طوفان شن طبس، نابود کننده غرب

طوفان شن طبس، نابود کننده غرب

جامعه خبری تحلیلی الف: فیلم هالیوودی «شاهزاده پارسی: شنهای زمان» (Prince of Persia)که در سال ۲۰۱۰ به نمایش گذاشته شد، فیلمی پرهزینه و کاملا حرفه ای و از فیلمهای مطرح و مهم آن سال بود. این فیلم در قالب یک افسانه شرقی به روایت بخشی از تاریخ، فرهنگ و آینده ایران می پردازد که از نقطه نظر فرهنگی و سیاسی و با توجه به مناسبات داخلی و خارجی حائز اهمیت است. پرداخت قوی، جلوه های ویژه عظیم، معماری و فرهنگ ویژه شرقی و همچنین جذابیت ساختار و خط داستانی آن کم و بیش از سوی مخاطبان خارجی و تا حدی ایرانی مورد اقبال و استقبال قرار گرفت.

خلاصه داستان فیلم شاهزاده پارسی:

«دَستان» یک نوجوان باهوش و جسور خیابانی است که به دلیل ویژگی های خاص اش از سوی پادشاه به پسر خواندگی پذیرفته می شود. سالها گذشته است و اکنون او در کنار فرزندان خونی پادشاه، به عنوان یک جنگجو به سرزمین پارس خدمت می کند. «نِظام» مرد اَمینی که همگی از جمله دَستان به او اعتماد دارند و از مشاوران پادشاه به شمار می آید اعلام می کند، حاکم شهر الَموت، در تجهیز دشمنان سرزمین پارس به سلاح های جدید، همکاری داشته است. بنابراین باید به این شهر حمله کرد و این حاکم خائن را برکنار نمود. همه فرزندان پادشاه به درخواست نظام، بسیج می شوند و الموت را تصرف می کنند. شاهزاده مؤنث الموت دختر زیبایی به نام تهمینه است که پس از به آتش کشیده شدن شهر به اسارت در می آید. دستان خنجر عجیب او را غنیمت می گیرد. در جشن پیروزی، پادشاه به پاس شجاعت و رشادتی که دستان از خود نشان داده تهمینه را به عنوان همسر او معرفی می کند. درست در همین لحظه پادشاه مسموم می شود و جان می سپارد. جشن به آشوب کشیده می شود و همه شواهد نشان می دهد دستان قاتل پادشاه است. دستان و تهمینه به همراه خنجر عجیب از شهر می گریزند. دستان به دنبال راهی است که بی گناهی خود را ثابت کند. او تصور می کند فرزندان خونی پادشان این توطئه را طرح ریزی کرده اند؛ به همین دلیل مخفیانه به شهر باز می گردد و به سراغ نظام که مورد اعتماد اوست می رود و ماجرای بی گناهی خود را بازگو می کند. اما در حین صحبت، سربازان او را محاصره می کنند. اما دستان باز هم موفق به فرار می شود. تهمینه راز خنجر اسرار آمیزی که دستان به غنیمت گرفته را برای او بازگو می کند. این خنجر یک هدیه الهی است که می تواند زمان را به عقب بازگرداند. زمانی که خدا به سبب ظلم و بدی انسانها، به آنها خشم گرفته بود و می خواست با طوفانی از شن کل انسانها و زمین را نابودی کند، به خاطر پاکی دخترکی، انسانها را بخشید و شنها را در زیر این شهر مقدس جمع کرد و خنجری به دخترک داد که کلید آن شنها بود. این دخترک از اجداد شاهزاده الموت(تهمینه) بوده. دستان متوجه می شود همه این توطئه ها کار «نظام» بوده است و او به دروغ حاکم الموت را خائن و شریک دشمنان سرزمین پارس معرفی کرده تا خنجر اسرار آمیز را به چنگ آورد و با قتل پادشاه خود به حکومت بر سرزمین پارس برسد. نیروی اجرایی «نظام» گروهی آدمکش حرفه ای هستند به نام «حسنین» که به دستور او مأمور می شوند با کشتن دَستان، خنجر اسرار آمیز را برای او بیاورند. در نبرد پایانی دستان موفق می شود به کمک خنجر زمان را به عقب برگرداند و اجازه ندهد نظام به حکومت برسد.

