این نوشتار ابتدا اصل مشروع بودن «توقیت» را بر اساس متون مقدس هر دین و گفتار علما بررسی و سپس آسیبهایی را که توقیت برای آن دین و پیروان آن ایجاد میکند، تبیین وترسیم میسازد.
آسیبهای توقیت در مسیحیت
توقیت برای ظهور حضرت عیسی(ع) پیامدهایی برای مسیحیت داشتهاست که به بعضی از موارد آن اشاره میکنیم:
۱٫ تشکیل فرقههایی در مسیحیت
اعتقاد به ظهور مسیح(ع)، مخصوصاً در سالهای منتهی به هزارهها سبب شدهاست در طول تاریخ، انتظار دمافزونی در جامعۀ مسیحی وجود داشتهباشد. همچنین این انتظار موجب ظهور گروهها و فرقههای زیادی شدهاست. برای مثال: در قرن شانزدهم میلادی گروهی از «آناباپتیست»ها برای آماده کردن سلطنت هزارسالۀ عیسی(ع) قیام کردند و برخی از شهرها را برای مدتی در اختیار گرفتند؛ ولی شورش آنان بیرحمانه سرکوب شد.
«ایروینگیان» نیز جماعتی بودند که برای سرعت دادن به ظهور منجی، دوازده حواری تعیین کردند؛ اما چون با مرگ حواریون در هدف خود ناکام ماندند، گروهی از آنان به نام «نوایروینگیان» برای آن حواری جانشین تعیین کردند و این حرکت را ادامه دادند.
در آغاز قرن نوزدهم میلادی، اعتقاد به بازگشت عیسی(ع) و آغاز هزارۀ خوشبختی گسترش بیشتری یافت و کلیساهای متعددی بر اساس این باور پدید آمد. در اوایل سال ۱۸۰۰ م. در کشور انگلستان گروهی که جمعیت معتقدان به بازگشت عیسی(ع) خوانده میشدند؛ جامعۀ بزرگی را بهعنوان آرمانشهر خود برگزیدند. این گروه، پس از چندی به آمریکا رفتند و در سال ۱۸۴۰م. بالغ بر شش هزار نفر تابع پیدا کردند. (موحدیان عطار و … 250:1388).
۲٫ گسترش فرقههای هزاره گرا
قرن نوزدهم میلادی، قرن گسترش «فرقههای هزاره گرا» است؛ بهطوریکه در این قرن، این گروه وجهۀ غالب دینداری مسیحی را به خود اختصاص داده است. در این نوشتار به چند گروه از این فرقهها که در بستر محاسبات زمان ظهور مسیحا شکلگرفتهاند؛ اشاره میکنیم:
۲ـ۱٫ ادونتیستها
این گروه یک نهضت اصلاحی مکاشفهای است که در فاصله سالهای ۱۸۳۰-۱۸۴۰ م. در آمریکا ظاهر شد. پیدایش این نهضت، محصول پیشگویی یک کشاورز انگلیسی به نام «ویلیام میلر» (1782-1849م.) است. او در پی مطالعۀ کتاب مقدس، بهویژه کتاب دانیال و مکاشفه، اعلام کرد که بازگشت عیسی(ع) در سال ۱۸۴۳ م. خواهد بود.
میلر پیشگویی خود را بهطور رسمی در طی سخنرانیهای پراکنده در سال ۱۸۳۱ م. اعلام کرد و توانست جماعت بسیاری از مردم را از کلیساهای پدری خود جدا سازد و به کلیسای تازهساز «ادونتیسم» در آورد. این نهضت وقتی به سال موعود رسید، نهایت بالندگی را پیدا کرد؛ اما وقتی در آن سال، مسیح (ع) ظهور نکرد و این آرزو تحقق نیافت، تاریخ برگشت مسیح (ع) اصلاح شد و ۲۲ اکتبر سال ۱۸۴۴ م.
برای این واقعه اعلام گردید! وقتی در آن سال هم عیسی(ع) بازنگشت، در یک عذرخواهی رسمی در سال ۱۸۴۵ م.، پذیرفتند که محاسبه در تعیین روز بازگشت مسیح(ع) اشتباه بوده و مسیحیان باید در انتظار عمیق بازگشت عیسی(ع) باشند؛ بیآنکه تاریخ آمدنش معلوم باشد!
