خدایا چرا باران نمی‌بارد؟ خداوند، کویر، طبس، کویر تشنه طبس، عطش دارد، عطش!

یادش به خیر زیر باران می‌دویدیم و می‌خواندیم: «باز باران با ترانه با گوهرهای فراوان می‌زند بر بام خانه» یاد آن زمان که بارش اولین برف زمستانی که بعد از بیست سال بر طبس بارید و باعث تعطیلی مدرسه‌ها شد بخیر…

به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی طبس، سال‌هاست که دیگر از آن باران و گاه‌گداری برف آن هم در روستاهایی همچون خرو، خبری نیست. همان بارش‌های پراکنده هم انگار با ما قهر کرده‌اند . مدت‌هاست که از پاییز و زمستان جز باد و سرما نصیبمان نمی‌شود. هر چند به هشدارهای کم آبی عادت کرده‌ایم اما واقعا دچار بلای بزرگی شده‌ایم به نام بی آبی.

یک کلام؛ «آب نیست!»

ما، یعنی طبسی‌ها ، تابستان امسال را به سختی پشت سرگذاشتیم و گرم‌ترین روزها را تجربه کردیم که دو سه روز را گرم‌ترین شهر جهان هم به ثبت رساندیم، دو حلقه چاهمان هم خشک شد، یادم می‌آید محمدزاده مدیر آب طبس می‌گفت: وضعیت آب بحرانیست …

آسمان قهر کرده و تحویلمان نمی‌گیرد، شاید اگر دست‌ها را بلند کرده و تکانی بدهیم داد، فریاد و ناله‌ای سر دهیم ابرها ما را ببینند و خدا به ما رحمی کند.

گرم شدن هوای زمین، زیاد شدن آلاینده‌های جوی، سوراخی لایه اوزن، موقعیت خاص اقلیمی و … پاسخ‌هایی است که ما درصدد انکار آن‌ها نیستیم، ولی شاید علتی دیگر دارد، علتی بس مهم که در هیاهوی دنیاگری کمتر به چشم می‌آید، دلیلی که در بحث‌های اتو کشیده کارشناسان آب و هوا هیچ اثری از آن یافت نمی‌شود.

یادمان باشد:
انسان تافته جدا بافته از این عالم نیست، بین او و جهان اطرافش یک ارتباط متقابل وجود دارد. همانگونه که محیط اطرافش در او اثر می‌گذارد ، اعمال و رفتار او هم در جهان اطرافش موثر است؛ این همان رابطه منطقی است که خدا در خلقت خود لحاظ کرد. (۹۶/اعراف،۴۱/روم) بر این اساس اگر بد کردیم، شک نکنیم که ابر و باد و مه و خورشید و فلک هم رفتارشان با ما بد و قهرآمیز خواهد شد.

حال که اینطور است؛ برویم خدا را شکر کنیم که به جای باران، سنگ از آسمان نمی‌بارد. «ما ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ »؛ خدا [در عذاب کردنشان‏] به آنان ستم نورزید، بلکه آنان همواره [با مرتکب شدن به انواع گناهان‏] به خودشان ستم مى‌‏کردند. (۳۳/نحل)

چه اتفاقی افتاده است؟!

سالیانی نه چندان دور در این شهر اوضاع بارندگی به گونه دیگری بود؛ چرا که مردم طور دیگری بودند. آنقدر به خود و هم نوعانشان رحم می‌کردند که خدا هم رحمتش را ذره‌ای از آن‌ها دریغ نمی‌کرد. بارندگی مناسب و به موقع یکی از الطاف بی‌شمار خداوند عالَم به این مردم بود. مردمی که غالبا فکر و ذکرشان اسلام بود و ارزش‌های آن.

آن‌ها زلزله را پشت سر گذاشتند و همان سال همراه شدند با انقلاب، همین بس که به این واسطه شهرشان را شهر انقلاب نامیدند.

چرا در آن سال‌های ایثار و گذشت خبری از کم‌آبی و بی‌بارانی نبود. سال‌هایی که معنویت و خداباوری بین اکثر مردم موج می‌زد. سال‌هایی نه چندان دور که فکر و ذکر اکثری مردم، خدا بود و ارزش‌های اسلام.