بررسی و رمزگشایی فیلم:

تهیه کنندهٔ این فیلم جری بروکهایمر فیلمساز یهودی آمریکایی آلمانی تبار است که فیلمهای بسیار و مهمی در کارنامه خود دارد که از جمله آنها دزدان دریایی کارائیب است. مایک نیوول کارگران معروف که آخرین ساخته اش هری پاتر و جام آتش است کارگردانی این فیلم را برعهده داشته. فیلمنامه نیز با مشارکت چهار فیلنامه نویس به نامهای جردن مکنر، بوآز یاکین فیلمنامه نویس و کارگردان یهودی آمریکایی، دوگ میرو، کارلو برنارد و جف ناکمانوف نوشته شده است. یهودی بودن تهیه کننده و فیلمنامه نویس این فیلم قابل تامل است.

این فیلم که به ظاهر و در نگاهی ساده، از امپراتوری پارسی جلوه نسبتا خوبی نشان می دهد. دارای زوایای بسیار و نکات قابل تاملی است که به نظر می رسد بعد از فیلم سی صد از مهمترین فیلمهای سفارشی آمریکا در رابطه با ایران باشد. تهیه کنندگان این فیلم، با دقت، ظرافت و جذابیت خاصی، سخنان غربی ها به سردمداری آمریکا و صحنه گردانی صهیونیسم را در قالب هنر هفتم به خورد جهانیان داده اند.

صحنه صحنه و کلمه کلمه فیلم با دقت در راستای اهداف سازندگانش طراحی شده و به دنبال القاء و بیان حرف های آنهاست.

اهمیت و حساسیت سازندگان این فیلم در سخنان جوردن مکنر سازنده مجموعه بازیهای کامپیوتری «شاهزاده ایران» که گفته می شود فیلم از روی آن ساخته شده، به روشنی بیان شده که می گوید، آرزوی ساخت این فیلم را بیست سال در سر داشته است. اولین نسخه فیلمنامه «شاهزاده ایران» را که چند بار در آن بازنگری شد، ظرف حدود یکسال و نیم نوشت و تکمیل آن که با اصلاحات دیگری به دست چهار فیلمنامه نویس همراه بود و آخرین آنها جف ناکمانوفJeff Nachmanoff ، سناریست فیلم «پس از فردا» (The day after tomorrow) بود، دو سال دیگر به طول انجامید.

فیلم با این گفته آغاز می شود و با همین گفته هم به پایان می رسد: «گفته می شود بعضی از زندگی ها باهم پیوند داده شده است. آنها با صدایی باستانی که در طول زمان پژواک داشته است بهم پیوند خورده اند. آن صدا سرنوشت است.»

این شاه بیت فیلم و رمز شناخت آن است، کل فیلم با این گفته معنا پیدا می کند. در این گفته می خواهد بگوید تاریخ تکرار می شود و در این میان شباهت های زیادی میان سرنوشت انسانها و جوامع وجود دارد و برخورد ها و پیوندهایی میان آنها به وجود می آید، این حرف در سرتاسر فیلم جاری است.

تاریخ برای این فیلم دست آویزی است که پیام خود را به بیننده القاء کند، بیننده نباید اشتباه کند، این فیلمی تاریخی نیست، بلکه افسانه ایست ساخته شده با استفاده از داستانهای تاریخی برای بیان حرفهایی که سازندگان آن می خواهند بزنند و تاثیری که می خواهند بر مخاطب بگذارند.

داستان و سخن اصلی فیلم بدین گونه است که ایران کشور خوبی بوده و حاکمان آن بد نبودند ولی عده ای انسانهای شیطان صفت برای انحصار قدرت، با حیله و نیرنگ حکومت را بدست گرفته و ایران را در مسیری می برند که منجر به نابودی ایران و جهان می شود. ایرانیان در این برهه با در دست گرفتن سرنوشت خود به مقابله با این گروه جنایتکار می پردازند و جلوی این بلای جهانی را می گیرند.

