گزارش تصویری(۱)/ مراسم تشییع پیکر جانباختگان سانحه سقوط هواپیما در طبس

صبح امروز مراسم تشییع پیکر جانباختگان حادثه سقوط هواپیمای مسافربری تهران-طبس با حضور گسترده مردم در شهر طبس برگزار گردید.

خبر طبس: صبح امروز مراسم تشییع پیکر جانباختگان حادثه سقوط هواپیمای مسافربری تهران-طبس با حضور گسترده مردم در شهر طبس برگزار گردید.

عکس: نرگس باهنر

24 دیدگاه دربارهٔ «گزارش تصویری(۱)/ مراسم تشییع پیکر جانباختگان سانحه سقوط هواپیما در طبس;

  1. این مصیبت عظمی را به همشهریان عزیز طبسی ام صمیمانه تسلیت میگم. منو در غم خودتون شریک بدونید. امروز خبر شدم که مهندس شکیبی هم که بیمارستان بشرویه رو درست کرده بین کشته ها بودند. خیلی متاثر شدم روحشون شاد

  2. واقعااااااااااا جناب عابدزاده، حاضر شدی بخاطر کیف و سایر لوازم دوباره جونتو به خطر بندازی ، اونوقت…
    آقای مسعود، بنظر من این حرکت منطقی نبود، نه به خطر انداختن دوباره جونت بخاطر جیزی به مرااااتب کم بهاتر از جون یه آدم دیکه…
    راستش از اینکه عکساتون توی وایبر در حالیکه به علامت بیروزی، یا همون دو، بخش میشه هم متعجبیم… درسته که نمیتونیم بهیجوجه از نجات جون خودمون بکذریم و خوشحالیم از اینکه … ولى، اون حرکاتتون توی بیمارستان در حالیکه ۴٠ ۵٠ نفر دیکه از بغل کوش شما جونشونو از دست دادن هم جالب نبود، با اون طرز شرح واقعه… (تجسم خودتون توی یکی از سکانس های فیلمهای هالیوودی)

  3. اقای عابدزاده واقعا متاسفم برای شما هدیه خدا به شما عمری دوباره بود وشما به جای اینکه جان انسانی رو نجات بدید به فکر مادیات بودید کاش حداقل این مطلبو رو نمیزدید متاسفم برایتان

  4. سلام مراسم بسیار باشکوهی بود.از همه تشکر می کنم .از خداوند منان شادی روح را برای همه شهروندان که در این حادثه به آسمان پرواز کردند خواستارم. همچنین از خداوند عزیز صبر بسیار زیادبرای خانواده های داغدار علی الخصوص خانواده ی دکتر خسروی را خواستارم

  5. خدامند همگی سان را رحمت کند برای همه آنها از خدامند منان طلب مغفرت وبرای بازماندگان بازماندگان صبر جزیل خواستارم ولی افسوس که عدهای تفرقه افکن بنام تشیع جنازه ولی با هدف تفرقه افکنی و اخلالگری آمده بودند خداوند از ایشان نگذرد

  6. رحمت خدا بر شکیبی و همراهانش
    رحمت خدا بر خسروی و فرزندانش
    رحمت خدا بر یزدانی و همسر و فرزندش
    رحمت خدا بر خانم بیطرف و فرزندانش
    رحمت خدا بر جهانگیری
    رحمت خدا بر کاظمی و فرزندش
    رحمت خدا بر استاد
    انشاءاله خداوند همه را غریق دریای رحمتش گرداند..
    اما متاسفانه در آخر باید تاسف خورد از حضور عده ای بسیار بسیار معدود که منافع شخصی و حزبی خود را بر همه چیز ترجیح دادند و مراسمی که قرار بود با ابهت به احترام ۱۵ خانواده عزیز و بزرگوار برگزار گردد به میدان عرض اندام سیاسی تبدیل کرده و با هوچی گری دل خانواده های داغدار این عزیزان را بیشتر جریحه دار کردند. بنده بعنوان یکی از ۱۵ هزار حاضر در این مراسم صمیمانه از تمامی خانواده های داغدار عذرخواهی نموده و امیدوارم مسئولین مربوطه بار دیگر اجازه عرض اندام به این عده بسیار معدود را ندهند.

  7. قسمتی ازصحبتهای محمد عابدزاده در سایت خاوران :
    محمد ادامه می‌دهد: پرنده آهنی با دیوار بتونی برخورد کرده بود بال سمت راست جدا شده بود. یک بوی تند مواد سوختی فضا را پر کرده بود. هواپیما سقوط کرد. و نمی‌دانم بر اثر جرقه یا بر اثر اصطکاک بدنه با دیوار بتونی یکهو آتش شعله کشید. مسافر‌ها زنده بودند. هیچ صدای رادیویی به گوش نمی‌رسید. صدا‌ها را کمی به سختی می‌شنیدم. همه به جنب و جوش افتاده بودند من هم منتظر بودم مهماندار درهای خروج اضطراری را به ما نشان بدهد. از‌‌ همان قسمتی که بال هواپیما جدا شده بود. بیرون را می‌شد دید. هنوز ملخ سمت چپ می‌چرخید و صدا می‌کرد.

