت کتاب فلان فلان بعد یک دفعه این کتاب معرفی نشد! زنگ زدم گفتم چی شد، گفت برقها رفت! گفتم سابقه داشت؟ گفت: نه. ببین من در شبکههای رادیو تلویزیون تست کردم، هنوز که هنوز است به این سادگی نمیتوانم کتابم را برای معرفی بدهم، علیه آن هم حرف بزنند من خوشحال میشوم، چون کتاب معرفی میشود؛ اما نمیزنند، بایکوت مطلق دومی در …. شما کتاب مرحوم طالقانی را بخوانید، اسناد یاران امام یک جا پاورقی دارد، در رابطه با بهائیت میگوید به زودی این کتاب درباره بهائیت منتشر میشود، برای هفت سال پیش هر دفعه …. را میبینم جلوی جمع و تنها میگویم این «بهزودی» کی میشود؟ گفت دست آقایان است! هنوز برای بهاییها میخواهند سند منتشر کنند، دچار مشکل هستند، ماجراها از این قبیل زیاد است که بخواهم بگویم دستهایی از یک جاهایی، آقا وقتی میگوید سازماندهی شده، دیگر از موضوع فردی درآمده، یعنی این که طرف دیگر همدیگر را همپوشانی میکنند شما…. هفته را ببین روی جلد بدتر از چهلچراغ، چهلچراغ محافظه کار است چون سابقه او خراب است.
میفهمد دارد رعایت میکند؟!
حاج آقا شایانفر: بله، ولی این آمده میگوید تندروها، چنان میتازند تو ماجرای سفارت، فقط به تندروها نباید نسبت بدهی، اگر هم بدهی تازه یک بخش آن قابل جاانداختن است، بالاخره اینها در کوتاهیهای دولت وارد این عرصه شدند، به غلط اگر بوده باشد، ولی وقتی که شما میبینی سه چهارتا بچههای حزبالله میروند خارج پناهنده میشوند اینها نفوذی… بودند در…. کجا بود؟…. کجا بود؟ این یکی ماجرای…. ماجرای آن پسر دیگر بود، یادم رفته در آمریکاست همه اینها در…. و جریان…. در خیابانها بودند شما ببین انتخابات که میشود…. یا…. یک مسائلی به وجود میآورند زبان ما را میبندند، پریروز به…. گفتم این چیه نوشتی؟ سلیطه! اینها دنبال یک حاشیه هستند تو به معاون رئیس جمهور میگویی سلیطه؟ مگر آنها بدترین فحشها را به شما نمیدهند ولی با ادبیات قانون و فلان و رندی، شما هم از این چیزها یاد بگیرید.
دست شما درد نکند، زحمت کشیدید، شرمنده شما هستیم.
فصلنامه فرهنگ پویا شماره ۳۳
انتهای متن./