همچنانکه می دانید این حرفِ همیشگی دشمنان ایران است، اما در آن زمان، با توجه حوادث پیش آمده در ایران پس از انتخابات ریاست جمهوری گذشته و جریان فتنه و نیز مایوس شدن دولت اوباما از گفتگوی نابرابر با ایران، اهمیت ویژه ای یافت.

قهرمان فیلم، کودکی از مردم معمولی است و اوست که در مقابل نیروهای شیطانی که می خواهند حکومت را بدست بگیرند می ایستد و با بازگردان اوضاع به گذشته، ایران و جهان را نجات می دهد. اسم این شخصیت دستان است. دستان، شباهت زیادی به پسری که عکسش نماد معترضان حادثه ۱۸ تیر بود، دارد. به نظر می رسد پوستر فیلم به گونه ای طراحی شده که تداعی کننده آن عکس باشد. در این پوستر، دستان لباس رزم بر تن، پارچه ای قرمز رنگ به کمر و دو خنجر در دست دارد. طراحی این پوستر به گونه ای است که می تواند این مطلب را در ذهن مخاطب تداعی کند که دستان همان جوان عکس ۱۸ تیر است که آن لباس خون آلود را به کمرش بسته و لباس رزم بر تن کرده و سلاح به دست گرفته است.

بدین طریق می خواهد بگوید که این خود مردم هستند که باید در مقابل حکومت بایستند و جلوی رسیدن ایران به سلاح هسته ای (خنجر مقدس) و حمله به اسرایئل(قلعه الموت) را بگیرند. دیگر مانند فیلم ۳۰۰ ، جنگ میان غرب و ایران مطرح نیست، زیرا در آن زمان استراتژی آمریکا و غرب در مقابل ایران حمایت و تقویت فتنه و شورش های داخلی بود.

هدف مهم دیگر فیلم که توسط تحلیل گران غربی نیز به آن اشاره شده، توجیه و نقد همزمان حمله آمریکا به عراق است. بدین صورت که با جعل یک داستان غیر واقعی می خواهد نشان دهد که حاکمان امپراتوری ایران نیز در زمانی، فریب گروهی از افراد امین ولی جاه طلب را خوردند و با خبر دروغ خیانت کشوری مبنی بر ساخت و فروش اسلحه به دشمنانشان، به آن کشور حمله کردند، ولی با فهمیدن حقیقت با عذرخواهی آنجا را ترک کردند. با این داستان جعلی سازندگان این فیلم قصد دارند برای خود شریک جرم پیدا کنند و جنایات خود در عراق را برای مردم ایران و جهان، طبیعی جلوه دهند که در هر حکومتی ممکن است این اتفاق بیافتد. در گفتگویی میان دستان(قهرمان فاتح الموت) و شاه ایران است، دستان می گوید: این کار را کردم چون فکر می کردم جان سربازانم را نجات می دهم. شاه به او جواب می دهد: یک مرد خوب همون کاری را می کند که تو کردی.

در عین حال، خروج نیروهای غربی از عراق را نیز توجیه می کند. حکومت آمریکا فهمید اطرافیان دولت بوش پسر با دروغ و احتمالا هدف زیاده خواهی برای رسیدن به ذخایر زیر زمینی، دولت وقت را به این کار مجاب کرده و در دولت اوباما این موضوع مشخص شده، با شباهتی که فرد دروغگو در فیلم و در قضیه آمریکا هردو مشاورین مورد اعتماد حاکم بودند.

قلعه الموت در این فیلم، شهری مقدس، زیبا، پر از چشمه های گوارا و با هوایی عالی در کنار مرزهای امپراتوری پارس است که سالهاست کسی نتوانسته است به آن نفوذ کند و آسیبی برساند. ولی جاه طلبی و نقشه های شیطانی عده ای در امپراتوری پارس باعث می شود سپاه ایران به این قلعه حمله کند، برخلاف سفارش پادشاه فرزانه امپراتوری. اتفاقاً با زیرکی و شجاعت و جنگ آوری سپاه پارسی این قلعه تصرف می شود.

