مهدویت در طریقت و تشیع

این نوشتار، میزان تأثیر متغیرهای مهاجرت و سلطه فراگیر طریقت‌های صوفیه بر جامعه کردستان را در رشد تشیع در میان کردها تحلیل می‌کند.

 

 ه‍) مهدویت در طریقت و تشیع

مهدی در اصطلاح مسلمانان، به شخصی گفته می‌شود که در آخرالزمان ظهور خواهد کرد. شیعیان این منجی را فرزند امام حسن عسکری (ع) می‌دانند و دو غیبت برای او قائلند: اولی غیبت صغرا به مدت ۶۹ سال که از سال ۲۶۰ آغاز و تا سال ۳۲۹ قمری ادامه یافت و دومی‌، غیبت کبرا که از سال ۳۲۹ قمری به بعد شروع‌ شد و هنوز نیز ادامه دارد (مشکور‌، ۱۳۷۹‌، ص۱۳۲). جمهور اهل‌سنت‌، مهدی را در کسی تعیین نمی‌کنند‌، بلکه مهدی را نوعی مجدد دین اسلام می‌دانند که مصلح عالم در آخرالزمان است.

در کتب احادیث اهل‌سنت مانند صحیح ترمذی‌،ابوداوود‌، ابن‌ماجه و مسند ابن‌حنبل‌، احادیثی در ظهور این فرد مجدد آمده است. با وجود این، امام بخاری و مسلم بر درستی آن اخبار تردید کرده‌اند و آن‌ها را در دو کتاب حدیث خود نیاورده‌اند (همان‌، ص۱۲۷). به خلاف این نظریه، شیعیان امامیه، مهدویت را شخصی می‌دانند نه نوعی‌، و برآنند که رشته امامت به نص از رسول خدا (ص) به حضرت علی (ع) و به وراثت از ایشان به فرزندانش تا امام مهدی‌، فرزند امام حسن عسکری (ع) تداوم می‌یابد و با غیبت ایشان‌، سلسله امامت هم‌چنان تا ظهور دوباره آن حضرت پابرجاست. (همان‌، ص۱۲۹)

مشایخ طریقتی کردستان به دلیل اظهار ارادت فراوان به ائمه شیعه: بسیاری از عقاید شیعه درباره امامانشان را پذیرفته و جزو اصول عقیدتی خود قرار داده‌اند و همواره مروج این عقاید در میان کردها بوده‌اند. از جمله آن‌ها‌، اعتقاد به غیبت امام دوازدهم و مهدویت است؛ یعنی این گروه از مسلمانان اهل‌سنت‌، تنها اجتماعات سنی‌مذهبند که در عقیده مهدویت با شیعیان هماهنگند و به دلیل انتصاب سلسله نسبی و طریقتی خود به ائمه اثناعشر‌، منجی آخرالزمان را همان فرزند امام حسن عسکری (ع) می‌دانند.

 این امر، در قصیده معروف مولانا خالد نقشبندی که مروج اصلی طریقت نقشبندی در مناطق کردنشین به شمار می‌آید، کاملاً هویداست؛ زیرا هم‌چنان که در قصیده مذکور بدان اشاره گردید‌، وی فرزند امام حسن عسکری (ع) را همان منجی معرفی نموده که با ظهورش، امنیت و عدالت در جهان گسترده می‌گردد. (محه مه دی (شپول)‌، ۱۳۶۴‌، ص۳۶). مشایخ طریقتی آن‌چنان این عقیده را در میان کردها گسترش داده بودند‌ که در پاره‌ای از مواقع‌، برخی از آنان با این ادعا که ایشان مهدی منتظرند‌، خروج نموده و جمعیتی انبوه از کردها را دور خود جمع کرده‌اند.

اوج این نوع فعالیت‌ها در قرن هفدهم میلادی بود؛ زیرا گزارش‌هایی در دست است که در سال ۱۶۳۸میلادی، یکی از شیوخ طریقتی کرد در آناتولی به نام شیخ محمد نیویک در ناحیه دیاربکر، ادعای مهدویت کرد و بسیاری از کردها دور او جمع شدند. اما این فرد به‌دست دولت عثمانی اسیر شد و به زندان افتاد و با این اقدام‌، پیروانش پراکنده شدند (ارفع‌، ۱۹۶۶‌، ص۲۶؛ هاوری باخه وان‌، ۲۰۰۳‌، ص۹۵).

در سال ۱۶۶۶میلادی برای بار دوم در ناحیه موصل عراق‌، یکی دیگر از شیخ‌زادگان کرد ادعا نمود که او مهدی منتظر است و جماعتی را دور خود جمع نمود‌، اما حکم‌ران عثمانی در شهر موصل او را دستگیر کرد و به استانبول فرستاد. سلطان محمد چهارم این فرد را بخشید و آزادش نمود (زکی‌، ۱۳۵۲‌، ج۱، ص۱۹۸؛ هاوری باخه وان‌، ۲۰۰۳‌، ص۹۷). ظهور مدعیان مهدویت در مناطق کردنشین‌، نشان از تعمیق اعتقاد به مهدویت در میان کردهاست که شیوخ طریقتی به‌طور گسترده مروج آن در میان ایشان بودند.

سقوط دامنه نفوذ طریقت در کردستان

دامنه نفوذ طریقت‌های صوفیه در میان کردها به‌شدت در حال اضمحلال است و به تبع آن‌، یکی از مهم‌ترین عوامل نزدیکی میان کردهای شافعی و تشیع در حال فروپاشی است. با سقوط طریقت در کردستان و دور شدن کردها از عقاید و افکار صوفیانه‌، مظاهر عقیدتی مشترک و فراوانی که کردهای شافعی را به شیعیان نزدیک می‌کرد و پیوند می‌داد‌، در حال نابودی است و مرزهای آیینی و شریعت‌، میان دو گروه نمایان‌تر گردیده است. این عامل‌، ورود و خروج افراد و طوایف کرد به مذهب دیگر را – که در قدیم زیر سلطه طریقت به چشم می‌آمد – از میان برده است.

آمار تکایا و خانقاه‌های صوفیه و تعداد دراویش و صوفیان فعال در آن‌ها‌، در مقایسه با گذشته، در مناطق کردنشین اصلاً قابل قیاس نیست و تعداد دراویش فعال در تمام نواحی کردنشین‌، به‌سرعت چشم‌گیری در حال کاهش بوده و جمعیت فراگیر آنان در میان کردها در چند دهه اخیر به اجتماعاتی بسیار اندک در دل شهرها و روستاهایی خاص محدود شده است.

جمعیت این گروه‌های اندک نیز سیر نزولی به خود گرفته و در حال اضمحلال است و بعید به نظر می‌رسد در چند سال آینده، اثری از این اجتماعات در میان کردها باقی بماند.

مردوخ کردستانی‌، در کتاب تاریخی خود پس از معرفی بلوکات قلمرو کردستان اردلان‌، تعداد مساجد آن‌ها را نیز ذکر کرده است؛ مثلاً تعداد مساجد را در سنندج ۵۲‌، سقز ۱۰، بانه ۸، پاوه ۵‌ و جوانرود ۴ نوشته است (مردوخ کردستانی‌، ۱۳۵۱‌، ج۲، ص۵۸ـ۶۸).

او در ادامه، اذعان داشته که تمام دهات و قصبات این بلوکات نیز دارای مسجد هستند. بنابراین تعداد مساجد فعال در قلمرو اردلان را بیش از ۱۵۰۰ باب مسجد دانسته است (همان‌، ص۵۷). وی به تعداد تکایا و خانقاه‌های فعال در مراکز اصلی این بلوکات نیز اشاره کرده که در حدود نصف تعداد مساجد است. البته باید اذعان نمود اداره مساجد نیز در این عهد به‌دست مشایخ طریقتی انجام می‌گرفت و خود مسجد نیز قسمتی از سیستم طریقت بود. امروزه استان کردستان ایران که مرزهای آن بخشی از کردستان اردلان است و تمامی مناطق اردلان قدیم را شامل نمی‌شود‌، بیش از ۲۸۰۰ مسجد فعال شهری و روستایی دارد که بیش‌ترین رشد نیز در احداث مساجد شهری اتفاق افتاده است (میمنت‌آبادی‌، ۱۳۹۰‌، ص۱).

 اما در مقایسه با گذشته‌، شمار تکایا و خانقاه‌های فعال به‌شدت رو به کاهش است. برای نمونه، امروزه در استان کردستان ایران تنها ۶۲ تکیه شهری و روستایی وجود دارد که در تمام آن‌ها ۳۶۳۰ نفر عضویت دارند (مبارکی‌، ۱۳۸۴‌، ص۷۳). نگاه کردن به این آمار و مقایسه آن با گذشته‌، نشان از دور شدن و فاصله گرفتن کردها از سلوک طریقت دارد؛ زیرا این تعداد عضو فعال در تکایای کردستان‌، حتی با اعضای فعال یک تکیه شهری یا روستایی در قدیم برابری نمی‌کند؛ یعنی کردها از اواخر دوران پهلوی و مقارن با ظهور انقلاب اسلامی‌، به سرعتی بسیار چشم‌گیر‌، عقیده به مذهب شافعی را از سیطره مسلک‌های طریقتی بیرون کشیده و پیروی از مذهب فقاهتی شافعی براساس مسک اشعری را دوباره جانشین آن نموده‌اند؛ در حالی که در دهه چهل و پنجاه شمسی، اوج اقتدار و نفوذ شیوخ طریقتی در مناطق کردنشین‌، به‌ویژه مناطق کردنشین ایران بود. در این زمان، درس خواندن طلبه‌ها و تدریس فقها و علمای دینی در مساجد و مدارس علمیه‌، تنها به اجازه شیوخ معتبر طریقتی در آن منطقه انجام می‌شد.