    به مریم گفتم بلند شو و خودم کمربندهای ایمنی را باز کردم. یکی از مسافر‌ها از‌‌ همان شکاف ایجاد شده بیرون پرید. اول همسرم را به بیرون فرستادم. بعد هم خودم بیرون آمدم. انگار که پرنده آهنی از وسط نصف شده باشد. دو تکه از هواپیما روی زمین افتاده بود. من خودم زیاد فیلم می‌بینم. از آن عشق فیلم‌های هالیودی هستم چیزی که می‌دیدم طوری بود که انگار وسط یکی از‌‌ همان سکانس‌های فیلم‌های هالیودی پیاده شده باشم. زمان و مکان را گم کرده بودم. اصلا نمی‌دانستم که کجا هستیم انگار در یک سر زمین ناشناخته فرود آمده بودیم. شکاف روی بنده خیلی نا‌موزون و تنگ بود. مریم که بیرون پرید خودم هم پریدم. یکهو یادم افتاد که کیف دستی‌ام را می‌توانستم با خودم بردارم کسی از داخل شکاف بیرون نمی‌آمد. دوباره برگشتم داخل کابین کیف لپ تاپم را برداشتم. داخل کابین داغ بود صدای گریه بچه را می‌شنیدم اما کاری از دستم بر نمی‌آمد از بالای شکاف به پایین پریدم تازه داخل کابین آتش گرفته بود. بوی دود و سوختنی می‌آمد تا خودم را به پایین پرتاب کنم دستم و بخشی از صورتم سوخت. داخل کابین هواپیما به شدت داغ شده بود. فکر می‌کنم بیشتر مسافرهایی که ماندند اول خفه شدند بعد هم سوختند. واقعا زمان برای ما نمی‌گذشت. آنهایی که از ما جلو‌تر بیرون پریده بودند روی زمین افتاده بودند و انگار نای راه رفتن نداشتند. انگار یکی در گوشم گفت که هر آن امکان دارد پرنده آهنی از نفس افتاده آتش بگیرد من و مریم با هم شروع به دویدن به سمت فنس‌ها کردیم که یکهو هواپیما با صدای وحشتناکی منفجر شد.
    ■■■■■■■■■
    ای کاش آقای عابدزاده یه کم به فکر جان بچه ای بود که به گفته خودش صدایش را میشنید تا کیف دستیش
    ای کاش
    ای کاش یه ذره مانند بازیگران هالیوود عمل میکرد.

    1. آقای عابدزاده چه زیبا بود کودک را نجات می دای نه این که بر گردی برای یک کیف و لب تاب مادیات ارزش ندارد

      1. کاش لااقل نمیگفتی صدای گریه یه بچه رو شنیدی……..بدتر دلم داغ شد…..
        خداروشکر که لپ تاپت از بین نرفت……واست خوشحالم.

        1. دوست عزیز می بینید که ایشون گفته داخل کابین به شدت داغ بود و نمیشد اونجا دوام آورد..
          همیشه نمیشه آرمانی و شهادت گونه کار کرد. و باز دیدید که گفته به یکباره پس از فرار ما هواپیما منفجر شده. فکر می کنید اگه آقای عابدزاده می رفت و در اون موقع میخواست بچه رو که طبیعتا زحمت حملش بیشتر از لپتابه ر و با خودش بیرون میاورد فرصت فرار پیدا میکرد؟؟ باید منطقی با مسائل برخورد بکنیم همیشه نمیشه به طور عاطفی عکس العمل نشون داد. بابا آتشه اونم هواپیما و هر لحظه انتظار انفجار میره. بنده خدا هم که جون خودشو. از سر راه نیاورده. البته با اینجاش موافقم که برا جذاب شدن داستان لازم نبود به گریه ی بچه اشاره بکنه تا دلهای مردم داغ تر از قبل بشه. ما خودمون میگیم مادیات ارزش نداره ولی اگه پاش بیفته گردن همو ممکنه بزنیم. همه شرایط رو در نظر بگیرید.

          1. آقای عابدزاده خدا کنه این حرفی که از زبان شما گفته شده حقیقت نداشته باشد.وگرنه برایتان متاسفم .مدرک دکتری گرفتنی که یه کم وجدان توش نباشه
            به درد هیچ بقالی نمیخوره .
            ازوقتی که من این مطلب رو دیدم داغ دلم تازه شده و اعصابم خورده .