حمله به الموت از نقاط اوج فیلم است. اگر با همان شاه کلیدی که در ابتدا بیان شد، یعنی شباهت اتفاقات تاریخی، با دقت رمزگشایی شود می توان تداعی کننده چندین واقعه تاریخی مهم و حتی پیش بینی واقعه­ای در آینده باشد.

جنگهای صلیبی و تسخیر بیت المقدس:

در صحنه حمله سپاه امپراتوری پارسی به داخل شهر الموت، پرچمهای این سپاه به صورتی عمودی با نماد هلال به صورت برجسته و کلوز آپ نشان داده می شود، که تداعی کننده پرچم سپاه مسلمانان در صدر اسلام است. با اینحال که سپاه حمله کننده امپراتوری پارسی نام دارد ولی معماری، لباسها و قیافه های افراد و صلاح های بکار رفته و حتی نخلها و صحراهای سرزمین پارسی، شباهت بیشتری به دوران خلافت امویان و عباسیان دارد تا امپراتوری ایران آنهم قبل از اسلام و فقط نام، نقشه و برخی از اسمها پارسی است.

تصویری که در این فیلم از الموت ترسیم می شود شامل:
– شهری مقدس که نباید به آن بی احترامی و حمله کرد(سخن پادشاه پارسی)

– سرزمینی سرسبز با چشمه های فراوان

– معبد بزرگ در بالای سخره در بلندترین نقطه شهر

– اثری تاریخی در زیر شهر

– موقعیت جغرافیایی در مرزهای شمال غربی ایران

– حکومت کاهنان

– و..

همگی این نشانه ها متعلق به سرزمین بیت المقدس است که فقط نامش عمداً الموت گذاشته شده.

بنابراین، این بخش از فیلم می تواند القاء کننده حمله امپرتوری مسلمانان به بیت المقدس و تصرف آنجا در جنگ های صلیبی باشد. در صورتی که چنین حمله ای وجود خارجی نداشته و مردم آن سرزمین خود به صورت گروهی به اسلام گرویدند و بعد از آن اروپاییان جنگ های صلیبی را به راه انداختند.

حمله مسلمانان به ایران در صدر اسلام:

از طرف دیگر، دین شهر الموت با نمادهایی همچون لباسهای زرتشت بر تن راهبانی که آتش­دان و عصاهای بلند در دست دارند و در عبادتگاه راه می روند و عبادتگاه در بلندترین نقطه، شبیه زرتشتیان نمایش داده می شود، دین مردم پارسی!

از این نگاه این حمله شبیه حمله سپاه مسلمانان در صدر اسلام به ایران است. این که چرا الموتیان را شبیه زرتشتیان نشان می دهد احتمالا مجددا برای همزاد پنداری و احساس نزدیکی ایرانیان با ساکنین مردم بیت المقدس و یهودیان است.

این موضوع در محبت و ازدواج دستان، قهرمان ایرانی و مردمی فیلم با شاهزاده زیبای الموتی، تهمینه نیز دنبال می شود. همانطور که می دانید، رستم دستان پهلوان و قهرمان ایرانی شاهنامه با تهمینه دختر زیبای شاه سمنگان (سرزمین های توران) در مرزهای ایران ازدواج می کند. ازدواج میان دو نفر از دو گروه در هنر و سینما نشانه دوستی و محبت و نزدیکی بسیار آن دو گروه است. بنابراین سازندگان فیلم قصد دارند بدین ترتیب نزدیکی و دوستی ایرانیان و صهیونیسم ها را القاء کنند.

