شهید محمدحسن اسماعیلی

ای برادران رزمنده که در جبهه حق علیه باطل می‌جنگید و این‌گونه ایثار و فداکاری از خود نشان می‌دهید و به ندای هل من ناصر ینصرنی امام حسین (ع) پاسخ گفتید بدانید که به زودی پیروز خواهید شد و ادامه دهنده و پاسخ دهنده خون شهیدان به حساب می‌آیید.

شهید محمدحسن اسماعیلیشهید محمدحسن اسماعیلی
نام پدر: رمضانعلی
تاریخ شهادت: ۱۳۶۱/۹/۱۵

 

 

 

زندگینامه
روز چهارم مرداد ۱۳۴۲ در روستای حاجی آباد دستگردان در محفل گرم و کانون باصفای خانوادهٔ رمضانعلی از مادری وابسته به سلالهٔ زهرا (س) کودکی پا به عرصهٔ وجود گذاشت که بنا به حسن جمالش نامش را حسن انتخاب کردند. او از شیرهٔ جان مادری مهربان و عاشق به ائمهٔ اطهار (ع) نوشید و با عشق به حضرت زهرا (س) پرورش پیدا کرد. دوران کودکی حسن با برخورداری از محبت‌های بی شائبهٔ پدر و مادر، توأم با مهر و محبت بی دریغ پدربزرگ و مادربزرگ خویش که علاقهٔ خاصی به او داشتند سپری شد و برای کسب علم و دانش روانه دبستان عشق آباد و علی رغم خردسالی ضمن تحصیل به خاطر جبران محبت پدر و مادر، یاور و کمک کاری قوی در امور منزل و کشاورزی برایشان گردید حضور خالصانهٔ حسن در دوران طفولیت و نوجوانی در مسجد قدیمی روستای حاجی آباد و اهتمام به خواندن نماز و قرآن و مأنوس شدن با دعا و ذکر مناقب و مصائب اهل بیت حاکی از آینده ای پرشور و پرثمر او بود.

دست خط خود شهید در پرونده پرسنلی بسیج مؤید این ادعا است که حسن از ۱۱ سالگی نماز را می‌خواند و هیچ گاه از آن به بعد در انجام نماز سهل انگاری ننموده است دوران تحصیل ابتدایی حسن تمام شد و او جهت ادامه تحصیل در مدرسه راهنمایی عشق آباد ثبت نام کرد. اواخر دورهٔ راهنمایی مصادف شد با اوج گیری مبارزات مردم قهرمان ایران در سراسر کشور مثل تمامی جوانان و نوجوانان این مرز و بوم فعالیت‌های انقلابی خود را با جمع و تصاویر حضرت امام خمینی (ره) شروع کرد بعد از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ایران با برگزاری دعای کمیل و توسل، همکاری با کمیته انقلاب اسلامی و حضور فعال در بسیج پایگاه شهید بهشتی فعالیت‌های مذهبی و انقلابی خود را ادامه داد. در طول مدت زندگی کوتاه و پرثمر خویش در تمام امور زندگی انسان شایسته و سرآمد بود.

تنها مأمن و میعادگاه این عاشق دلسوخته مسجد بود و در آنجا با خدایش راز و نیاز می‌کرد. بسیار اهل مطالعه بود به نحوی که مادرش می‌گوید: همیشه تا پاسی از شب مطالعه می‌کرد. به او می‌گفتم مادر مگر چقدر درس داری و چقدر کتاب؟ می‌گفت مادر این‌ها کتاب درسی نیست. فرمایشات پیغمبر است که مطالعه می‌کنم. انس با خدا و قرابت او با دعای کمیل و توسل و اخلاق حسنه‌اش سرانجام زمینه ای شد که حسن به میهمانی خدا پذیرفته شود.

سال دوم دبیرستان را تمام نکرده بود که همراه جمع دیگری از بسیجیان پرونده اعزام به جبهه را در آبان ماه سال ۱۳۶۱ تکمیل و عازم جبهه های نبرد حق علیه باطل شد. مدت ۳۵ روز از مأموریت خویش را در گردان ثارالله تیپ ۱۸ جوادالائمه (ع) به عنوان بیسیم چی و کمک تیربارچی در منطقه غرب نفت شهر و تپه های الله اکبر سپری کرد و در همان منطقه با اصابت گلوله به پیشانی مبارکش در مورخه ۱۳۶۱/۹/۱۵ شهد شیرین شهادت را نوشید. پیکر پاک حسن یک هفته بعد از شهادت به بخش دستگردان منتقل و پس از تشییع جنازه با شکوهی به عنوان اولین شهید دانش آموز در زمینی که هم اینک مدرسه ای به نام خودش بر آن بنا شده بر او نماز خوانده شد و سپس در روستای حاجی آباد به خاک سپرده شد.

 

گزیده ای از وصیتنامه شهید

ای برادران رزمنده که در جبهه حق علیه باطل می‌جنگید و این‌گونه ایثار و فداکاری از خود نشان می‌دهید و به ندای هل من ناصر ینصرنی امام حسین (ع) پاسخ گفتید بدانید که بزودی پیروز خواهید شد و ادامه دهنده و پاسخ دهنده خون شهیدان به حساب می‌آیید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دو × سه =