پس از این بحران، شمار زیادی از پیروان این نهضت به کلیسای اولیۀ خود بازگشتند؛ ولی کسانی که از کلیسای خود تکفیر و رانده شده بودند، بهاجبار، فرقه و گروههای دیگری را تشکیل دادند که میتوان از «ادونتیست های روز هفتم»، بهعنوان بزرگترین گروه از این نهضت اسم برد (رسولزاده، و ۳۳۳:۱۳۸۹ و موحدیان عطار و … 1388: 251 و ۲۵۲).
۲ـ۲٫ انجمن شاهدان یهوه
این انجمن در اصل، یک سازمان یهودی ـ مسیحی است که از سال ۱۸۷۲ م. فعالیت خود را در ایتالیا آغاز کرده است. این انجمن نیز، یک نهضت کاملاً مسیحایی است که بر پایۀ پیشگویی مؤسس خود، «چالز راسل» شکلگرفتهاست. وی در پی تأمل و محاسبه عددی در کتاب مقدس، اعلام کرد که مسیح(ع) در سال ۱۸۷۴ م. بهصورت روحی نامرئی باز خواهد گشت و در سال ۱۹۱۴م.
سلطنت خدا را روی زمین استوار خواهد کرد. البته، با نزدیک شدن سال موعود، پیشگوییهای او آهنگی ملایمتر به خود گرفت و در نهایت، تاریخ بازگشت مسیح(ع) به سال ۱۹۱۸ م. تغییر کرد. وقتی در این سال ـ برخلاف وعدۀ راسل ـ عیسی(ع) برنگشت، «رادرفورد» ـ جانشین راسل ـ تاریخ ظهور را تا سال ۱۹۲۵م. به تأخیر انداخت! (همان: ۲۵۳).
۳٫ یأس و ناامیدی
با تعیین زمانی خاص برای ظهور مسیح(ع)، توسط بزرگان مسیحی؛ مردم با شور و اشتیاق تمام، چشم به آمدن آن زمان میدوختند تا ظهور مسیح را شاهد باشند و چه بسا از کار وزندگی خویش دست میکشیدند و حتی بعضی افراد، کلیسای اجدادی خود را ترک میکردند تا شاید به درک حضور مسیح(ع) توفیق پیدا کنند؛ اما وقتی زمان مورد نظر فرا میرسید و از ظهور مسیح(ع) خبری نمیشد؛ همۀ کسانی که با شوق و اشتیاق چشم به آسمان دوخته بودند تا مسیح(ع) بیاید، سرخورده و نا امید میشدند و بعضاً با شرمساری به زندگی و کلیسای قبلی خود برمیگشتند.
توقیت از منظر اسلام
در اسلام، بحث موعود باوری با قدمتی به اندازۀ کل تاریخ اسلام، از جایگاه ویژهای برخوردار است؛ زیرا از ابتدا که دین اسلام توسط پیامبر(ص) پایهریزی شد، خود ایشان از وجود فردی در پایان تاریخ که جهان را از عدالت پر میکند، خبر دادند. بنابراین، اعتقاد به منجی و موعود، از همان لحظۀ تکوین اسلام با این دین گرهخورده و در معادلات حرکتهای تاریخی دارای نقشی اساسی بوده؛ از این روی همواره یکی از پرسشهایی که ذهن هر مسلمان را به خود مشغول داشته، این بوده و ایناستکه زمان ظهور منجی موعود و تحقق این وعدۀ الاهی کی خواهد بود. در این مجال به بررسی توقیت در روایات و کلمات علما میپردازیم:
توقیت در روایات
روایات اسلامی، مانند عهد جدید مسیحیان، توقیت و تعیین زمان ظهور را نهی کردهاند. در روایات اسلامی زمان ظهور، مخفی و نامعلوم عنوان شده است. این روایات به دو بیان به مخفی بودن زمان ظهور پرداختهاند:
۱٫ دروغگو خواندن مدعیان توقیت
در برخی روایات با دروغگو خواندن توقیتکنندگان، در واقع از توقیت نهی کردهاند که به بعضی از آنها اشاره میکنیم:
ابو بصیر میگوید:
از امام صادق(ع)، راجع به قائم(عج) پرسیدم؛ فرمود: وقت گذاران دروغ گویند، ما خانوادهای هستیم که ]برای این امر[وقت تعیین نمیکنیم (کلینی، ۱۴۰۷، ج ۱: ۳۶۸).