حمله آینده شیعیان به رهبری ایران به اسرائیل:

نقشه ای که در ابتدای فیلم از امپراتوری پارس نشان داده می شود شبیه نقشه این امپراتوری در پیش از اسلام است، ولی با توجه به ظواهری که در فیلم از این امپراتوری می بینیم که شامل معماری، لباسها و قیافه های افراد است که همگی شبیه به مسلمانان است، و با توجه سبک فیلم که تداخل و جابجایی زمانها و دوره های تاریخی است و با در نظر داشتن شرایط کنونی ایران و اهداف سازندگان فیلم، آن نقشه را می توان همان نقشه سرزمینهای شیعی در حال حاضر دانست، که تحت تاثیر حکومت جمهوری اسلامی هستند، سرزمینی که از آن با عنوان هلال شیعی نیز یاد می کنند.

ویژگی های شهر الموت و سایر بخشهای فیلم از جمله به قدرت رسیدن افراد مذهبی و تروریسم و جاه طلب در ایران، ویژگی هایی که غربیها و اسرائیل تلاش می کنند به حکومت کنونی ایران به ویژه دولت آقای احمدی نژاد نسبت دهند و حتی افنجار نهایی فیلم و نابودی جهان که می تواند نمادی از بمب اتم یا هر سلاح مخرب دیگر باشد، قصد دارد ذهن مخاطب را متوجه سرزمین بیت المقدس و اسرائیل و حمله ایران و متحدانش به آنجا و تصرف این سرزمین توسط مسلمانان شیعه سازد. حمله ای که موجب نابودی انسان و زمین می شود و آخرالزمانی ناگوار را رقم می زند.

اتفاقی که قرار بود سالها پیش بیفتد، زمانی که خدا به سبب ظلم و بدی انسانها، به آنها خشم گرفته بود و کل انسانها و زمین در حال نابودی بود با طوفانی از شن بود، ولی به خاطر پاکی دخترکی، خداوند انسانها را بخشید و خنجری به دخترک داد که کلید آن شنها بود. این دخترک از اجداد شاهزاده الموت بود.

در گفتگوی میان دستان و شاه ایران، پس از تصرف الموت توسط سپاه ایران، شاه می گوید: ولی یک مرد عالی جلوی حمله رو می گیره و کاری که می دونه اشتباهه، مهم نیست چه کسی دستور میده. تو باید عالی باشی، تو توانایی بیش از خوب بودن را داری.

به نظر می­رسد روی این صحبت با مردم ایران است که باید جلوی حمله حاکمانشان را به رژیم صهیونیستی بگیرند، چون این حمله کاری غیر منطقی است. این در حالی است که این رژیم صهیونیستی ست که بارها به کشورهای منطقه حمله کرده و مرتب هم ایران را تهدید به حمله نظامی می کند!

غربیها از تکرار تاریخ و شکل گیری مجدد امپراتوری ایرانی اسلامی به شدت واهمه دارند، به ویژه وقتی که احتمال می دهند در جنگ عظیم آخرالزمانی که به اعتقاد یهودیان در فلسطین اتفاق می افتد، یک طرف جبهه همین امپراتوری باشد.

این موضوع وقتی وحشت آنها را بیشتر می کند که در هر گونه مبارزه بر علیه این انقلاب اسلامی، شکست خورده اند، آنهم به طوری شگفت انگیز و برخلاف تمام محاسبات منطقی آنها. امپراتوری اسرارآمیزی که هر روز درحال گسترش و نیرومندتر شدن است.

نام دوم این فیلم، «شنهای زمان» نیز می تواند تداعی کننده اولین تجربه شکست عجیب غرب در مقابل این انقلاب باشد، واقعه حمله هوایی آمریکا برای آزادی جاسوسانشان در سفارت آمریکا در ایران. حمله ای که با طوفانی شن در طبس، از طرف خداوند خنثی شد. به ویژه وقتی در فیلم نشان داده می شود که این طوفان شن، تمامی انسانها و زمین را نابود می کند. غربیها به این شیوه می خواهند خطر نابودی خود را جهانی و بشری کنند و بدین طریق همه انسانها را برای نجات خود تحریک کنند.
منبع: علوم اجتماعی ایرانی اسلامی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

3 + پنج =