شیوخ طریقت، قدرت تعطیلی این مدارس را داشتند و اگر عالمی عقیده‌ای را مخالف با نظر ایشان مطرح می‌کرد‌، تبعید می‌کردند. (حسینی‌، ۱۳۹۲‌، ص۱ـ۲). از این زمان، رهبری امور دینی کردها از مشایخ طریقتی و تکایای آن‌ها به علمای دینی و فرهیختگان جدید دانشگاهی انتقال یافت که با رجوع به کتب معتبر اهل‌سنت‌، مذهب شافعی را از افکار و عقاید صوفیانه‌ای که آن را در میان کردها به‌صورت کامل پوشانده بود بیرون کشیدند و با انجام‌دادن این کار، مرز میان کردهای سنی را با شیعیان مشخص نمودند که قبلاً به‌دلیل رواج شدید افکار طریقتی نامعلوم بود‌. آغاز این انتقال را باید اواخر دهه پنجاه شمسی دانست.

تأسیس شاخه اخوان‌المسلمین کردستان‌ در شهر حلبچه عراق در سال ۱۳۵۴شمسی به رهبری مُلاعثمان عبدالعزیز‌، پایه ورود فعالیت دیگر احزاب مذهبی در میان کردها بود و پیوستن گسترده علما و فرهیختگان کرد به این احزاب‌، زمینه آشنایی مردم با اصول فقهی و کلامی مذاهب اهل‌سنت را به صورت علمی فراهم کرد (شه عبانی‌، ۱۳۹۳‌، ص۳).

این امر، زمینه دور شدن هرچه بیش‌تر مردم از افکار طریقتی را بدنبال داشت. عضویت گسترده علما و طلاب کرد به یکی از این احزاب و موضع‌گیری‌های گروهی و منسجم ایشان – مقارن با اواخر دوران حکومت پهلوی – روند گسترش مبانی اصیل عقاید اهل‌سنت در میان کردها را تسریع نمود و همراه شدن این جریانات با افکار انقلابی ایران در این برهه از زمان‌، دور شدن هرچه بیش‌تر کردها از طریقت را به‌دنبال داشت؛ زیرا مشایخ طریقتی کردستان، به مراکز قدرت دولت پهلوی وصل شده بودند و با تکیه بر آن‌، منافع کلان اقتصادی را برای خود و وابستگانشان فراهم کرده و در قبال این امر‌، به چشم بینای رژیم‌، برای اداره امور مذهبی و تحرکات اجتماعی مردم کرد تبدیل شده بودند.

پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷‌، نقطه پایانی بود بر پیکره عظیم طریقت در میان کردها؛ زیرا مناسبات نزدیک سران مشایخ طریقتی با رژیم پهلوی‌، پایگاه ایشان را در میان توده‌های مردم متزلزل کرده بود. در مقابل‌، همراهی احزاب مذهبی شکل‌گرفته با جریانات انقلاب اسلامی – که کسانی همچون ناصر سبحانی‌، احمد مفتی‌زاده‌، محمد ربیعی و دیگران آن‌ها را رهبری می‌کردند – موجب مقبولیت بیش از پیش آن‌ها از جانب کردها گردید. سقوط طریقت، با سقوط دولت پهلوی قرین بود و قیل و قال‌های جسته و گریخته صوفیان و مشایخ طریقتی در کنج خلوت تکایای متروکه شهری و روستایی – چون با برنامه‌ای علمی و اصولی همراه نبود – هیچ گاه نتوانست هیمنه گذشته خود را احیا کند و یا دست‌کم از روند اضمحلال خویش جلوگیری نماید.

در همه شجره‌نامه‌های شیوخ طریقتی کردستان‌، مقام ارشاد و طریقت از پدر به پسر‌، به‌طور موروثی انتقال می‌یابد و پسر بزرگ‌، خواسته یا ناخواسته، بدون در نظر گرفتن علم و لیاقت‌، بر کرسی طریقت می‌نشیند. شیوخ کردستان، از نفوذ سیاسی و اجتماعی بالایی در میان کردها برخوردار بوده و با در دست داشتن قدرت‌های کلان اقتصادی‌، مستقیم یا غیرمستقیم در تأمین منافع دولت‌های مرکزی حرکت کرده و ارتباطات نزدیکی با دول حاکم داشته و دارند.

اینان صرف‌نظر از تعداد انگشت‌شماری همچون شیخ محمود برزنجی‌، شیخ عبیدالله نهری‌، شیخ سعید پیران و شیوخ بارزان‌، هیچ‌گاه وارد مسائل اجتماعی و آلام کردها نشده‌اند؛ بلکه هم و غم آنان محدود کردن اذهان مریدان و دور کردن آنان از اسلام فقاهتی و تنیدن خرافات به دور افکارشان برای حفظ پایگاه اجتماعی خود در میان مردم بوده است. (مبارکی‌، ۱۳۸۴‌، ص۱۹۴)

سلطه شیوخ طریقتی بر کردستان آن‌چنان گسترده و فراگیر بود که نقد عملکردشان را برای افراد مشکل می‌ساخت؛ زیرا شیوخ کردستان همواره با مراکز قدرت دولتی در ارتباط بودند و به این طریق، بر املاک فراوانی مسلط شدند. آنان با در دست داشتن قدرت حکومتی و منابع مالی فراوان، در کنار اطاعت محض پیروانشان از ایشان‌، توان برخورد با هرگونه مخالفت را دارا بودند تا آن‌جا که همه علمای دینی کرد نیز ثناخوان آن‌ها شده، جرأت خرده گرفتن بر اعمال آنان را نداشتند.

اولین کسی که بر ضد این روش قیام کرد‌، ملا محمد کویی[۸] بود. وی پرچم‌دارمبارزه با سلطه افکار شیوخ بر مردم کرد شناخته می‌شود. وی در دیوان شعر خود‌، سلطه افکار طریقتی بر کردستان و وجود مشایخ را مایه انحطاط جامعه کردستان دانسته، کارهای شیوخ را جز منفعت‌طلبی و جمع‌آوری ثروت نمی‌داند و شدیداً بر عقاید ایشان می‌تازد (کویی‌، ۱۹۶۹‌، ص۱۲ـ۲۹).

 بعد از او، شاعر کُرد‌، فایق بی‌‌کس[۹] (1905ـ۱۹۴۸۸م) در اشعار خود، پرداختن مردم به امور طریقت و پیروی کورکورانه ایشان ازشیوخ بی‌سواد و مال اندوز را مایه تباهی دینی و عقب‌ماندگی مردم کرد معرفی می‌کند و حتی رفتن به بهشت همراه با این شیوخ نادان را شایسته خود نمی‌بیند (بی کس‌، ۱۳۶۹‌، ص۶۶).

 مخالفت علما و دانشمندان کرد با افکار طریقتی از این زمان علنی شد و در نوشته‌های کسانی چون عبدالرحمان شرفکندی(هه ژار)[۱۰] و قانع[۱۱] و دیگر نویسندگان مشهور کرد‌، دامنه این مخالفت‌ها گسترده گشت. با گسترشسطح آگاهی مردم و عملکرد ضعیف شیوخ کردستان‌، رفتن به خانقاه‌ها و تمسک به شیوخ در میان کردها به‌سرعت کاهش یافت و دایره پیروان شیوخ به تعدادی معدود از پیرمردان و پیرزنان بی‌‌سواد محدود گشت. (مبارکی‌، ۱۳۸۴‌، ص۳۵۵)

خانقاه‌ها و تکایای کردستان، در حال حاضر از رونق افتاده و از رفت‌وآمد خیل جوانان به آن‌ها دیگر خبری نیست و کارکردهای فرهنگی و علمی آن‌ها امروزه به مساجد انتقال یافته است. جنبه موروثی داشتن طریقت‌، وابستگی شیوخ به مراکز ثروت و قدرت‌، مخالفت برخی از آداب و عقاید ایشان با اصل شریعت اسلام و مذاهب اهل‌سنت و مخالفت فراگیر علما‌، شعرا و نویسندگان کرد با افکار طریقتی‌، از عوامل مؤثر برچیده شدن دامنه نفوذ شیوخ و عقاید طریقتی از جامعه کردستان بود (مبارکی‌، ۱۳۸۴‌، ص۳۶۸).

 فعالیت گسترده احزاب اسلامی در مناطق کردنشین و تأسیس دفاتر‌، سایت‌ها و شبکه‌های ماهواره‌ای فراوان که به‌صورت علمی‌، تبلیغ مبانی عقیدتی اهل‌سنت را در میان کردها عهده‌دار شده‌اند‌، دور شدن هر چه بیش‌تر ملت کرد از عقاید طریقتی را به‌دنبال داشت. البته مشایخ طریقتی و گروه‌های صوفیه نیز با خالی کردن صحنه رقابت و خزیدن به کنج خلوت تکایا و بی‌‌توجهی مفرط به تأثیر این رسانه‌ها در هدایت امور مذهبی مردم‌، سقوط هرچه بیش‌تر خود در میان کردها را تضمین نمودند و پیروزی رقبای خود در زدودن افکار طریقتی و صوفیانه از تنه مذهب امام شافعی در میان کردها را نظاره‌گر شدند.

سقوط دامنه طریقت‌های صوفیانه نقشبندی و قادری در میان کردهای اهل‌سنت ایران‌، با وجود حمایت‌های گسترده مادی و معنوی دولت‌های مرکزی و نظام حاکم فعلی‌، تأمل‌برانگیز است؛ زیرا مسلک‌های طریقتی قادری و نقشبندی‌، تنها گروه‌های مذهبی فعال در مناطق کردنشین ایرانند که رسماً از طرف حاکمیت حمایت می‌شوند. این موضوع در آخرین سفر مقام رهبری به استان کردستان در اردیبهشت ۱۳۸۸شمسی و اشاره مکرر ایشان به این گروه‌های مذهبی از میان دیگر گروه‌ها‌، در جمع مردم سنندج و نیز در دیدار با علما و فرهیختگان این استان‌، محرز بود.