در روایت دیگری، امام(ع) مردم را از عواقب توقیت مطلع میکند و میفرماید که چهبسا توقیت موجب گمراه شدن انسانها گردد؛ مخصوصاً زمانی که توقیت با واقع مطابق نگردد. در همین زمینه فضیل بن یسار میگوید:
به امام باقر(ع) عرض کردم: برای این امر وقتی هست؟ فرمود: «وقت گذاران دروغ میگویند! وقت گذاران دروغ میگویند! وقت گذاران دروغ میگویند! همانا موسی(ع) چون (در طور سینا) برای پیغام بردن بر پروردگار خود وارد شد، قومش را وعده سی روز داد، و چون خدا ده روز بر سی روز افزود، قومش گفتند: موسی با ما خلف وعده کرد، و لذا کردند، آنچه کردند ]یعنی گوسالهپرست شدند[ پس، اگر ما خبری به شما گفتیم و طبق گفته ما واقع شد، بگویید: خدا راست فرموده است و اگر به شما خبری گفتیم و برخلاف گفته ما واقع شد، بگویید: خدا راست فرموده است تا دو پاداش گیرید» (همان،: ۳۶۸).
در بعضی روایات، امام(ع) توقیت کنندگان را در کنار «مُسْتَعْجِلُون» قرار میدهد. در این زمینه عبد الرحمن بن کثیر میگوید:
خدمت امام صادق(ع) نشسته بودم که مهزم وارد شد و عرض کرد: قربانت! به من خبر دهید امری که در انتظارش هستیم، کی واقع میشود؟ فرمود: «ای مهزم! دروغ گفتند وقت گذاران و هلاک شدند شتاب کنندگان و نجات یافتند تسلیم شوندگان» (همان: ۳۶۸).
در بعضی روایات، امام(ع) میفرماید: خداوند با زمان توقیت کنندگان مخالفت میکند. در این مورد ابی بصیر میگوید:
از امام صادق(ع) درباره قائم (عج) پرسیدم؛ فرمود: «کسانی که وقتی را تعیین کنند، دروغ گفتهاند. ما خانوادهای هستیم که وقت تعیین نمیکنیم. سپس فرمود: خداوند جز آن که با وقتی که تعیین کنندگان تعیین کردهاند، مخالفت کند؛ کاری نمیکند! (نعمانی، ۱۳۹۷: ۲۹۴).
در توقیعاتی که از ناحیۀ مقدسه رسیده؛ خود امام عصر(عج) فرموده است؛ امر ظهور به خدا مربوط است و تعیینکنندگانوقت ظهور دروغگو هستند. (طوسی، ۲۹۱:۱۴۱۱).
۲٫ تشبیه زمان ظهور به زمان قیامت
در بعضی روایات، ظهور حضرت مهدی(عج) به «زمان قیامت» تشبیه شدهاست و طبعاً چون زمان وقوع قیامت بر کسی جز خدا معلوم نیست؛ زمان ظهور را هم جز خدا کسی نمیداند.
در این زمینه روایتی با سند صحیح از امام رضا(ع) وارد شدهاست. امام در جواب دعبل خزاعی میفرماید:
…امّا این که ]زمان ظهور[ کی خواهد بود؛ این إخبار از وقت است و پدرم از پدرانش روایت میکند که به پیامبر اکرم(ص) گفتند: ای رسول خدا! قائم از فرزندان شما کی خروج میکند؟ فرمود: مَثل او مثل قیامت است که لا یجَلِّیها لِوَقْتِها إِلَّا هُوَ ثَقُلَتْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لا تَأْتِیکمْ إِلَّا بَغْتَهً (ابن بابویه، ۱۳۹۵، ج ۲: ۳۷۳).