            دوست عزیز آقا مسعود شما که طرف داری از آقای عابدزاده میکنی وگفتی که هرلحظه هواپیما ممکن بوده منفجر بشه
            چطور ایشون مجدد برگشت .یعنی اگه میدونست که هواپیما قرار منفجر بشه برمیگشت ؟اصلا این کاررو نمی کرد.

    2. ببینید خانم نیلوفر؛ این مطلب صحت داره و در خبرگزاری فارس هم درج شده. برای منم چندان تفاوتی نمیکنه که طرفداری از آقای عابدزاده بکنم یا اون کوچولوی چند ماهه ای که در آتش کم توجهی مسئولین سوخت. چرا که همگی هموطن و همشهریان من بودند (هرچند که) باهام هیچ نسبت فامیلی نداشتند. من میگم حرف خود آقای عابدزاده برای من حجته. وقتی ایشون میگه “کاری از دستم بر نمی آمد” ترجیح میدم به حرفش احترام بذارم تا اینکه بخوام بهش انگ های دیگه بزنم. دوم اینکه ایشون گفته شکاف ایجاد شده خیلی تنگ بوده و از طرفی اون بچه هم جلوتر از ایشون. به طوریکه منطق میگه اگه قرار میبود ایشون بره و اون بچه رو (در هر حالی که هست) برداره و با خودش بیرون ببره، زمان بیشتری صرف میشد و در این حالت هم آقای عابدزاده و هم اون بچه درون هواپیما به خاطر انفجار ناگهانی اون از بین می رفتند. کمااینکه به گفته ی ایشون پس از اینکه لپ تابو بیرون برده یکهو انفجار رخ داده. ضمن اینکه اون بچه در چه حالتی بوده و آیا راحت میشده اونو حمل و به بیرون منتقل کرد؟ این آقا اگه رفته چیزی برداره چون کسی ازش کمک نخواسته، وقتی میگه واسه برداشتن یک کیف لپ تاپ و بردنش به بیرون دست و بخشی از صورتش سوخته چطور میخواست بره جلوتر و اون بچه رو با اون حال ورداره و از اون شکاف کوچک به بیرون منتقل کنه. آیا اون وقت علاوه بر اون کودک خودش هم زنده زنده نمیسوخت؟؟ خواهش میکنم یه خورده ای بیشتر به این واقعیت فکر بکنید که ایشون هم یکی مثل من و شما بوده و در اون لحظه اصلا حال و روز خوشی نداشته. شاید هم به این فکر کرده که اگه میرفت و اون بچه رو نجات میداد آیا فرصت بازگشت به بیرون رو پیدا میکرد؟ ب هر حال ایشون همینکه تونسته در اون شرایط جون خودش رو نجات بده باید خوشحال بود. چرا که نجات پیدا کردن از اون سانحه ی هوایی خودش یک معجزه محسوب میشده. برا من کودک و بزرگسال فرقی نداره. همه اینا هم وطنا و هم شهریان من بودند. خدا از سر تقصیرات همه بگذره.

    3. آقای عابدزاده به شکرانه نجات از هواپیمای سقوط کردهلطفا به خانمتان بگویید که حجابشان را رعایت کنند این بهترین تشکر از خداست

  8. انا لله وانا الیه راجعون
    اینجانب هم این سوگ عظیم را به خانواده های داغدار تسلیت عرض نموده واز خداوند منان طلب آمرزش برای عزیزان ازدست رفته وصبر جزیل برای بازماندگان خواستارم.امیدوارم من رادرغم خود شریک بدانند.
    مراسم باشکوهی بود .وبهترازآن انعکاس اخبار لحظه به لحظه مراسم توسط برادران خبرنگاروعکاس در این سایت
    وتقاضای بنده به عنوان عضوی کوچک از این شهر ازشما خبرنگاران تقاضا دارم علت وقوع حادثه را به صورت جد پیگیر بوده و اخباررا تازمانی که علت وقوع حادثه و مقصیرین آن مشخص نشده و به جزای عمل خویش برسند ،کوتاهی نکنند.
    اجرکم عندالله

  9. حجت
    سلام
    واقعا عالی بود مردم کم نذاشتن واسه عزیزان از دست رفته خداوند روح همشون رو شاد گرداند و به خانواده هاشون صبر عنایت فرماید.
    خصوصا خانواده های طالبی و بی طرف

  10. توی این مراسم مشخص شد چه کسانی دائم بر طبل تفرقه و نفاق می کوبند.
    واگذارشون می کنیم به خدا.
    داغ خانواده های داغدیده رو صد چندان کردند.
    یادشون رفته بود انگار که پونزده نفر تشییع شدن….

  11. سلام
    مراسم خوب و باشکوهی بود .خداوند همگیشان را رحمت کند.
    ولی حیف که عده ای با اعمالشون ……
    خداوند صبر جزیل به خانواده هاشون بده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

8 + 2 =