در آن سال‌ها مردم برای بیست لیتر نفت ساعت‌ها به صف می‌ایستادند؛ اما زبانشان از شکر و دستشان از کمک به هم‌نوع باز نمی‌ایستاد. اگر چه سنم کمتر قد می‌دهد ولی چیزهایی را به یاد دارم… ایام جنگ را می‌گویم زمانی را که برای خرید ده عدد نان سنگگ از چهار راه منتهی به بسیج ، بعد از نماز صبح، در هوای بارانی وقتی به نانوایی می‌رسیدم چهره خیس شده من و دیگران، تنها، لبخندهای نانوا را که خود کنار تنور گرمِ رنگ و رو رفته‌اش که درتلاش بود تا نان برشته‌تر را به ما بدهد همراهی می‌کرد و تا نوبتم می‌شد و نان می‌گرفتم اذان ظهر می‌شد اما در همان هوای سرد زمستانی دل‌ها به هم گرم بود و چهره شهرمان خدایی‌تر بود.

ماهواره با ماه‌پاره‌هایش هرزه‌گری را ارزش و عادی نکرده بود. غیرت مردان بر قامت ناموسشان نمایی داشت و حیا از سر و روی زنان و دختران این شهر نمایان‌تر بود.

این نگاه، نظر به نیمه خالی لیوان و سیاه‌بافی و متهم کردن همه مردم جامعه نیست؛ بلکه یک مقایسه‌ایست دردمندانه بین گذشته و حال.

به راستی چه توقعی از رحمت خدا می‌توان داشت؟

اگر خمس واجب ترک شود و کشاورزان و دامداران پرداخت زکات را حرام بدانند.

اگر خانه‌ها به جای آن که کانون مهر و عاطفه باشند تبدیل شوند به رستورانی برای غذا خوردن، جایی برای خوابیدن و گاهی هم محلی برای برگزاری میهمانی‌های امروزی.

اگر تابلوی لزوم رعایت ظواهر و شئونات اسلامی فقط به عنوان تشریفات به دیوار نصب شود و عملا خبری از آن نباشد.

واقعا چه توقعی هست؟ در جایی که گویا کسی از کسی خبر ندارد. یکی در تامین مایحتاج اولیه زندگی خود و عیالش بدجوری در مانده و دیگری در فکر سپرده کردن پولش در موسسات مالی و اعتباریست، بدتر و خصوصا حاجیانی که با ولیمه‌های چند ده میلیونی حج خود را به دیگران قبولاندند.

حال که اینطور است؛ برویم خدا را شکر کنیم که به جای باران، سنگ از آسمان نمی بارد. «ما ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ »؛ خدا [در عذاب کردنشان‏] به آنان ستم نورزید، بلکه آنان همواره [با مرتکب شدن به انواع گناهان‏] به خودشان ستم می‌‏کردند. (۳۳/نحل)

راه جبران

راه بسیار ساده است، گوش کنید ببینید امام جمعه‌مان هر جمعه در نماز جمعه چه می‌گوید: تقوی، تقوی، تقوی.

راه جبران این کج روی بازگشت از بی‌راهه به راه اصلی است، برگشت به دامان دین است.

اگر اندیشه‌ها و انگیزه‌ها خدایی شد، آن‌گاه وعده خدا هم محقق می‌شود که فرمود: درهای برکت را از زمین و آسمان به روی شما می‌گشایم.«وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ »؛ و اگر اهل شهرها و آبادی‌‏ها ایمان ‏آوردند و پرهیزکارى پیشه ‏کنند، یقیناً [درهاىِ‏] برکاتى از آسمان و زمین را بر آنان می‌‏گشاییم‏. ۹۶/اعراف

مردم گفتند حاج آقا نماز باران بخوانید و چه خوب و زیبا پاسخ داد که شرط دارد، نماز باران خواندن شروطی دارد، شما تقوی داشته باشید، خداوند رحمتش زیاد است، باران هم می‌بارد…

خوب که نگاه می‌کنم ابرها رنگ و روی بارانی به خود گرفته‌اند …

نویسنده: وحید الاهی – سردبیر پایگاه اطلاع رسانی طبس

8 دیدگاه دربارهٔ «خدایا چرا باران نمی‌بارد؟ خداوند، کویر، طبس، کویر تشنه طبس، عطش دارد، عطش!;

  1. بنظر من اگر مردم گناه نکنندخدا خودش باران را میفرستد.
    خواندن نماز باران راهی برای درخواست از خداست.
    (خدایا ما گناه کاریم…ولی حیوانات و گیاهان چه گناهی دارند…خدایا بارانهای رحمتت را نازل بفرما.)