علامه طباطبایی در ذیل آیه یَسئَلُونَکَ عَنِ السَّاعَهِ أَیَّانَ مُرْسَاهَا (نازعات:۴۲)؛ مینویسد:
پس جمله لا یجَلِّیها لِوَقْتِها إِلَّا هُوَ… (همان)؛ معنایش ایناستکه قیامت را هویدا نمیکند و پرده از روی آن و اینکه چه وقت واقع میشود، برنمیدارد؛ مگر خدای سبحان، و همین معنا دلالت میکند که ثبوت و وجود قیامت و علم به آنیکی است؛ یعنی وقوع و ثبوتش در کمون غیب نزد خدا محفوظ است، و هر وقت خدا بخواهد پرده از آن برداشته و آن را ظاهر میکند، بدون اینکه غیر او کسی به آن احاطه یافته، یا برای چیزی از اشیا، ظاهر گردد (طباطبایی، ۱۴۱۷، ج ۸ : ۳۷۰).
بنابراین، همانطور که علم به وقوع قیامت فقط نزد خداوند است و از طرفی علم به زمان ظهور به علم به زمان قیامت تشبیه شدهاست؛ جز خدا کسی به وقت ظهور علم و آگاهی ندارد و لذا نمیتوان برای ظهور زمانی را مشخص و تعیین کرد.
توقیت در کلمات علما
با توجه به اینکه توقیت بحثی اعتقادی است، نه فقهی؛ انتظار آن نیست که فقها در کتابهای فقهی خود در این مورد بحث کرده و به جواز یا حرمت آن فتوا داده باشند؛ اما با توجه به اینکه در قدیم اکثر محدثین، فقیه هم بودند در کتابهای اعتقادی و روایی خود، فصل یا بابی با عنوان «نهی از توقیت» یا «باب کراهیت توقیت» اختصاص داده و دیدگاه خودشان را بر حرمت یا کراهت توقیت بیان کرده اند که ذیلاً به بعضی از آنها اشاره میکنیم:
– کلینی; در کافی، بابی با عنوان «کِراهِیه التَّوقِیت» آورده و ذیل این باب، هفت حدیث دال بر منع از توقیت ذکر کرده است (کلینی، ۱۴۰۷، ج۱: ۳۶۸).
– شیخ طوسی ; در الغیبه در فصل هفتم مینویسد:
وَ أَمَّا وَقت خُرُوجِهِ(عج) فَلَیسَ بِمَعلُومٍ لَنا عَلی وَجهِ التَّفصِیل بَل هُوَ مَغِیبٌ عَنَّا إلی أَن یَأذَنَ اللهُ بِالفَرَجِ؛ وقت خروج حضرت حجت (عج) بهطور مشخص و بهصورت تفصیلی برای ما معلوم نیست، بلکه ایشان از ما غایب است، تا زمانی که خداوند به ایشان اجازۀ فرج بدهد (طوسی، ۱۴۱۱:۴۲۵). ایشان در ادامه به روایات منع از توقیت میپردازد.
– علامۀ مجلسی ; در بابی با عنوان «التمحیص و النهی عن التوقیت و حصول البداء فی ذلک»، به روایات منع از توقیت پرداخته است (مجلسی، ۱۴۰۳، ج ۱۰۹: ۱۴۳). ایشان در کتاب مرآۀ العقول در ذیل حدیث اول منع از توقیت، مینویسد:
مراد از کراهیه التوقیت، کراهت تعیین وقت برای ظهور قائم(عج) است و منظور از کراهت، حرمت است، زمانی که توقیت از روی علم نباشد (همان، ۱۴۰۴، ج ۴: ۱۷۰).
– مرحوم ملا صالح مازندرانی در شرح خود برکافی در باب «کراهیه التوقیت» مینویسد:
تعیین وقت برای ظهور امام زمان(عج) کراهت دارد وظهورکراهت درکراهت است و در حرمت محتمل است. (مازندرانی، ۱۳۸۲، ج ۶: ۳۱۴).
اگرچه ائمه : در روایات فراوانی، از توقیت نهیکرده و فرمودهاند که ما زمانی را برای ظهور مشخص نمیکنیم وتوقیت کنندگان را دروغگو خوانده و در پیروی از آنها، علما به حرمت یا کراهت توقیت قائل شدهاند؛ در طول تاریخ اسلام افرادی بودهاند که خواسته یا ناخواسته در این گرداب افتاده و زمانهایی را برای ظهور بیان کردهاند. برای نمونه به برخی از آنها اشاره میکنیم:
– جوینی یکی از علمای شیعه، بر اساس روایتی از پیامبر اسلام(ص)، سال ظهور مهدی(عج) را ۳۰۲ ق. ذکر میکند.
