داستان اسرارآمیز عضو کتابخانه کانون طبس

داستان اسرارآمیز عضو کتابخانه کانون طبس/ امانت را پس داد و به جبهه رفت

چقدر جایش پشت در کتابخانه طبس خالی است که ایستاده و این پا و آن پا می‌کند تا مربی کانون بیاید کتاب را از او تحویل بگیرد. مربی چه می‌داند که این آخرین باری ‌است که شهید علیرضا رجب‌پور را می‌بیند. او «جزیره اسرارآمیز» را که تحویل می‌دهد می‌رود و به جمع عاشقان می‌پیوندد.

خبرگزاری مهر – گروه فرهنگ و ادب: وقتی در پایتخت نشسته باشی و کار خبری بکنی، کمتر پیش می‌آید که خبری در یکی از شهرستان‌ها را دنبال کنی، ولی گاهی برخی خبرها هم هستند که هرکجای دنیا هم باشی نمی‌توانی از کنارشان ساده بگذری. یکی از آنها خبر بازگشت ۴ جلد کتاب پس از ۳۳ سال به کتابخانه طبس است.

گرچه مدتی از انتشار این خبر گذشته است، ولی همه این روزها گوشه‌ای از ذهنم درگیر آن بوده و می‌خواسته‌ام درباره آن اطلاعات بیشتری کسب کنم که بالاخره این اتفاق می‌افتد، ولی در جریان تهیه این گزارش با مطلب دیگری روبه رو می‌شوم که خودش حدیث دیگری است.

به عفت‌السادات مهاجری مسئول کانون پرورش فکری کودکان و نوجوان مرکز طبس زنگ می‌زنم که ماجرای کتاب‌ها را از او جویا شوم که بحثمان به درازا می‌کشد. او بانویی شیرین‌سخن است که تجربه بیش از ۲۷ سال مربیگری کانون را دارد و با جزئیات زیاد قصه برگشت ۴ کتاب کودک به کتابخانه کانون پس از ۳۳ سال را تعریف می‌کند که خود گزارش مجزایی است، ولی وقتی می‌خواهم خداحافظی کنم، می‌گوید: راستی ما ۱۹ بهمن‌ماه یک مراسم ویژه به نام «یاد شقایق‌ها» برگزار کردیم که شاید برایت جالب باشد.

از او می‌پرسم ماجرای «یاد شقایق‌ها» چیست که توضیح می‌دهد: ما در این مرکز همه کارت‌ها و دفترهای ثبت قدیمی را نگهداری می‌کنیم تا یادگاری‌ای باشد از روزهای دور و همچنین بتوانیم آنها را به مربی‌های جدید و حتی اعضای خود نشان دهیم. این دفترها و کارت‌ها برخی پاره و کهنه شده‌اند، ولی فکر می‌کنم همه آنها ارزشمند هستند و بخشی از تاریخ کانون و کتابخانه طبس را در خود نگه داشته‌اند.

وی ادامه می‌دهد: یک‌بار که داشتیم کارت‌های قدیمی را مرور می‌کردیم، متوجه شدیم که ۱۰ نفر از اعضای خیلی قدیمی ما شهید شده‌اند و همین نکته باعث شد به فکر برپایی مراسمی برای بزرگداشت این شهدا بیفتیم که حاصل آن «یاد شقایق‌ها»؛ اولین یادواره ۱۰ شهید عضو کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان طبس شد.

همانطور که مهاجری می‌گوید «یاد شقایق‌ها» یادی است از بچه‌هایی که سال‌های دور به کتابخانه کانون می‌آمدند و کتاب به امانت می‌بردند و خلاصه اهل مطالعه بودند و یک روز هم پوتین به پا کرده و با همان سن و سال کمشان به جنگ متعرضان به خاک و کشورشان رفتند. این بچه‌ها که هر سال برای تمدید کارت‌های عضویتشان می‌آمدند، حالا سال‌هاست که به کتابخانه نیامده‌اند، کارت‌هایشان تمدید نشده و جایشان پشت میز و صندلی کتابخانه خالی است.

«یاد شقایق‌ها» فرصتی بوده است تا به صورت نمادین کارت‌هایشان تمدید شود و بچه‌های امروز بدانند از دستان کوچک چه کارهای بزرگی برمی‌آید.

چه کتاب‌هایی که روزهایی در دست این شهیدان بوده‌اند و ورق خورده‌اند، اصلاً شاید آنها با این داستان‌ها خندیده و گرییده باشند. شاید اگر همان کتاب‌ها را ورق بزنی، صدای خنده‌هایشان بار دیگر به گوش برسد و شاید هم قطره اشکی هنوز بر صفحه کتابی به جا مانده باشد.

مهاجری که از سال‌های دور در کتابخانه طبس بوده است، یادش می‌آید که یکی از این شهدا را می‌شناخته و حتی مربی‌اش بوده است. اسم این شهید علیرضا رجب‌پور است و به گفته مهاجری خیلی هم کتابخوان بوده است.

مسئول کانون پرورش فکری کودکان و نوجوان مرکز طبس خاطرات روزهای دور را در ذهنش مرور می‌کند و می گوید: یادم هست رجب‌پور خیلی کتابخوان بود و علاقه زیادی به کتاب‌ها داشت. وقتی سنش به ۱۵ سال رسیده بود دیگر اجازه نداشت به کانون بیاید، چون خدمات ما ویژه بچه‌های کم‌سن‌تر بود، ولی او خیلی کتاب دوست داشت و باز هم می‌آمد و کتاب می‌خواست. وقت‌هایی که بچه‌ها نبودند می‌آمد داخل کتابخانه، ولی وقت‌هایی که کتابخانه شلوغ بود همان بیرون در می‌ایستاد و ما برایش چند کتاب مناسب انتخاب می‌کردیم و به او می‌دادیم.

از او می‌پرسم یادتان می‌آید چه کتاب‌هایی را شهید علیرضا رجب‌پور بیشتر دوست داشت؟

می‌گوید: ‌بله. «داستان راستان» شهید مطهری را خیلی دوست داشت.

و آنچه برایم خیلی جالب است، اینکه بدانم آخرین کتابی که این شهید امانت برده چه بوده است.

به گفته مهاجری «جزیره اسرارآمیز» ژول ورن آخرین کتابی بوده که شهید رجب‌پور به امانت برده و پس از خواندن به کتابخانه برگردانده و رفته است جبهه و دیگر بازنگشته است.

—————————–
گزارش از نغمه دانش آشتیانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

5 − دو =