 حضور فعال علمای طریقتی در شبکه‌های استانی و ملی برای تبلیغ عقاید و افکار خویش و به‌کارگیری گسترده ایشان به عنوان ائمه جمعه شهرهای کردنشین و حضور پررنگ آنان در ادارات فرهنگی این استان‌ها همچون آموزش و پرورش‌، سازمان تبلیغات‌، امور مساجد و حج‌، کمیسیون‌های فرهنگی استانداری‌ها و فرمانداری‌ها‌، سازمان‌های اوقاف و امور خیریه و …، همگی مؤید این مطلب است که حاکمیت قصد دارد با حمایت از این افراد‌، در نشر عقاید و افکار ایشان در میان مردم کرد تلاش نماید و از فعالیت رسمی دیگر گروه‌های مذهبی در این مناطق جلوگیری کند.

مشایخ و بزرگان این گروه‌های مذهبی، با تکیه بر مراکز قدرت و ثروت دولتی و در اختیار داشتن تریبون‌های تبلیغی‌، بیش‌ترین عرصه را برای نشر افکار و عقاید خود در میان کردها دارند. با وجود این، آفتاب تموز بر پیکره برف تصوف در میان کردها به‌شدت تابیدن گرفته و حمایت‌های آشکار دولت در تقویت طریقت‌های صوفیانه‌، نتیجه‌ای جز محو هرچه بیش‌تر عقاید طریقتی در اذهان مردم کرد را در پی نداشته است.

تأثیر مهاجرت بر گرایش کردها به پذیرش تشیع

یکی دیگر از عوامل مهم در تغییر مذهب کردها و گرایش آن‌ها به تشیع‌، مهاجرت افراد و طوایفی از ایشان از نواحی مرکزی کردنشین‌، به مناطق دیگر بود. این عامل مهم در گرایش‌های مذهبی مردم کرد‌، بیش‌تر در ایران محسوس بود؛ زیرا کردهای مقیم عثمانی به‌دلیل هم‌مذهب بودنشان با ترک‌ها و عرب‌های قلمرو خلافت‌، بیش‌تر از آن که مذهبشان در مهاجرت به مناطق ترک نشین‌یا عرب‌نشین تحت تأثیر قرار گیرد‌، گویش‌، فرهنگ‌، پوشش و آداب و رسومشان از این عامل متأثر می‌گشت؛ زیرا جا‌به‌جا شدن طوایف کرد سنی در مناطقی که مردم آن نیز بر این مذهب بودند‌، از جهت آیینی و دینی تنشی ایجاد نمی‌کرد و هیچ دلیلی برای تغییر مذهب کردها در محیط جغرافیایی جدید باقی نمی‌ماند.

 اما درباره مهاجرت و تبعید طوایف کرد به مناطق شیعه‌نشین ایران‌، وضع کاملاً فرق می‌کرد. این کردها با مهاجرت به نواحی شیعه‌نشین‌، علاوه بر متأثر شدن فرهنگ و زبانشان‌، تحت تأثیر محیط و همسایگان جدید خود‌، از جهت مذهبی نیز به تشیع گرایش می‌یافتند و شیعه می‌شدند. البته عکس این مطلب نیز صادق بود و در مواردی نادر‌، گروه‌هایی از افراد و طوایف شیعی – غالباً کردهای آناتولی که گرایش علوی داشته‌اند – پس از مهاجرت به نواحی سنی‌نشین و اسکان در این مناطق‌، مذهب اهل‌سنت را اختیار کرده و تا به امروز نیز بر این انتخاب خود باقی مانده‌اند.

بنابه دلایلی روشن‌، تغییر مذهب کردها از مذهب شافعی به تشیع- بعد از مهاجرت و اسکان در نواحی شیعه‌نشین- به آسانی صورت می‌گرفت؛ زیرا از یک طرف، این مهاجرت‌ها در مقاطعی تاریخی اتفاق افتاده است که کردها به علت تبعیت گسترده از فرق صوفیه و تعمیق آداب طریقتی در میان توده‌های مردمشان‌، مشترکات عقیدتی فراوانی با شیعیان داشتند. از طرف دیگر، کردها همواره خود را یکی از اقوام ایرانی به شمار می‌آورند و اشتراکات زبانی‌، تاریخی و فرهنگی فراوانی با سایر قومیت‌های ایرانی احساس می‌کنند و در کنار این همه مشترکات با برادران ایرانی خود‌، تبعیت مذهبی از آنان نیز برای ایشان آسان است.

 علاوه بر این، در زمان سلطه بلند‌مدت ایلخانان و ترکمانان جانشین آنان بر بخش‌های وسیعی از کردستان‌، بسیاری از عقاید شیعیان غالی در میان کردها رواج یافته و بازگشت به تبعیت از افکار و عقاید کهن قبل از اسلام در میان ایشان در این زمان‌، پررنگ بود. این امر، تمسک کردها به مذهب امام شافعی را تا حد یک تبعیت ظاهری و اسمی پایین آورده و اختلاف مذهبی آنان با تشیع در این فضا تنها به اموری جزئی‌، همچون تکفف در نماز یا کیفیت ادای اذان و انجام‌دادن وضو محدود می‌شد.

بنابراین دست کشیدن از این امور جزئی و تبعیت از مذهب همسایگان جدید برای ایشان مشکل نبود. کردها بیش از آن که مطیع مذهب یا مسلکی خاص باشند‌، مطیع بزرگ ایل خود بودند و اگر بزرگ طوایف ایشان – بنا‌به هر دلیلی- تغییر مذهب یا مسلک طریقتی می‌داد‌، از وی پیروی می‌کردند. (shokoftah, P.6)

از قرن دهم هجری/شانزدهم میلادی، هرکدام از ایلات و عشایر کُردی که با حکومت صفوی دشمنی پیدا می‌کردند‌، از جانب پادشاهان عثمانی حمایت می‌گردیدند و در برابر تمردشان از شاه صفوی، از طرف سلطان عثمانی نوازش و تشویق می‌شدند.

در مقابل‌، هر ایل و طایفه‌ای از کردها که با خاندان عثمانی درگیر می‌شد‌، مورد حمایت و تکریم پادشاه صفوی قرار گرفته، در داخل قلمرو صفوی‌، هدایای بسیاری به ایشان تعلق می‌گرفت و گاهی نیز این گونه نوازش‌ها، در تحول مذهبی قبایل کرد مؤثر واقع می‌شد و پیرو مسلک ولی نعمت خود می‌شدند. (اسکندری‌، بی‌تا، ص۱۴۸) روشن است علت کوچ عشایر کرد به کشورهای متخاصم نمی‌تواند تنها حفظ مرزها و تبعید اجباری آن‌ها بوده باشد. بلکه در مواردی، رئیس ایل به میل خود با ترک زادگاهش به منطقه دیگری کوچ می‌کرد و با ماندگار شدن این ایل در نواحی دیگر‌، کم‌کم زبان‌، فرهنگ و مذهب ایشان‌، تحت تأثیر محیط جدید دگرگون می‌شد. (اسکندری‌، بی‌تا، ص۲۴۶)

در ادامه، نمونه‌هایی برای مشخص کردن تأثیر مهاجرت یا تبعید اجباری طوایف کرد بر تغییر مذهب ایشان به تشیع یا مذاهب دیگر‌، ذکر می‌شود تا بتوان میزان تأثیر این عامل را بیش‌تر مشخص کرد.

 مهاجرت کردها به خراسان

مقارن با اوایل قرن یازدهم هجری / هفدهم میلادی، مناطق مرکزی کردستان، شاهد دو مهاجرت گسترده از طوایف مختلف کرد بود که به‌طور مستقیم بر گرایش‌های مذهبی آنان تأثیر گذاشت: اولی مهاجرت بزرگ طوایف کرد به نواحی مرکزی آناتولی (جنوب آنکارا) و دومی کوچ بزرگ طوایف کرد به طرف ایران بود (shokoftah, P.5).

مناطق کردنشین در این زمان، تحت تأثیر حکومت بلندمدت ایلخانان و ترکمانان جانشین آنان‌، به‌طور گسترده متأثر از افکار شیعیان غالی و عقاید طریقت‌های صوفیه بودند. گروه‌ها و طوایفی که به نواحی مرکزی آناتولی انتقال یافتند، بعدها تحت تأثیر محیط جدید‌، دوباره تمسک به افکار و عقاید اسلام سنتی در قالب مذهب امام شافعی را پیش گرفتند و هم‌اکنون سنی‌مذهبند. طوایفی که به‌طرف ایران آمدند‌، بیش‌ترشان به‌دلیل تعامل با دولت صفوی و محیط جغرافیایی جدید‌، به مذهب تشیع اثناعشری گرایش یافتند و الان شیعه هستند.

کردهایی که به ایران تمایل یافته، به‌ این طرفکوچ کردند‌، به کردهای «چمشگزک» شهرت داشتند و در مناطق کردنشین ترکیه امروزی صاحب امارتی به همین نام بودند (طیبی‌، ۱۳۸۰‌، ص۱۶۴؛ توحدی‌، ۱۳۷۱‌، ج۱، ص۱۷). این طایفه بزرگ کرد، از چهل تیره و هشتاد هزار خانوار متشکل می‌شدند (توحدی‌، ۱۳۷۱‌، ج۱، ص۱۷) و در ناحیه چمشگزک واقع در نواحی اطراف دریاچه وان‌، مناطق درسیم‌، ملاطیه و ادیامن در آناتولی ساکن بودند و مهم‌ترین و معروف‌ترین اتحادیه طوایف کرد این ناحیه محسوب می‌شدند (shokoftah, P.3).

 برخی از تاریخ‌نگاران، ناحیه «فینک» در ولایت جزیره (بدلیسی‌، ۱۳۷۷‌، ج۱، ص۱۴۸) یا ناحیه «شیخلرقزای کلیسی» از توابع حلب در نواحی کردنشین سوریه را محل اسکان اولیه این ایل بزرگ کرد دانسته‌اند (مینورسکی‌، بی‌تا، ص۲۰۴). این ایل بزرگ، به گویش کردی «شکاک» – که از شاخه‌های کردی کرمانجی است- سخن می‌گفتند‌، بنابراین به همین نام نیز شهرت داشتند.