– محمدباقر سیرجانی یزدی، معروف به لسان العلماء، یکی از علمای شیعه در رد تطبیق روایت ابولبید بر مدعای بابیها میگوید: آنچه از وجوه ادبی و حساب ابجدی این روایت فهمیده میشود، غیر از سالی است که بابیه به آن استدلال میکنند. ایشان به تاریخ ۱۳۳۵، ۱۳۳۶، ۱۳۳۷، میرسد. بعد میفرماید: به احتمالقوی سال ۱۳۳۷ ق. سال ظهور باشد.» (رضایی مهر، ۱۳۹۴: ۱۲۳ـ۱۲۸).
– جلالالدین سیوطی، یکی از علمای تسنن، بر اساس روایت «أن النبی(ص) لایَمْکُثُ فی قَبْرِهِ اَلْفَ سَنَۀ..»؛. و با اعتماد به مفاد این حدیث، به خروج مهدی و دجال و نزول عیسی (ع) و دیگر اشراط الساعه در سدۀ دهم ق. فتوا میدهد. سیوطی در ادامه، بر اساس دیگر احادیث، وقوع این امور را در قرن دوازدهم قمری میداند و مینویسد: در بدبینانهترین حالت، این رخدادها قطعاً پیش از سدۀ پانزدهم قمری. به وقوع خواهد پیوست (سیوطی ۱۴۲۴، ج ۲: ۱۰۳).
– پیر غلام علی طوسی شریف در رساله خود به نام «مبشّرۀ شاهیه» -که در حوالی سال ۹۵۰ ق. نوشته؛ کوشیدهاست ادله و شواهدی برای ظهور حضرت حجت(عج) در ۱۳ سال بعد؛ یعنی سال ۹۶۳ ق. اقامه کند (جعفریان، ۱۳۹۱: ۳۲۳).
آسیبهای توقیت در اسلام
توقیتی که توسط بعضی از افراد در دایرۀ اسلام رخداده، بر دو نوع است: بعضی از توقیتها بهصورت احتمال بیان شده و از زمان ظهور، بهطورقطع صحبت نمیکند. بعضی از توقیتها از زمان خاصی برای ظهور نام میبرد که از ناحیۀ این نوع توقیت، آسیبهای متعددی بر پیکر اسلام ومسلیمن وارد آمدهاست که ذیلاً به نمونهای از این آسیبها اشاره میکنیم:
۱٫ یأس و ناامیدی
یکی از آثار سوئی که توقیت برای توقیت کنندگان و پیروان آنها داشته و دارد، ناامیدی از وضع آینده جهان و نجات بشراست؛ زیرا وقتی طبق تاریخ پیشگویی شده، حضرت ظهور نکند، بعضی از مردمی که به ظهور دلخوش کرده بودند، چهبسا نسبت به اصل وجود امام و نیز آموزههای دینی سست و بیرغبت شده و هیچگونه فعالیت و حرکتی در مقوله انتظار و درک دولت حقۀ آن حضرت از خود نشان ندهند.
ازاین روست که امام کاظم(ع) به علی بن یقطین میفرماید:
…بهراستی اگر به ما بگویند این امر محققاً بعد از دویست، یا سیصد سال است، دلها سخت و سرد شوند و عموم مردم از اسلام برگردند؛ ولی گفتهاند: وه! چه بسیار زودرس است و چه بسیار نزدیک است برای دل گرمی مردم و برای نزدیک ساختن فَرَج (کلینی، ۱۴۰۷، ج ۱: ۳۶۹).
بنابراین، اگر ملاحظه میشود که معصومین: برای ظهور وقت تعیین نمیکنند، یا تعیین کنندگان وقت را دروغگو خواندهاند؛ به خاطر زنده نگهداشتن روحیۀ انتظار و پویایی این رویکرد در بین مسلمانها و جلو گیری از دل سرد و ناامید شدن آنها از فرج، مخصوصاً در صورت طولانی شدن غیبت است.