    1. یه سوال از شما دارم. اروپا که دالمومنین نیست به نظر شما درسته؟ چرا هیشه سرسبز هست. تا به حال فکر کردین؟

  2. با سلام
    می خوام بگم هنوز هم باید شکر بجا بیاریم . هنوز که اتفاقی نیفتاده . فقط خداوند متعال یکی از صدها هزار نعمتش رو از ما دریغ کرده و رحمت نمی فرستد . وای به روزی که غضب خدا شامل حال ما شود و بر ما کمی نه زیاد سخت بگیرد .
    خداوندا راضییم به رضای تو . رحماتت را از ما دریغ نفرما .

  3. سلام جناب الهی عزیز
    متن بسیار زیبا و دلنشین شما بی شک در دل هر خواننده مینشیندچون آن سخن کز دل براید لاجرم بر دل نشیند
    یکی دیگر که شما کمتر به ان اشاره نمودید بحث حق الناس بود که امروز متاسفانه کمتر به آن توجه میشود با عرض ادب خدمت کسبه محترم و پوزش از بعضی از انها وقتی تفاوت یک کیلو میوه از یک مغازه تا دیگزی ۱۵۰۰ تومان است ان هم در قیمت ۵ هزار تومان وقتی تفاوت یک لباس بچه گانه در یک مغازه ۴۳۰۰۰تومان و در دیگر۲۹۰۰۰ تومان و همان لباس در مشهد ۲۱۵۰۰ ایا این حق الناس نیس ؟چه گناهی دارد کارگری که توانایی خرید نانی هم به هزار زحمت دارد و نمیتواند این لباس را برای چیگر گوشه اش بخرد و باید شرمنده روی بچه و خانواده باشد. کسبه محترمی که با اجحاف و گرانفروشی فکر میکنند زرنگ هستندبدانند به خدای احد و واحد قیامتی هم است حساب و کتابی هم هست
    حالا توقع داریم باران بر سرمان ببارد؟باید سجده شکر بگذاریم که سنگ بر سرمان نمیبارد
    مجدد از اقای الاهی تشکر میکنم با این متن زیباشاید بعضی ها را از خواب غفلت بیدار کند از جمله حقیر را

  4. با سلام
    چه شیرین گفتید این حرفها را .گهگاهی که در مهمانی ها صحبت از کم بارانی می شد جمله من نیز همین حرفها بود. به خداوندی خدا که اینها نوعی عذاب است . چه طور دور تا دور شهر طبس باران می بارد ولی در این شهر خبری نیست .ببینیم ما به آسمان چه فرستادیم ایا از ته دل شبی یکی دو سه آیه قران خواندیم ، ایا در جمع، نماز بی ریا خواندیم،…….. تا خدا به خاطراین اعمال دو سه قطره باران به پایین بفرستد .کاسب با گرون فروشی و کم فروشی ، کارمندش با اتلاف وقت و از زیر کار در رفتن مدیران هم با حیف و میل کردن بیت و المال و ……هر کس به نوعی . یادش به خیر اون زمانی که موقع نماز که می شد کاسب مغازه را به امان خدا رها می کرد و به نماز اول وقت می رفت ولی حالا ……بهتراست گهگاهی به رفتارمان فکر کنیم و سعی در تغییر خودمان کنیم

  5. خدایا از سر تقصیر ما بنده های گنهکار بگذر
    خدایا تو ارحم الراحمینی
    خدایا به این بنده گنهکارت نگاه نکن. به آن بنده پاک و مطهرت نگاه کن.
    خدایا به حق خوبات، به حق بچه های صغیر ، خدایا به حق بهترین بنده هایت، رحمتت را از ما دریغ نفرما و ما را به عقوبت کارهایمان مبطلا مکن.
    الهی العفو، العفوف العفو و ….

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

چهار × یک =