شهید حسین بیضائی

ای کسانی که این چند جمله از گفته‌ها و آرزوی من را می‌خوانید و یا می‌شنوید. به خدای واحد بدانید که پیروزی از آن ماست چون ما در جبههٔ حق می‌جنگیم و دشمن در جبههٔ باطل می‌جنگد ما از اسلام و وطن دفاع می‌کنیم..

شهید حسین بیضائیشهید حسین بیضائی
نام پدر: محمد باشی
تاریخ شهادت : ۱۳۶۱/۳/۴

 

 

زندگینامه

پس از ماه‌ها انتظار سرانجام در دوازدهم خرداد سال ۱۳۳۹ و در روستای انقلابی محمد آباد حسین متولد شد. بار آمده در محیط مذهبی روستاهای ایران، در خانواده ای با اعتقادات محکم و مستقیم، رشد کرد و بالا آمد. از آن گونه مردان متدیّن و با صداقتی بود که بسیار در گمنام ماندنشان می‌کوشیدند، مانند گنج‌های پنهان در زمین، پارویشان می‌گذاری، ولی نمی بینیشان و قدرش را نمی‌دانی، گوهرهای در صدف خفته‌اند، دارای صفای روح به وسعت صدر و خلوص در تقوی و عمل می‌باشند.

در عالم گستردهٔ درونشان همه چیز دارند، و خود بهره می‌برند، سعی‌شان در آبادی سرای آخرتشان است و همّتشان پیچیده در نه توی طلسم سکوتشان، هیچ بروز و نمودی ندارد. سادگی و تواضع و خلوص، در همهٔ ابعاد زندگی‌اش مشهود بود.

در طفولیت همراه خانواده به تهران هجرت کرد، و سه سال اول ابتدایی را در آنجا با موفقیّت طی نمود. دامن‌گیر بودن خاک سرزمین تولد باعث شد تا تهران را ترک نموده، و بار سفر به قصد فضای صمیمی روستای کویری محمدآباد بر بندد. ادامه تحصیل او تا مقطع راهنمایی در زادگاهش سپری شد. تنگدستی خانواده و سختی زندگی که مولود حکومت غاصبانه دربار ستم شاهی بود، سبب شد تا تحصیل را رها کرده و به کارگری بپردازد.

در سال‌های قبل از پیروزی انقلاب، مبارزی جوان و فعّال بود. در تظاهرات و راهپیمایی‌ها فعّالانه شرکت کرد؛ و در پخش اعلامیه‌ها و نوارها زحمات فراوانی می‌کشید. با پیروزی نهضت مردمی به صف پاسداران کمیته انقلاب پیوست، که پس از مدتی این نهاد را به قصد سنگر سپاه پاسداران ترک نمود. همگام با جنگ و همراه دیگر برادران به جبهه اعزام شد، مدّتی در جبهه خدمت کرد و جنگید، و دوباره بازگشت، ولی آن روح پر صلابت و کفر ستیز او را آرام نگذاشت، وقتی از جبهه باز آمد نوع دیگر بود، گویا دلش را در سنگرها جا گذاشته بود، گویا تن بی روحش را باز گردانده بود، دیگر نمی‌توانست بماند و ناظر پیکر عزیزانی باشد که هر روز بر دست‌های مردم تشییع می‌شدند.

مجدد به جبهه بازگشت و این بار جبههٔ خونین شلمچه به سال ۱۳۶۱ پذیرای او شد؛ و پس از نبردی مردانه در ۱۳۶۱/۳/۴ در عملیات بیت‌المقدس، تن ستم دیده‌اش را ترک گفت، روان مطمئنش به باغ‌های همیشه پایدار بهشت، پرواز کرد. با پیکری غرق در خون، رو سپید به دیدار پروردگار شتافت، و رو سیاهی به زندگی ظالمان تاریخ ماند.
‹ رحمت ابدی پروردگار قرینش باد ›

گزیده ای از وصیتنامه شهید

«ای کسانی که این چند جمله از گفته‌ها و آرزوی من را می‌خوانید و یا می‌شنوید. به خدای واحد بدانید که پیروزی از آن ماست چون ما در جبههٔ حق می‌جنگیم و دشمن در جبههٔ باطل می‌جنگد ما از اسلام و وطن دفاع می‌کنیم اما دشمن تجاوز می‌کند، ایمان ما همچون چراغی در پیش ما راهنما می‌باشد.».

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دوازده − 12 =