۲٫ بستری برای مدعیان دروغین و تشکیل فرقهٔ انحرافی
در اسلام ـ برخلاف یهود ـ پیشگویی زمان خاصی برای ظهور که بستری برای مدعیان دروغین شده باشد؛ نداریم؛ زیرا در اسلام ـ برعکس یهود ـ اول مدعیان، ادعای خود را مطرح میکردند، بعد برای توجیه ادعای خویش، خودشان یا پیروان آنها به برخی روایات، یا گفتار بعضی از علما تمسک میکردند که در آن روایات یا گفتهها به زمان خاصی اشارهشدهبود و مدعیان میتوانستند آن زمان را بر ادعای خود ـ ولو با توجیههای تکلف آمیزـ تطبیق کنند. لذا در اسلام به خاطر این خصیصه، جدایی دو آسیب «بسترسازی برای مدعیان دروغین» و «تشکیل فرقۀ انحرافی» عملاً ممکن نیست؛ زیرا این توجیهها نوعاً بعد از آن که این گروه از پیکر اسلام جدا میشد و فرقۀ خاصی را تشکیل میداد؛ صورت میگرفت. بنابراین، در اسلام ادعایی که به تشکیل فرقه منجر شدهباشد، (مانند اغلب آنچه در یهودیت است) و یا تشکیل فرقهای که بدون مدعی باشد (مانند آنچه در مسیحیت است) متصور نیست. ازاینرو، ما در این نوشتار به هردو آسیب در کنار هم میپردازیم و به بعضی از این مدعیان که گروهی را از پیکرۀ اسلام جدا کرده اند؛ و آنها را تحت لوای دیگری جمع کردهاند؛ اشاره میکنیم:
ـ شاهان صفوی ازجملۀ کسانی بودند که به گفتار علما برای مشروعیت ادعای خود استفاده کردهاند. آنها بر اساس علم حروف و اعداد اشعار شاه نعمتالله ولی (که حاوی مضامین صوفیانه ومهدیانه، با اشارات پیشگویانه است) خود را بهعنوان منجی، یا مقدمۀ مهدی (عج)، بهویژه با تعبیر «نایب مهدی» معرفی کرده. مثلاً آنها بر اساس حروف ابجد، نایب بودن اسماعیل هادی را که در ۹۰۹ق خروج کرد؛ اثبات میکنند. همچنین بر اساس اشعار دیگر ایشان، به آمدن اسماعیل و طهماسب صفوی خبر میدهند و میگویند: بعدازآنها مهدی(عج) ظهور میکند (جعفریان،۱۳۹۱ :۱۳۳-۱۳۶).
ـ یکی از کسانی که ادعای مهدویت کرده و ادعای خود را بر اساس روایتی ازپیامبر(ص) که میفرماید: «اِنَّ الله یَبْعَثُ لِهذِهِ الأُمه علی رَأسِ کُلّ مِأئهً سَنَهٍ مَنْ یُجَدِّدُ لَها دِینها (الأزدی، ۱۴۱۸: ج ۴: ۳۱۳)؛ مشروعیت میبخشد؛ غلام احمد قادیانی است. او با اتمام قرن سیزدهم قمری، خود را مجدد قرن خواند و حدود صدسال پیش در هند فرقهای را به نام «قادیانیه» پایهریزی کرد. در حال حاضر طرفداران وی همچنان فعال بوده و مانند بهائیت، از سیستم تبلیغاتی پرقدرتی برخوردار هستند (جعفریان،۱۳۹۱، ش: ۲۲۹).
ازجمله این افراد که بر اساس روایت «مجدد رأس مأئه» پیامبر(ص)، ادعای مهدویت کرد، محمود پسیخانی (متوفای ۸۳۱ق.) مؤسس فرقۀ «نقطویه» یا «پسیخانیه» است. او میگوید:
در هر صدسال، یک عالم ربانی نیک کامل برهانی، خلق را از مغلطه نقصان به فضای کمال دعوت میکند و این همان مجدد رأس مأئه است (ذکاوتی قراگزلو، ۱۳۷۹ :۱۴۷).
محمود، مانند استادش، فضلالله استرآبادی، بر اساس همین روایت، خود را مهدی موعود میخواند که پیامبر اسلام (ص)به آمدن وی مژده داده است! بر اساس ادعای وی: دین اسلام برافتاد و دور عرب به پایان رسید و ازاینپس دین، دینی است که او آورده و دور، دور عجم است و این دور، هشت هزار سال خواهد بود و در آن هشت مبین خواهند آمد که نخستین ایشان خود اوست! (مشکور، ۱۳۸۶، ش: ۱۱۷). این فرقه بعد از سال ۱۱۰۲ ق. که شاهعباس اول، به قلع و قمع ایشان فرمان داد، به جزاندکی از آنها که به هند گریختند؛ نابود شدند.
