منازعه غزالی و ابنرشد، هم منشأ سیاسی ـ اجتماعی داشت و هم منشأ عقیدتی که ناشی از دو ساختار و بنیاد ایمانگرایی و عقلگرایی است که در جهان اسلام بهعنوان دو طیف دامنهدار، حیات یافته بودند.
چکیده مقاله:
تخالف و توافق میان عقل و شرع، موضوع معارضه ابنرشد و غزالی است. در مقاله پیش رو، اختلافات و مشابهتهای فکری غزالی و ابنرشد ترسیم شده است تا درجه اعتبار آرای هریک روشن شود و کوششهای آن دو در ابطال یا اقبال به فلسفه در عرصه دین به محک نقد گذاشته شود. ازسویی به بررسی علل ساختاری و معدّه بهوجودآورنده مناظره ابنرشد و غزالی نیز پرداخته شده است. از علل ساختاری میتوان به جریان نوگرایی معتزله اشاره کرد که تکامل آن بهوسیله رشد فلسفه مشاء بهواسطه ابنسینا صورت گرفت. ابنسینا فلسفه مشاء را با مشرب افلاطونی درآمیخت که این علت ساختاری، خود علتی معدّه محسوب میگردد تا ابنرشد به معارضه با غزالی برخیزد. علت معدّه ایجاد این معارضه نیز شرایط سیاسی ـ اجتماعی عصر ابنرشد بوده است که با فلسفه سر مخالفت داشتهاند؛ بنابراین ابنرشد مورد ایذای ابنای زمان شد و بهنوعی با انتقاد از آرای غزالی، به دفع اتهام از خود مجبور شد. درحقیقت منازعه غزالی و ابنرشد، هم منشأ سیاسی ـ اجتماعی داشت و هم منشأ عقیدتی که ناشی از دو ساختار و بنیاد ایمانگرایی و عقلگرایی است که در جهان اسلام بهعنوان دو طیف دامنهدار، حیات یافته بودند.
کلیدواژگان: عقل و دین، غزالی، ابنرشد، فلسفه، دیانت، برهان، تصوف
نویسندگان:
رضا طاهری ,مجتبی زروانی
پژوهشنامه حکمت و فلسفه اسلامی – شماره ۶, دوره سوم، بهار و تابستان ۱۳۹۵.