کردهای چمشگزک (شکاک) از جهت مذهبی نیز پیرو امام شافعی بودند‌ (عظیمی و چلونگر‌، ۱۳۹۱‌، ص۹۱؛ توحدی‌، ۱۳۷۱‌، ج۱، ص۱۷)، هرچند پیروی ایشان از این مذهب در هنگام اقامت در آناتولی‌، به شدت متأثر از عقاید شیعیان غالی و افکار صوفیانه طریقتی بود. به همین جهت و نیز به دلیل رویکرد قبایل کرد در همراهی با دیگر اقوام ایرانی‌، در دوران نزاع‌های دولت صفوی و خلافت عثمانی- که بر سر سلطه بر مناطق کردنشین انجام می‌گرفت- جانب دولت صفوی را گرفتند. دولت عثمانی علی‌رغم حمایت از تأسیس امارت‌ها و حکومت‌های محلی بزرگان کرد در کردستان‌، به دلیل رویکرد کردهای چمشگزک در پذیرفتن تابعیت دولت صفوی‌، در سال ۱۵۹۱م امارتشان در ناحیه درسیم آناتولی را نابود کرد (قه فتان‌، ۱۹۶۹‌، ص۲۶۶؛ هاوری باخه وان‌، ۲۰۰۳‌، ص۸۸).

 کردهای چمشگزک بعد از این ماجرا، به عثمانیان پشت کردند و به سوی حامیان صفوی خود در ایران کوچ نمودند. آنان هنگام ورود به ایران، متشکل از چهل تیره و در حدود هشتاد هزار خانوار بودند. دولت وقت حدود چهل هزار خانوار از آن‌ها را در منطقه هشترود و گرمرود در سراب قوریچای منطقه آذربایجان از سلسله جبال سهند گرفته تا میانه و حدود اردبیل و زنجان‌، اسکان داد. (مینورسکی‌، بی‌تا، ص۲۰۴؛ توحدی‌، ۱۳۷۱‌، ج۱، ص۱۷)

و حدود چهل تا پنجاه هزار خانوار دیگر از آنان و برخی از کردهای دیگر را به‌طرف شمال خراسان فرستاد. تیره‌هایی از این ایل بزرگ که در آذربایجان تا حوالی زنجان و اردبیل اسکان یافتند‌، به کردهای شکاک و شقاقی (ترکیزه شده لفظ شکاک) معروف شدند؛ از این میان، گروهی که در نواحی ترک‌نشین آذربایجان و زنجان اقامت یافتند‌، به تشیع گرویدند و کم‌کم زبان کردی کرمانجی خود را از یاد برده، به ترکی سخن گفتند و امروزه در آذربایجان به کردهای شقاقی معروفند (مینورسکی‌، بی‌تا، ص۲۰۴؛ توحدی‌، ۱۳۷۱‌، ج۱، ص۱۷؛ مصطفی امین‌، ۲۰۰۶‌، ص۴۵).

 کردهای شقاقی با پذیرش مذهب تشیع جعفری، در پیوند با سپاهیان شاهسون از تبعه قزلباش به شمار آمده، و در سلک این سپاهیان درآمدند. بعدها شاهزاده عباس‌میرزا (۱۲۰۳ـ۱۲۴۹ق) فرزند فتحعلی شاه قاجار (۱۲۱۲ـ۱۲۵۰ق)‌، در ایام ولایت‌داری آذربایجان، از این کردها سربازگیری کرد و به شیوه اروپایی به آن‌ها تعلیم رزم داد. (مینورسکی‌، بی‌تا، ص۲۰۴)؛ اما گروه‌هایی که در نواحی غربی آذربایجان در مرز با ترکیه در جوار کردهای سنی‌مذهب اقامت گزیدند هنوز هم بر مذهب شافعی هستند و به کردهای شکاک نامبردارند.

اعتماد پادشاه صفوی به این کردهای مهاجر تا آنجا بود که شاه‌عباس دفاع از مرزهای خراسان را در برابر هجوم ازبک‌ها به این دسته از کردها سپرد و در خلال سال‌های ۱۰۰۷ تا ۱۰۱۱قمری ایشان را از نواحی غربی ایران به خراسان کوچاند (عبدالوحید‌، ۱۳۷۸‌، ص۱۰۷؛ مصطفی امین‌، ۲۰۰۶‌، ص۳۶). این کردها – که تحت رهبری ایل زعفرانلو بودند- در اواخر دوران صفویه به «کُرد زعفرانلو» معروف شدند. آنان به هنگام مهاجرت‌، جمعیتی نزدیک به ۲۵۰ هزار نفر را تشکیل می‌دادند و در شهرهای اسفراین‌، بجنورد‌، دره گز‌، کلات‌، شیروان‌، قوچان‌، مشهد و نیشابور اقامت گزیدند.

ایل شادلو نیز از ایلات کرد خراسانند که آن‌ها نیز از قفقاز به آذربایجان‌، سپس به خراسان کوچانده شدند و در شمال غربی آن به مرکزیت شهر نسا‌، مستقر گردیدند. (طیبی‌، ۱۳۸۰‌، ص۱۶۴؛(Roseng, 2005, P.12 نواحی کردنشین شمال خراسان‌، امروزه میان دو استان خراسان شمالی و خراسان رضوی تقسیم شده و کردهای مقیم آن‌ها بیش از یک و نیم میلیون نفر جمعیت دارند.(Roseng, 2005, P.12 / shokoftah, P.7-8)

طوایف کرد نواحی شمالی خراسان، در نتیجه قرن‌ها تماس با جامعه شیعه ایران‌، نزدیکی این مناطق به شهر مشهد که میعادگاه زوار شیعی است و نیز قرار گرفتن این نواحی در مسیر راه کاروان‌های زیارتی شیعیان‌، خیلی زود به جامعه‌ای ترکیبی از عقاید مشترک مسلمانان شیعه و سنی تبدیل شدند. در ادامه این روند‌، چون کردهای خراسان مانند طوایف کرد آناتولی‌، گرایش‌های علوی و صوفیانه داشتند‌، پذیرش تشیع اثنا‌عشری در میانشان تسریع گشت؛ آن‌چنان که امروزه همه کردهای ساکن خراسان پیرو این مذهب هستند. (عظیمی و چلونگر‌، ۱۳۹۱‌، ص۹۱ـ۹۲؛ shokoftah, P.6 / Roseng, 2005, P.12)

در زمان نادرشاه افشار (۱۱۴۸ـ۱۱۶۰ق) نیز در حدود پنج هزار خانوار کرد – که جمعیتی در حدود ۲۵ هزار نفر بودند- به خراسان انتقال داده شدند. بخشی از این گروه که عمدتاً از نواحی کردستان جنوبی بودند و به گویش کُردی گورانی تکلم می‌کردند‌، در کلات نادری و مناطق اطراف این شهر اسکان داده شدند  (Roseng, 2005, P.12) و دسته‌ای دیگر به خراسان جنوبی انتقال یافته، در نواحی قاین، قهستان و بیرجند ساکن شدند.

 این طوایف به گویش کردی لکی و گورانی – از گویش‌های رایج در میان کردهای جنوبی- تکلم کرده، بر آیین یارسان (اهل حق) بودند. با روی کار آمدن کریمخان زند (۱۱۷۹ـ۱۱۹۳ق) که طایفه او مناسبات نزدیکی با این گروه داشت‌، طوایفی از این کردها دوباره به ناحیه تحت سکونت خود در کردستان جنوبی بازگشتند‌، اما برخی از این طوایف در خراسان جنوبی باقی ماندند و تحت تأثیر محیط جدید‌، پیروی از مذهب مردم این ناحیه را در پیش گرفتند. (shokoftah, P.22)

 مهاجرت ایل زنگنه به ایران

ایل کرد زنگنه که طوایف بسیاری از آنان در مناطق کردنشین عراق و ایران سکونت دارند‌، از نمونه‌های واضحی است که تأثیر مهاجرت بر گرایش‌های مذهبی آنان را می‌توان مشاهده کرد. این ایل، از قبایل بزرگ و کهن کرد هستند که در نواحی کفری و کرکوک و روستاهای دامنه کوه قره‌داغ عراق سکونت داشتند (تاله بانی‌، ۲۰۰۱‌، ص۱۲۲ـ۱۲۳؛ روحانی‌، ۱۳۷۱‌، ج۳، ص۴۵۳).

 آنان در ناحیه کرکوک صاحب یک امیرنشین مستقل بودند و خاندان کرد میراسماعیلی بر ایشان حکم می‌راندند (تاله بانی‌، ۲۰۰۱‌، ص۱۵). مناطق ایل زنگنه در مسیر راه سلیمانیه به بغداد‌، اصلی‌ترین راه زوار شیعی مناطق کردنشین ترکیه‌، سوریه و ایران به‌سوی کربلا و نجف و نیز زوار کرد طریقت قادری برای زیارت مرقد شیخ عبدالقادر گیلانی در بغداد بود و مردم این عشیره از راه خدمت‌رسانی به این زائران کسب درآمد می‌کردند (تاله بانی‌، ۲۰۰۱‌، ص۱۲۲ـ۱۲۳).