ـ ازجمله افرادی که ادعای مهدویت کرد و اطرافیانش با استفاده از اخبار ملاحم وفتن به ادعای او مشروعیت بخشیدند، علیمحمد باب است. گلپایگانی در فصل ثانی کتاب فرائد مینویسد:
در این مختصر به ذکر بعضی احادیث صحیحه که فیما بین اهل تسنن و اهل تشیع، مفاهیم آن متفقعلیه باشد و با قرآن مجید منطبق آید، اکتفا میشود… ازجمله احادیثی که داله بر میعاد ظهور است، حدیث مشهور ابولبید مخزومی است… و چون بر وفق فرمان حضرت ابیجعفر(ع)، حروف مقطعه اوایل سور را از «الم ذلِک الْکتابُ» تا «المر» بشماری، ۱۲۶۷ میشود و این مطابق است با یوم طلوع نَیر اعظم از فارس؛ و این نکته پوشیده نماند که حضرت ابی جعفر(ع) تواریخ مذکوره در حدیث را از یوم قیام حضرت رسول(ص)، بر اعلان دعوت اخذ فرموده و چنانکه در جمیع کتب سیر مذکور است؛ آن حضرت، هفت سال قبل از هجرت بالعلانیه به دعوت قریش قیام فرمود؛ و چون این عدد بر سنین هجریه افزوده شود، بالتمام با سنه ۱۲۶۰ق. که سنه ظهور نقطه اولی عز اسمه الاعلی است؛ مطابق گردد (گلپایگانی، ۱۳۱۵: ۳۱-۳۴).
گلپایگانی با این بیان، مدعی این نکته است که میرزاعلی محمد باب، پسر میرزا رضای بزاز شیرازی، همان مهدی موعود(عج) یا به قول او «نیر اعظم» و «نقطه اولی عز اسمه الاعلی» است! که در سال ۱۲۶۰ ق. ادعای امام زمانی کرد. او با این ادعا بنیانگذار فرقۀ بابیت شد که در حال حاضر دارای طرفدارانی در اطراف دنیاست و دین بابیت را تبلیغ میکنند.
نتیجه گیری
ازآنچه گذشت، معلوم میشود که همه ادیان ابراهیمی، بر نهی از توقیت اتفاقنظر دارند. البته بین یهودیت با دو دین دیگر تفاوتی وجود دارد و آن اینکه در متون مقدس یهودیت، نهی صریحی بر توقیت وجود ندارد و بعضی از علمای پیشین، بر توقیت تأکید داشتند؛ اما با پیامدهای سوئی که توقیت برای یهودیت در طول تاریخ داشته است، علمای یهود به این اتفاق دست یافتند که زمان ظهور نامعلوم است وکسی حق ندارد برای آن زمانی مشخص کند؛ اما در مسیحیت و اسلام بنابر متون مقدس و منابع اصیل دینی، نهی شدیدی نسبت به توقیت و پیروی کردن از توقیت کنندگان وجود دارد.
نکته قابلتوجه در این ادیان، آن است که به رغم نهیهای شدیدی که در هر سه دین در این زمینه صورت گرفته است؛ گاهی، توقیتهایی توسط بعضی افراد – باانگیزههای مختلف- مطرح شده که مشکلاتی را برای این ادیان و پیروان آنها در پی داشته است. این آسیبها که نوعاً در این ادیان مشترک است، در سه عنوان ۱٫ یأس و ناامیدی؛ ۲٫ بستری برای مدعیان دروغین؛ ۳٫ تشکیل فرقهها، جای میگیرند. البته بهطورقطع، تأثیر این آسیبها در هر سه دین یکسان نیست، بلکه ممکن است بعضی از این پیامدها در یکی از ادیان از دین دیگر پر رنگتر باشد.
منابع
قرآن کریم.
۱٫ ابن أبی زینب، محمد بن ابراهیم (۱۳۹۷ ق). الغیبه. علیاکبر، ترجمه: علی اکبر غفاری، تهران، نشر صدوق.
۲٫ ابن بابویه، محمد بن علی (۱۳۹۵ ق). کمالالدین و تمام النعمه، ترجمه: علی اکبر غفاری، تهران، اسلامیه.
۳٫ أبی داود، سلیمان (۱۴۱۸ ق). سنن ابی داوود، بیروت، بی نا.
۴٫ جعفریان، رسول (۱۳۹۱). مهدیان دروغین، تهران، انتشارات علم.
۵٫ ذکاوتی قراگزلو، علیرضا (بهار ۱۳۷۹). «سیری در مطالب «میزان» محمود پسیخانی»، مجله معارف، ش ۴۹٫
۶٫ رسولزاده، عباس و باغبانی، جواد (۱۳۸۹). شناخت مسیحیت، قم، انتشارات مؤسسۀآموزشی و پژوهشی امام خمینی;.
۷٫ شاکری زواردهی، روحالله (۱۳۸۹). منجی در ادیان، قم، بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود(عج).
۸٫ طاهری آکردی، محمدحسین (۱۳۹۰). یهودیت، قم، مرکز بینالمللی ترجمه و نشر المصطفی(ص).
۹٫ طباطبایی، سید محمدحسین (۱۴۱۷ ق). المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: سید محمد باقر موسوی همدانی، قم، انتشارات جامعه مدرسین.
۱۰٫ طوسی، محمد بن الحسن (۱۴۱۱ ق). الغیبه، قم، دار المعارف الإسلامیه.
۱۱٫ عبد الرحمن بن أبی بکر، جلال الدین السیوطی (۱۴۲۴ ق). الحاوی للفتاوی، بیروت، دار الفکر للطباعه و النشر.
۱۲٫ القاضی النعمان المغربی (بی تا). شرح الأخبار، تحقیق: السید محمد الحسینی الجلالی، قم، مؤسسه النشر الإسلامی التابعه لجماعه المدرسین بقم المشرفه.
۱۳٫ کارگر، رحیم (۱۳۸۳). آینده جهان (دولت وسیاست در اندیشه مهدویت)، قم، بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود(عج).
۱۴٫ کتاب مقدس (ترجمۀقدیم).
۱۵٫ کلینی، محمد بن یعقوب بن اسحاق،(۱۴۰۷ ق). الکافی ترجمه: علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دار الکتب الإسلامیه.
۱۶٫ کهن، ا (بیتا). گنجینهای از تلمود، ترجمه: امیر فریدون، گرگانی، بیجا، بینا.
۱۷٫ گرینستون، جولیوس (۱۳۸۷). انتظار مسیحا در آیین یهود، ترجمه: حسین توفیقی، قم، انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب.
۱۸٫ گلپایگانی ابوالفضل (۱۳۱۵ ق). فرائد، قاهره، بی نا.
۱۹٫ مازندرانی، محمد صالح بن احمد (۱۳۸۲ ق). شرح الکافی، الأصول و الروضه، تهران، المکتبه الإسلامیه.
۲۰٫ مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی (۱۴۰۴ ق). مرآه العقول فی شرح أخبار آل الرسول،(ص) تهران، دار الکتب الإسلامیه.
۲۱٫ ــــــــــــــــــ، (۱۴۰۳ ق). بحار الأنوار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی.
۲۲٫ مشکور، محمدجواد (۱۳۸۶). فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی.
۲۳٫ موحدیان عطار، علی و دوستان (۱۳۸۸). گونه شناسی اندیشهمنجی موعود در ادیان، قم، انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب.
۲۴٫ مهدی پور، علیاکبر (۱۳۸۴). اوخواهدآمد، قم، مؤسسۀ انتشارات رسالت.
۲۵٫ نعیم، ابو عبدالله، الخزاعی المروزی (۱۴۱۲ ق). کتاب الفتن، القاهره، مکتبه التوحید.
۲۶٫ Gershom scholem1972- –TheMessanic idea in Judaism-Secand Printing 1971by Schocken Books inc.
۲۷٫ The Zohar –Translated By Harry Spering and Maurice Simon-Published By The Rebecca Bennet Publications.
نویسندگان:
جمال فلاح یخدانی، محمدمهدی لطفی
مجله انتظار موعود شماره ۴۸
انتهای متن/