هرچند کردهای زنگنه مقیم عراق تا امروز شافعی باقی مانده‌اند‌، قرارگرفتن محل سکونت آنان در مسیر کاروان‌های زیارتی شیعی به‌سوی کربلا و نجف‌، و پیروان طریقت قادری به‌سوی مرقد شیخ عبدالقادر گیلانی در بغداد‌، هم‌جواری این کردها با شیعیان و نیز با طوایف کرد کاکه‌ای که گرایش‌های شیعی داشتند‌، به گسترش عقاید طریقتی و شیعی در میان آنان منجر شد، به‌نحوی که هنگام مهاجرت طوایفی از ایل زنگنه به مناطق شیعه‌نشین ایران، به راحتی پیروی از تشیع اثنا‌عشری را پذیرفتند و اعتماد حاکمان شیعی ایران را خیلی زودتر از دیگر طوایف کرد ایرانی به‌دست آوردند؛ در نتیجه، بزرگانی از ایشان در حکومت‌های ایرانی‌، صاحب مناصب عالی‌رتبه دولتی گشتند. مهاجرت عمده کردهای زنگنه از نواحی سنی‌نشین عراق به مناطق شیعه‌نشین ایران، در دو مرحله زمانی بیش‌تر نمایان بود و تحول مذهبی ایشان را به پذیرش تشیع به دنبال داشت:

 1. مهاجرت به نواحی کرمانشاه

مقارن با اوایل قرن دهم هجری‌، طوایفی از ایل زنگنه به طرف ایران آمدند و در نواحی سرپل ذهاب تا کرمانشاه ساکن شدند (کشاورز‌، ۱۳۸۲‌، ص۱۹۲ـ۱۹۳). در سال ۱۰۴۸قمری، دو برادر از کردهای زنگنه به نام‌های شاهرخ‌بیگ و شیخ علیخان‌، توجه دربار صفوی را جلب کردند. شاهرخ‌بیگ در سال ۱۰۴۹ قمری از طرف شاه‌صفی‌، به حکومت سنقر، هرسین، کرمانشاه‌، بیستون و نواحی استقرار ایل کلهر منصوب شد. او اولین نفر از خاندان زنگنه بود که به حکومت کرمانشاه منصوب شد. (استرآبادی‌، ۱۳۶۴‌، ص۲۵۹؛ خواجگی اصفهانی‌، ۱۳۶۸‌، ص۲۸۶).

 برادر کوچک‌تر‌، شیخ علیخان زنگنه (۱۰۲۰ـ۱۱۰۰ق) به میرآخوری شاه منصوب گشت و در زمان شاه‌سلیمان صفوی (۱۰۶۵ق) با لقب اعتمادالدوله صدراعظم کشور شد. او به منطقه کرمانشاه که محل استقرار ایل زنگنه بود، توجه شایانی داشت و در بیستون‌، کاروان‌سرایی بزرگ ساخت و آن را وقف خدمت به مسافران عتبات عالیات کرد و وقف‌نامه آن را بر کوه بیستون حک نمود (شاهملکی‌، ۱۳۹۰‌، ص۱۱۷ـ۱۱۸).

سال‌ها کارکرد خدمت‌رسانی این کاروانسرا به زوار شیعه مختل شده و به صورت ویرانه‌ای درآمده بود. اخیراً سازمان میراث فرهنگی، این کاروان‌سرای تاریخی را تعمیر و مرمت کرده و غرفه‌های اندرونی آن را برای اقامت جهان‌گردان و توریست‌ها مهیا نموده است. ایل زنگنه با حمایت شیخ علیخان و فرزندان او، کرمانشاه را آباد کردند و زمینه رشد اقتصادی این منطقه را فراهم نمودند (سلطانی‌، ۱۳۸۰‌، ج۶، ص۳۰).

 امرای این ایل‌، زمینه ورود گروه‌های دیگری از کردهای عراق را به ایران فراهم کردند که از جمله آنان باید به سادات سنی‌مذهب قمشه و خاندان جلیلی اشاره نمود. سادات قمشه را امرای زنگنه به منطقه کرمانشاه دعوت کردند و با دادن موقوفه‌هایی‌، زمینه تحول مذهبی ایشان را از اهل‌سنت به تشیع فراهم ساختند و امروزه همگی آنان شیعه هستند. (سلطانی‌، ۱۳۸۰‌، ج۶ـ۷‌، ص۶۴۵)

ملاعبدالجلیل زنگنه کرکوکی‌، سرسلسله خاندان مشهور جلیلی در کرمانشاه نیز از علمان مذهبی کردستان عراق به شمار می‌رفت و تبارش از مشایخ سنی‌مذهب ناحیه کرکوک کردستان عراق بودند. او با دعوت سران زنگنه به کرمانشاه آمد. علمای این خاندان با استقرار در نواحی کردنشین ایران‌، اولین مسجد شیعیان کرمانشاه را ساختند و نسل اندر نسل از مبلغان تشیع در این ناحیه بوده‌اند. (سلطانی‌، ۱۳۸۰‌، ج۶، ص۱۳۰ـ۱۳۱؛ کرجی‌، ۱۳۹۰‌، ص۲۰۵ـ۲۰۶)

 2. انتقال به نواحی خوزستان و لرستان

مهاجرت دوم بخش‌های دیگری از طوایف ایل زنگنه به ایران‌، در زمان نادرشاه افشار(۱۱۴۸ـ۱۱۶۰ق) اتفاق افتاد که تحول مذهبی ایشان از تسنن به تشیع اثناعشری را به‌دنبال داشت. نادر در سال ۱۱۵۴قمری در حدود دو هزار خانوار از ایل کرد زنگنه را که در نواحی سرپل ذهاب و کردستان عراق ساکن بودند‌، به منطقه بین ایذه و باغملک خوزستان کوچ داد (الهیاری و دیگران‌، ۱۳۹۰‌، ص۶؛ قائم مقامی‌، ۱۳۲۶‌، ص۱۰ـ۲۶).

مهاجرت طوایف کرد و سکونت و ماندگاری ایشان در این مناطق‌، موجب تأثیرپذیری فرهنگی‌، زبانی و تبعیت مذهبی آنان از مذهب غالب مردم این نواحی گردید‌، تا آن‌جا که امروزه تمام کردهای زنگنه مقیم ایران، به تبعیت از مذهب تشیع اثناعشری شناخته می‌شوند.

 مهاجرت ایل بختیاری به ایران

مهاجرت ایل بختیاری از مناطق کردنشین سوریه به نواحی مرکزی ایران‌، یکی دیگر از نمونه‌های بارز تبعیت طوایف کرد از مذهب تشیع اثناعشری در اثر مهاجرت است. ایل بختیاری از کردهای ناحیه جبل‌سمعان در ولایت شام بودند که در اثر نزاع میان طوایفشان‌، گروهی از ایشان متشکل از چهارصد خانوار‌، در اوایل قرن ششم هجری به‌طرف لرستان ایران کوچ کردند و در این ناحیه ماندگار شدند (مستوفی قزوینی‌، ۱۳۶۴‌، ص۵۴۰ـ۵۴۱؛ بدلیسی‌، ۱۹۷۲‌، ص۶۳؛ بدلیسی‌، ۱۳۷۳‌، ص۴۵).

 این گروه از کردهای مهاجر، پس از استقرار در این منطقه‌، از سال ۵۵۰ تا ۸۲۷ قمری؛ – به مدت نزدیک به سه قرن- امارت اتابکان لر بزرگ را تشکیل دادند و بر این ناحیه حکومت کردند (شبانکاره‌ای‌، ۱۳۶۳‌، ص۲۰۶ـ۲۰۷؛ مینورسکی‌، بی‌تا، ص۲۲). آن‌ها تحت تأثیر محیط جدید‌، فرهنگ و مذهب غالب مردم ایران‌، تشیع اثناعشری را اختیار نمودند، (الهیاری و دیگران‌، ۱۳۹۰‌، ص۶)؛ حال آن که کردهای ساکن در مناطق اصلی سکونتشان در کردستان سوریه‌، امروزه سنی شافعی هستند.

انتقال کردها از نواحی مرکزی کردستان به مناطق شمالی ایران در زمان نادرشاه افشار‌ (مینورسکی‌، ۱۹۸۴‌، ص۳۶؛ هاوری باخه وان‌، ۲۰۰۳ ، ص۱۰۶)، کردهای گوران در زمان اتابکان لر کوچک به خرم‌آباد‌ (مینورسکی‌، بی‌‌تا‌، ص۱۶۱)، طوایف کردبچه در عهد زندیه به حوالی تهران‌ (سلطانی‌، ۱۳۸۱‌، ص۱۰۷)، طایفه کرد خواجه‌وند در ایام آقامحمدخان قاجار (۱۱۹۳ـ۱۲۱۱ق) به کلاردشت (مینورسکی‌، بی‌‌تا‌، ص۲۰۱) و طوایف کرد روژکی و پازوکی از ناحیه بدلیس آناتولی به ورامین در عهد شاه‌عباس اول (اسکندری‌، بی‌‌تا‌، ص۱۴۶ـ۱۶۰)، از جمله مهاجرت‌های دیگر طوایف کرد به شمار می‌آید که پس از ماندگاری در محیط جدید‌، تبعیت از مذهب تشیع اثناعشری را در پیش گرفتند و عامل مهاجرت به مناطق شیعه‌نشین‌، دلیل اصلی تحول مذهبی این طوایف به پذیرش تشیع بوده است.

 نتیجه

تمسک کردها به افکار و عقاید طریقت‌های صوفیانه، یکی از عوامل تأثیرگذار در هم‌گرایی و نزدیکی آنان به مذهب تشیع بود؛ زیرا این مردم‌، در سایه‌سار افکار طریقتی‌، اشتراکات بسیاری با شیعیان داشتند و گسترش عقاید شیعی در میان خود را منافی پیروی از مذهب امام شافعی تشخیص نمی‌دادند.

پیوند سلسله‌های نسبی و طریقتی مشایخ کردستان به ائمه شیعه:‌، اشتراک حوزه‌های درسی‌، وجود مضامین بسیار شیعی در نوشته‌های آنان و حضور مشایخ کرد در مراسم شیعیان‌، همگی از تسامح طریقت در هم‌گرایی با مذهب تشیع حکایت دارد. هم‌گرایی و نزدیکی ایجادشده آن‌چنان بود که گسترش تشیع در مناطقی از نواحی کردنشین را در پی داشت و طوایفی از کردها، در نتیجه مهاجرت یا اسکان علمای شیعی در میان خود و یا متغیرهایی از این دست‌، به آسانی تغییر مذهب داده، شیعه می‌شدند؛ زیرا در فضای ایجادشده، اصل بر پیروی از طریقت بود و اختلافات طریقتی در جامعه کردستان به جای اختلافات مذهبی‌، نمود بیش‌تری داشت. شکل‌گیری و گسترش احزاب و جماعت‌های اسلامی در مناطق کردنشین‌، باز شدن درهای کردستان به روی افکار و عقاید مذهبی و ناتوانی طریقت در پاسخ‌گویی به مسائل و نیازهای روز‌، سقوط دامنه تمسک کردها به پیروی از طریقت‌های صوفیانه را در پی داشت که روند آن از اواخر دوران پهلوی آغاز گردید.

کنار رفتن چتر طریقت از فضای آیینی کردستان‌، هم‌گرایی مذهب امام شافعی با عقاید شیعی را دچار اختلال کرد و بازگشت کردها به پیروی از اسلام سنتی اهل‌سنت را در پی داشت و مرزهای مذهبی میان کردهای سنی و شیعیان مشخص گشت. اما مهاجرت دومین عاملی بود که نقش زیادی در گسترش تشیع در میان کردها داشت.

 مهاجرت از متغیرهای مهم در رویکرد طوایف بسیاری از کردها به پذیرش مذهب تشیع بود و نقش چشم‌گیری در رشد تشیع در مناطق خاصی از کردستان داشت. پیروی جمعیت انبوه کردهای مقیم خراسان و طوایفی از کردهای نواحی جنوبی کردستان (کرمانشاه و ایلام در ایران و نواحی خانقین‌، بدره و مندلی در عراق) از مذهب تشیع‌، متأثر از همین عامل بود که در این مقاله زوایای آن پی‌گیری شد.

پی نوشت:

[۸]. ملامحمد کویی (۱۲۹۳ـ۱۳۶۳ق) شاعر برجسته کُرد‌، متولد شهر کویسنجق در کردستان عراق بود. وی پس از اتمام دروس حوزوی، مفتی اعظم شهر خود شناخته شده و میان مردم، به «مه لای گوره»؛ به معنای آخوند بزرگ مشهور بود. وی به عنوان نماینده پارلمان ولایت موصل‌، قاضی کویسنجق و عضو نمایندگان مجلس عراق مشغول به کار شد. از وی دیوان شعری به زبان کُردی و تفسیری از قرآن کریم به همین زبان‌، برجاست که بارها به چاپ رسیده است. (بوره که یی‌، ۱۳۷۰‌، ج۲، ص۶۴۰ـ۶۴۳)

[۹]. فایق بی کس (۱۳۲۵ـ۱۳۶۸) از شاعران مشهور کُرد در اواخر قرن سیزدهم قمری/نوزدهم میلادی و اوایل قرن چهاردهم قمری/بیستم میلادی است. وی ساکن سلیمانیه عراق بود و علاوه بر زبان مادری خود کردی‌، با زبان‌های فارسی‌، عربی و تا حدی انگلیسی آشنا بود و در دیوان شعر خود به زبان‌های کردی‌، عربی و فارسی اشعاری سرود. (بوره که یی‌، ۱۳۷۰‌، ج۲، ص۷۱۷ـ۷۲۱) فرزندش‌، شیرکو بی‌کس بی‌شک از برجسته‌ترین شاعران و نویسندگان معاصر کردستان به شمار می‌آیدکه چندین بار موفق به اخذ جایزه‌های بین‌المللی ادبیات جهانی شده است. (نویسنده)

[۱۰]. عبدالرحمان شرفکندی (۱۳۰۰ـ۱۳۶۹ش)‌، ملقب و متخلص به «هَژار» از نویسندگان‌، مترجمان و شاعران برجسته کُرد ایران بود. از کارهای برجسته او ترجمه کتاب قانون بوعلی سینا از عربی به فارسی‌، ترجمه منظوم رباعیات خیام از فارسی به کردی و فرهنگ کردی ـ فارسی هه‌نبانه بورینه است. وی در سرودن شعر‌، تحت تأثیر شاعران برجسته کُرد مانند احمد خانی‌، وفایی‌، ملای جزیری و قادر کویی بود. (کیهان فرهنگی‌، ۱۳۶۷‌، ص۱ـ۶۶)

[۱۱]. محمد دولاشی مریوانی (۱۳۱۸ـ۱۳۸۵ق) متخلص به «قانع»، شاعر معاصر کُرد‌، در روستای دولاش‌، از توابع شهر مریوان به دنیا آمد. درون‌مایه بیش‌تر اشعار وی، ستایش آزادی‌، وطن و پرداختن به مشکلات مردم مستمند است‌؛ از این رو، وی را شاعر مستضعفان کُرد لقب داده‌اند. اشعار او وزن‌دار و بیش‌تر تحت تأثیر شاعرهای کلاسیک کُرد چون نالی و حاجی قادر کویی است. قانع به زبان‌های کردی‌، عربی و فارسی شعر سروده ولی بیش‌تر شهرت او به سبب اشعار ساده و روان کردی‌اش است. (بوره که‌یی‌، ۱۳۷۰‌، ج۲، ص۷۱۰ـ۷۱۷)

مراجع

منابع فارسی

ارفع‌، حسن‌، کردها و یک بررسی تاریخی و سیاسی‌، لندن‌: اکسفورد‌، ترجمه از متن انگلیسی، ۱۹۶۶م.
استرآبادی حسینی‌، سیدحسن‌بن‌مرتضی‌، از شیخ صفی تا شاه صفی تاریخ سلطانی‌، به کوشش احسان اشراقی‌، تهران‌: علمی، ۱۳۶۴ش.
اسکندری‌، شمس محمد‌، تاریخ کرد در قرن شانزده میلادی‌، ترجمه محسن جلدیانی‌، حواشی و تعلیق ملاجمیل روژبیانی‌، بی‌‌جا‌، عابد، بی‌تا.
افشار سیستانی‌، ایرج‌، ایلام و تمدن دیرینه آن‌، تهران‌: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۷۲ش.
اکبری‌، مرتضی‌، تاریخ استان ایلام از آغاز تا سقوط قاجاریه (تحولات سیاسی‌، اجتماعی‌، اقتصادی و مذهبی)‌، چاپ دوم‌، قم‌: فقه، ۱۳۸۶ش.
الهیاری‌، فریدون‌، اصغر فروغی ابری و عزت‌الله عبداللهی نوروزی‌، نقد و بررسی نظریه کرد بودن لرها‌، نشریه پژوهش‌های تاریخی(علمی – پژوهشی)‌، دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان‌، دوره جدید‌، سال سوم‌، پیاپی۱۱‌، ص۱ـ۱۴، پاییز۱۳۹۰ش.
انصاف‌پور‌، غلامرضا‌، تاریخ سیاسی و جغرافیایی مردم کُرد‌، تهران‌: ارمغان، ۱۳۷۹ش.
بدلیسی‌، شرف‌خان‌، شرفنامه‌، مصحح ولادیمیر ولییامینوف زرنوف‌، تهران‌: نشر اساطیر، ۱۳۷۷ش.
ــــــــــــــــــــــ ‌، شرفنامه (تاریخ مفصل کردستان)‌، به اهتمام محمدعباسی‌، چاپ سوم‌، تهران‌: نشر حدیث، ۱۳۷۳ش.
۱۰.تاج بخش‌، احمد‌، تاریخ تمدن و فرهنگ ایران از اسلام تا صفویه‌، شیراز‌: نوید، ۱۳۸۱ش.
۱۱.ترکمان‌، اسکندربیگ‌، تاریخ عالم‌آرای عباسی‌، تصحیح ایرج افشار‌، چاپ سوم‌، تهران‌: امیرکبیر، ۱۳۸۲ش.
۱۲.ترکمنی‌آذر‌، پروین‌، حاکمان زن شیعه‌مذهب در تاریخ ایران (سیده‌خاتون‌، ترکان‌خاتون و جان‌بیگم خاتون)‌، مجله بانوان شیعه‌، شماره۶ـ۷‌، ص۴۹ـ۷۷، ۱۳۸۵ش.
۱۳.توحدی‌، کلیم الله(کانیمال)‌، حرکت تاریخی کرد به خراسان‌، مشهد‌: سروش، ۱۳۷۱ش.
۱۴.جعفریان‌، رسول‌، تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا طلوع دولت صفوی‌، تهران‌: نشر علم، ۱۳۸۸ش.
۱۵.ــــــــــــــــــــــ ،‌ دین و سیاست در دولت صفوی‌، قم‌: انصاریان، ۱۳۷۰ش.
۱۶.حاجی بکتاش‌، محمدبن‌ابراهیم‌بن‌موسی خراسانی‌، مقالات غیبیه‌، به کوشش احسان شکرخدا‌، تهران‌: پیام، ۱۳۸۱ش.
۱۷.حسن زاده‌، اسماعیل‌، حکومت ترکمانان قراقویونلو و آق قویونلو در ایران‌، تهران‌: سمت، ۱۳۸۶ش.
۱۸.حسینی‌، سیف‌الله‌، گروه‌ها و جریان‌های اسلامی در مناطق کردنشین ایران در دوران پهلوی و انقلاب اسلامی‌، جوانرود‌، مصاحبه حضوری، ۲۰/۰۶/۱۳۹۲ش.
۱۹.خالصی قادری طالبانی کرد‌، عبدالرحمان‌، کتاب جذبه عشق‌، چاپ چهارم‌، مشهد‌: از منتشرات حاج محمود محمدی طالبانی قادری‌، چاپخانه سعید، ۱۳۷۳ش.
۲۰.خمینی‌، سیدحسن‌، فرهنگ جامع فرق اسلامی‌، بر پایه دست‌نوشته‌های آیت الله سیدمهدی روحانی‌، تهران‌: اطلاعات، ۱۳۸۹ش.
۲۱.خواجگی اصفهانی‌، محمد معصوم‌، خلاصه السیر تاریخ روزگار شاه صفی‌، تهران‌:علمی، 1368ش.
۲۲.خواجه‌الدین‌، سیدمحمدعلی، سرسپردگان‌، تاریخ و شرح عقاید دینی و آداب و رسوم اهل حق(یارسان)‌، چاپ دوم‌، تهران‌: نشر کتابخانه منوچهری، بی‌تا.
۲۳.دفتری‌، فرهاد‌، اسماعیلیه و ایران (مجموعه مقالات)‌، ترجمه فریدون بدره‌ای‌، ویرایش شکوه ذاکری‌، تهران‌: نشر پژوهش فرزان روز، ۱۳۸۹ش.
۲۴.ــــــــــــــــــــــ ، تاریخ و عقاید اسماعیلیه‌، ترجمه فریدون بدره‌ای‌، تهران‌: نشر پژوهش فرزان روز، ۱۳۷۵ش.
۲۵.روحانی‌، کمال، تاریخ جامع تصوف در کردستان‌، نقد و بررسی طریقت قادری به ضمیمه تاریخ عرفان از آغاز تا کنون‌، تهران‌: نشر سامرند، ۱۳۸۵ش.
۲۶.روحانی‌، بابامردوخ‌، تاریخ مشاهیر کُرد‌، به اهتمام ماجد مردوخ روحانی‌، تهران‌: سروش، ۱۳۷۱ش.
۲۷.سلطانی‌، محمدعلی‌، تاریخ تصوف در کرمانشاه به انضمام پیشینه سلاسل و فرق صوفیه در غرب ایران‌، تهران‌: نشر فرهنگی سها، ۱۳۸۰ش.
۲۸.ــــــــــــــــــــــ ، تاریخ خاندان‌های حقیقت‌، مشاهیر متأخر اهل حق در کرمانشاه‌، چاپ دوم‌، تهران‌: نشر فرهنگی سها، ۱۳۸۱ش.
۲۹.ــــــــــــــــــــــ ، تاریخ تشیع در کرمانشاه(۶و۷)‌، تهران‌: سها، ۱۳۸۰ش.
۳۰.سلیمانی‌، مرضیه‌، پویش صوفیان در شبه‌قاره؛ نگاهی به کتاب تصوف هندی از قرن هفدهم بدین سو‌، ماهنامه کتاب ماه دین‌، سال سیزدهم‌، ش۲۸ (پیاپی۱۴۸)‌، ص۴۵ـ۵۱، بهمن۱۳۸۸ش.
۳۱.سنندجی‌، میرزا شکرالله‌، تحفه ناصریه در تاریخ و جغرافیای کردستان‌، به اهتمام و مقدمه مفصل حشمت‌الله طبیبی‌، تهران‌: امیرکبیر، ۱۳۷۵ش.
۳۲.شاهملکی‌، حسنعلی‌، سیری کوتاه در تاریخ کرمانشاه از ابتدا تا قاجاریه‌، کرمانشاه‌: کرمانشاه، ۱۳۹۰ش.
۳۳.شبانکاره‌ای‌، محمدبن‌علی‌محمد‌بن‌حسین‌بن‌ابی‌بکر‌، مجمع الانساب‌، تصحیح میرهاشم محدث‌، تهران‌: امیرکبیر، ۱۳۶۳ش.
۳۴.شاهمرادی‌، سیدمسعود و اصغر منتظرالقائم‌، تشیع قراقویونلوها (۷۸۰ـ۸۷۲ق)‌، پژوهش‌های تاریخی(علمی- پژوهشی)‌، اصفهان‌: دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان‌، سال چهل و نهم‌، دوره جدید‌، سال پنجم‌، شماره اول (پیاپی۱۷)‌، ص۴۹ـ۷۲، بهار۱۳۹۲ش.
۳۵.شیخ احمدی‌، سیداسعد‌، محبت اهل‌بیت رسول۹ و شاعران پارسی گوی عراق‌، فصلنامه مشکوه‌، شماره۵، ۱۳۸۷ش.
۳۶.شیردل‌، تقی و محمدحسن رازنهان‌، بررسی و نقش کارکرد طریقت‌های صوفی در امپراتوری عثمانی با تأکید بر طریقت بکتاشیه‌، نشریه تاریخ در آیینه پژوهش‌، سال هشتم‌، شماره سوم‌، ص۱۲۹ـ۱۵۹، پاییز و زمستان۱۳۹۰ش.
۳۷.صفی‌زاده (بوره که یی)‌، صدیق، اهل حق پیران و مشاهیر‌، تهران‌: حروفیه، ۱۳۸۷ش.
۳۸.طالبانی‌، شیخ رضا، دیوان‌، بغداد: مطبعه المعارف، ۱۹۴۶م.
۳۹.طیبی‌، حشمت‌الله‌، مبانی جامعه‌شناسی و مردم‌شناسی ایلات و عشایر‌، چاپ چهارم‌، تهران‌: دانشگاه تهران، ۱۳۸۰ش.
۴۰.عبدالوحید‌، سرهنگ شیخ‌، کردها و سرزمینشان‌، ترجمه صلاح‌الدین عباسی‌، تهران‌: نشر احسان، ۱۳۷۸ش.
۴۱.فراهانی منفرد‌، مهدی‌، مهاجرت علمای شیعه از جبل‌عامل به ایران‌، تهران‌: امیرکبیر، ۱۳۸۸ش.
۴۲.عظیمی‌، کیومرث و محمدعلی چلونگر‌، پراکندگی فرق و مذاهب تشیع در کردستان‌، فصلنامه علمی- پژوهشیشیعه‌شناسی‌، ش ۳۹‌، ص۸۱ـ۱۰۰‌، سال دهم، پاییز۱۳۹۱ش/۲۰۱۲م.
۴۳.قه فتان‌، سالح‌، میژووی گه لی کورد له کونه وه تا ئه مرو‌، بغداد‌: چاپخانه سلمان الاعظمی، ۱۹۶۹ز.
۴۴.کربن‌، هانری‌، تاریخ فلسفه اسلامی از آغاز تا درگذشت ابن رشد‌، با همکاری سیدحسین نصر و عثمان یحیی‌، ترجمه اسدالله مبشری‌، چاپ پنجم‌، تهران‌: امیرکبیر، ۱۳۸۹ش.
۴۵.ــــــــــــــــــــــ ، «سه گفتار در باب تاریخ معنویات ایران»‌، تهران‌: مجله دانشکده ادبیات دانشگاه تهران‌، ش۵‌، ص۴۶ـ۶۳، ۱۳۳۷۷ش.
۴۶.کرجی‌، علی‌، مفاخر کرمانشاه‌، شرح حال عالمان و فضلای کرمانشاه‌، کرمانشاه‌: اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی کرمانشاه، ۱۳۹۰ش.
۴۷.کشاورز‌، اردشیر‌، رجال مشاهیر کرمانشاهان‌، کرمانشاه‌: طاق‌بستان، ۱۳۸۲ش.
۴۸.کیهان فرهنگی‌، استاد عبدالرحمان شرفکندی‌، مترجم و شاعر کرد‌، نشریه کیهان فرهنگی‌، ش ۵۳‌، ص۱ـ۶، مردادماه ۱۳۶۷ش.
۴۹.گلزاری‌، مسعود‌، کرمانشاهان – کردستان‌، تهران‌: آثار ملی‌، ش ۱۴۷، بی‌تا.
۵۰.گولپینارلی‌، عبدالباقی‌، مولانا جلال الدین‌، ترجمه توفیق سبحانی‌، چاپ سوم‌، تهران‌: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۵ش.
۵۱.مبارکی‌، فرهاد‌، گزارش طرح شناسایی طریقت قادریه در استان کردستان‌، فصلنامه فرهنگی – پژوهشی فرهنگ کردستان‌، سنندج‌: اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی کردستان‌، ش۲۴ـ۲۵‌، سال هفتم‌، ۷۳ـ۸۹، پاییز – زمستان۱۳۸۴ش.
۵۲.مردوخ کردستانی‌، شیخ محمد‌، تاریخ مردوخ (تاریخ کرد و کردستان و توابع)‌، به اهتمام فخرالدین غریقی‌، چاپ سوم‌، سنندج‌: کتاب‌فروشی غریقی، ۱۳۵۱ش.
۵۳.مزاوی‌، میشل.م‌، پیدایش دولت صفوی‌، ترجمه یعقوب آژند‌، تهران‌: نشر گستره، ۱۳۶۳ش.
۵۴.مستوفی قزوینی‌، حمدالله، تاریخ گزیده‌، به اهتمام عبدالحسین نوایی‌، چاپ سوم‌، تهران‌: امیرکبیر، ۱۳۶۴ش.
۵۵.مشکور‌، محمدجواد‌، تاریخ شیعه و فرقه‌های اسلام تا قرن چهارم‌، چاپ ششم‌، تهران‌: اشراقی، ۱۳۷۹ش.
۵۶.مصطفی امین‌، نوشیروان، تاریخ سیاسی کردها‌، ترجمه اسماعیل بختیاری‌، سلیمانیه‌: بنکه ی ژین،‌ 2006م.
۵۷.میرجعفری‌، حسین‌، تاریخ تحولات سیاسی‌، اجتماعی‌، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوره تیموریان و ترکمانان‌، تهران‌: سمت، ۱۳۸۴ش.
۵۸.میرجعفری‌، حسین و کورش هادیان‌، جایگاه و کارکرد خاندان دُنبلی در تاریخ ایران‌، صفویه تا قاجار‌، دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان‌، فصلنامه پژوهش‌های تاریخی(علمی- پژوهشی)‌، دوره جدید‌، ش ۳‌، ص۱ـ۱۸، پاییز۱۳۸۸ش.
۵۹.میمنت‌آبادی‌، قباد‌، ارائه آماری در خصوص تعداد مساجد کردستان به وسیله مدیر کل فرهنگ و ارشاد اسلامی کردستان‌، سایت رسمی خبر گزاری تقریب (www.taghribnews.com)، ۱۸/اسفند۱۳۹۰ش.
۶۰.مینورسکی‌، کُرد‌، ترجمه حبیب‌الله تابانی‌، تهران‌: نشر گستره، ۱۳۷۹ش.
۶۱.مینورسکی و.‌، ایران در سده پانزدهم میلادی (نهم هجری) بین ترکیه و ونیز‌، ترجمه محمدباقر امیرخانی‌، تبریز‌: نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تبریز‌، ش۱ـ۲‌، ص۱۵۵ـ۱۹۲، ۱۳۵۱ش.
۶۲.نوری‌، فریدون‌، علی اکبر کجباف و فریدون الهیاری‌، چگونگی گرایش والیان کرد اردلان به تشیع از صفویه تا قاجاریه (۱۰۲۵ـ۱۲۸۴ق)‌، فصلنامه علمی- پژوهشی شیعه‌شناسی‌، ش۳۵‌، سال نهم‌، ص۱۷۱ـ۱۸۶، پاییز ۱۳۹۰ش. 
۶۳.وان برویین سن‌، مارتین‌‌، کردها و اسلام‌، ترجمه هوشیار ویسی‌، مریوان‌، فصلنامه فرهنگی‌، ادبی‌، اجتماعی زریبار‌، دوره جدید(۸ـ۹)‌، سال دهم‌، ش۶۱ـ۶۲‌، ص۵۳ـ۷۱، تابستان – پاییز ۱۳۸۵ش.
۶۴.هادیان‌، کورش‌، سده‌های سروری‌، نگاهی به تاریخ و جغرافیای کردستان اردلان‌، اصفهان‌: کنکاش، ۱۳۸۹ش.

منابع عربی

۶۵.ابوالعزم‌، عبدالغنی‌، مقابله مع المستشرقین کلود کاهن و اندری میکل‌، مجله الشؤون العربیه‌، العدد۱۲‌، ص۲۷۴ـ۲۹۶، ربیع الثانی۱۴۰۲ق.
۶۶.احمد‌، محمد احمد‌، اکراد الدوله العثمانیه‌، تاریخهم الاجتماعی و الاقتصادی و السیاسی (۱۸۸۰ـ۱۹۲۳م)‌، الطبعهالأولی‌، دهوک‌: مکتبه البدرخانیین، ۲۰۰۹م.
۶۷.البرزنجی‌، سید احمد نقیب‌، دیوان‌، بغداد‌: مطبعهالارشاد، لا تا.
۶۸.البریفکانی‌، محمد سعید یاسین‌، فضلاء بهدینان‌، إعداد مسعود محمد سعد‌، دهوک، ۱۹۹۷م.
۶۹.بطاطو‌، حنا، العراق و الطبقات الاجتماعیه و الحرکات الثوریه من العهد العثمانی حتی قیام الجمهوریه‌، الکتاب الاول‌، ترجمه من الانکلیزیه عفیف الرزاز‌، الطبعهالثانیه‌، بیروت‌: مؤسسه الابحاث العربیه، ۲۰۰۳م.
۷۰.جاف‌، حسن کریم‌، موسوعه تاریخ الایران السیاسی من قیام الدوله الصفاریه الی قیام الدوله الصفویه‌، ج۲‌، بغداد‌: مطبعه بیت الحکمه، ۲۰۰۸م.
۷۱.الخانی‌، عبدالمجید محمد‌، الحدائق الوردیه فی الاجلاء النقشبندیه‌، الطبعهالثانیه‌، اربیل‌: مطبعه الوزاره التربیه، ۲۰۰۲م.
۷۲.زکی‌، محمد امین‌، تاریخ سلیمانیه‌، ترجمه محمد جمیل روژبیانی‌، بغداد‌: 1951م.
۷۳.شاملیوف‌، اراب‌، حول مسأله الاقطاع بین الأکراد‌، ترجمه کمال مظهر احمد‌، بغداد، ۱۹۹۷م.
۷۴.  شوشتری‌، سیدنورالله‌، مجالس المؤمنین‌، تهران‌: کتاب‌فروشی اسلامیه، ۱۳۵۴ش.
۷۵.العزاوی‌، عباس‌، مولانا خالد النقشبندی‌، کردستان‌، مجله المجمع العلمی العراقی‌، العدد الاول، ۱۹۷۳م.
۷۶.مظهر احمد‌، کمال‌، دور الشعب الکردی فی ثوره العشرین العراقیه‌، بغداد‌: مطبعهالحوادث، ۱۹۷۸م.
۷۷.نیکیتین‌، باسیل‌، الکرد‌، دراسه سیولوجیه و تاریخیه‌، تقدیم لویس ماسینیون‌، ترجمه د. نوری طالبانی‌، الطبعه‌الثانیه‌، بیروت‌: دار الساقی، ۲۰۰۱م.
۷۸.ئامیدی‌، احمد شاه ولی‌، أماره بادینان (۱۷۰۰ـ۱۸۴۲م)‌، دراسه سیاسیه‌، اجتماعیه‌، کردستان‌، اربیل‌: مؤسسه موکریانی للطباعه و النشر، ۱۹۹۹م.

منابع کردی

۷۹.بوره که یی(صفی زاده)‌، صدیق‌، میژووی ویژه ی کوردی‌، بانه‌، چاپی یه که م‌، ناجی، ۱۳۷۰ش.
۸۰.به دلیسی‌، میر شه ره فخانی‌، شه ره فنامه‌، ورگیرانی هه ژار‌، نه جه ف ئیراق‌، چاپ کوری زانیاری کورد‌، چاپخانه ی نوعمان، ۱۹۷۲ز.
۸۱.بی کس‌، فایق‌، دیوان بی‌‌کس‌، چاپ دوم‌، سقز‌: محمدی، ۱۳۶۹ش.
۸۲.تاله‌بانی‌، موکه ره م‌، شیخ ره زای تاله بانی «ژیانی‌، په روه رده ی‌، بیروباوه ری و شیعری»‌، هولیر‌، چاپی یه که م‌، چاپخانه وه زاره تی په روه رده، ۲۰۰۱ز.
۸۳.داواشی‌، میرزا ئه حمه د‌، دیوانی میرزا ئه حمه دی داواشی‌، کوکردنه وه ی حوسه ینی موحه مه دی‌، تاران‌، چاپی یه که م‌، نشر احسان، ۱۳۸۹ هه تاوی.
۸۴.ریچ‌، کلودیوس جمیس‌، گه شتی ریچ بو کوردستان ۱۸۲۰ز‌، ورگیرانی موحه مه د حه مه باقی‌، چاپی یه کم‌، ته وریز، ۱۹۹۲ز.
۸۵.زکی‌، محمدامین‌، خلاصه تاریخ کورد و کوردستان‌، مطبعه دار السلام‌، بغداد: ۱۹۳۷م‌، مهاباد‌، افست سیدیان، ۱۳۵۲ش.
۸۶.سنه یی‌، سوران‌، رساله عشق له مه وله وی ناسی دا‌، ارومیه‌: چاپی یه که م‌، ئینتشاراتی سه لا حه دینی ئه ییوبی، ۱۳۷۰هه تاوی.
۸۷.شه ره فکه ندی‌، سادق‌، کورته میژووی نه ته وایه تییه کانی کورد‌، ورگیرانی(له فارسیه وه) ته‌ها عه تیقی‌، سوید‌، ستوکهولم‌: چاپخانه ئاپیک، ۱۹۹۵ز.
۸۸.شه عبانی‌، فه رهاد‌، جه ریانی بونیادگرایی له کوردستانی ئیران له چه ند ده هه ی اخیر‌، به رنامه روانگه‌، تلویوزیونی کومه له‌، کوردستانی عیراق، ۱۵/پوشپه ری/۱۳۹۳هه تاوی.
۸۹.کویی‌، محمد‌، دیاری ملا محمد کویی‌، چاپی چواروم‌، اربیل‌: چاپخانه هه و لیر، ۱۹۶۹ز.
۹۰.محه مه دی(شه پول)‌، محه مه د صالح ئیبراهیمی‌، ژیناوه ری زانایانی کورد له جیهانی ئیسلامه تی یا گنجینه ی فه رهه نگ و زانست‌، تهران‌: چاپخانه مهارت، ۱۳۶۴هه تاوی.
۹۱.مدرس‌، ملاعبدالکریم‌، بنه ماله له ی ز انیاَرّان‌، بغداد‌: چاپخانه شفیق، ۱۹۸۴م.
۹۲.میر به سری‌، ناوداَرّانی کورد‌، وه رگیرانی عه بدوالخالق عه لا ئه الدین‌، چاپی یه که م‌، سلیمانی‌: ده زگای چاپ و په خشی سه رده م، ۲۰۰۲ز.
۹۳.مینورسکی‌، فلادیمیر‌، بنچینه کانی کورد و چه ند وه تاریکی کوردناسی‌، سلیمانی‌، وه رگیرانی نه جاتی عه بدوللا‌، مه کته بی بیر و هوشیاری(ی.ن.ک)، بی‌تا.
۹۴.ــــــــــــــــــــــ ، مینورسکی و کورد‌، وه رگیرانی ئه نوه ری سولتانی‌، چاپی دووم‌، هولیر: چاپخانه وه زاره تی په روه رده، ۲۰۰۶ز.
۹۵.ــــــــــــــــــــــ ، کورد‌، ورگیرانی به عه ره بی مارف خه زانه دار‌، ورگیرانی به کوردی حه مه سه عید حه مه که ریم‌، هه ولیر‌: چاپخانه زانکوی سه لا حه دین، ۱۹۸۴ز.
۹۶.هاوری باخه وان‌، هاورینامه بو میژووی کورد و کوردستان‌، چاپی یه که م‌، سلیمانی‌: چاپ و په خشی سه رده م(۱۶)، ۲۰۰۳ ز.

منابع لاتین

Bois Thomos, The Kurds, translated from franch by M.W.M.Wella, khayat book, first English edition, Beirut, 1966.
http://dbpedia.org/dbpedia-live.openlinksw.com.
Nasr, Hosein, Religion in safavid Persia, Iranin studies, VII, Issue1-2, pp: 271-286, 1974.
Roseng. B., Kurd li xoresana, la 11-17, govara Nubun71, 2005.

Shokoftah, Dr. Afrasiab, The Kurd in khorasan, North-East of Iran, www.cskk.org. p:1-24.

نویسندگان:

کیومرث عظیمی: دانشجوی دکتری تاریخ اسلام دانشگاه اصفهان

 محمدعلی چلونگر: عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه اصفهان

اصغر منتظرالقائم: دانشگاه اصفهان

فصلنامه شیعه شناسی شماره ۵۲

انتهای متن/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دو × 4 =